12:16

عبدالجبار کاکایی از مدیریت‌های غلط به عنوان یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها برای حوزۀ فرهنگ و ادبیات یاد می‌کند و به بیان آسیب‌هایی که به‌واسطۀ انتخاب مدیران به شعر معاصر وارد شده است، می‌پردازد.
این شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی در گفت‌وگو با ایسنا دربارۀ آثار و چالش‌های انتخاب مدیران برای مراکز و مؤسسه‌های دانشگاهی و دولتی فعال در زمینۀ ادبیات و زبان فارسی اظهار کرد: یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های بعد از انقلاب در حوزۀ فرهنگ، ادبیات و آنچه مربوط به حوزه‌های علوم انسانی می‌شود، مدیریت‌های غلطی‌ست که اتفاق می‌افتد. در تاریخ هم دراین‌باره بارها گفته و با عنوان «امور بزرگ را به آدم‌های کوچک سپردن» از آن یاد شده است.
او افزود: در کشورهای هیجان‌زده، پس از انقلاب‌های اجتماعی معمولاً این اتفاق‌ها می‌افتد و البته این مسئله طبیعتِ جایگزینی افراد است. اگر به شکل معقول عمل می‌شد، شاید خیلی از مدیران پیشکسوت و غنیِ قبل از انقلاب و همچنین خیلی از معلمان و دبیران شایسته را به راحتی خانه‌نشین نمی‌کردیم. ولی معمولاً این شتاب‌زدگی‌ها در انقلاب‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد و کشور ما هم این تجربۀ تلخ را پشت سر گذاشته و متاسفانه تجدید می‌شود.
کاکایی همچنین به انتخاب رایزن‌های فرهنگی ایران اشاره و بیان کرد: نگاهی از حیث تعداد تالیفات، سواد آکادمیک، دانش دانشگاهی، شهرت و آوازه به رایزن‌های فرهنگی ایران در پیش و پس از انقلاب نیز گویای همین مسائل است. این افول در نسل مدیریت‌ها در حال تکرار شدن است. و از آنجایی که نگاهِ در انتخاب مدیریت، بر تخصص ناظر نیست و بیشتر بر هم‌فکری و همراهی جریان‌های سیاسی موجود کشور ناظر است، این اتفاقات هم به‌طور پیوسته می‌افتد و رویه‌ای‌ست پرچالش و حل‌نشده.
این شاعر ضمن بیان این‌که مصادیق آسیب‌های مدیریتی آن‌قدر زیاد است که گفتن آن‌ها فایده ندارد، گفت: مشکل از سیستم است؛ وقتی مدیر عوض می‌شود، کل پروژه‌ها و مسیرهای رفتۀ مدیر قبلی هم کنار گذاشته می‌شود. از سطوح بالای قدرت سیاسی گرفته تا سطوح پایین‌تر در مدیریت‌ها و معاونت‌ها وقتی جایگزینی رخ می‌دهد، تجربه‌های دوره‌های پیشین کنار گذاشته می‌شود و پروژه‌های قبلی متوقف می‌شود؛ گروهی دیگر می‌آیند و کار را از نو شروع می‌کنند. این اتفاقات تلخی‌ست که در جامعۀ ما می‌افتد و نشان می‌دهد ما فاقد سیستم هستیم. یعنی کسی که پشت میز مدیریت قرار می‌گیرد، سیستمی وجود ندارد که آن را ادامه دهد. بیشتر افرادی هم که در این سال‌ها به عنوان مدیران فرهنگی منصوب شدند، همین رویه را داشتند.
عبدالجبار کاکایی ادامه داد: به عنوان کسی که گاهی مدیریت‌های سطح پایینی در مؤسسه‌های فرهنگی و هنری داشتم، پایه‌گذار حرکت‌های فرهنگی‌ بودم که با رفتن من، کل آن‌ها متوقف شده است. زمانی در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری مسؤولیتی داشتم، جشنواره‌ای برای کشف استعدادهای جوان راه‌اندازی کردم که یکی از پرهیجان‌ترین و پرجمعیت‌ترین نشست‌های ادبی کشور بود. فقط در یکی از این نشست‌ها حدود دوهزار نفر حضور پیدا کردند ولی با رفتن من از آن مجموعه، این برنامه تعطیل و به برنامه‌های تقویمی و مناسبتی تبدیل شد. تفکری برای اصالت دادن به ادبیات، هنر، فرهنگ، علوم انسانی و شعر وجود ندارد، بلکه این‌ها را ابزاری می‌دانند برای مأموریت‌های تقومی و تاریخی که باید انجام شود.
او در پاسخ به پرسشی دربارۀ آسیب‌های مدیریتی برای شعر معاصر نیز گفت: درباره شعر معاصر، یکی از مشکلات در دوره‌ای که فضای مجازی کمتر بود و مجلات و مطبوعات ویترین‌ها را تعیین می‌کردند، مشکلات مدیریتی بود که خیلی‌ها را از تریبون‌ها و رسانه‌ها دور می‌کرد. البته حالا با وجود فضای مجازی ملقمه‌ای از ویترین‌های متفاوت و متنوع به وجود آمده است. اما آن دوره‌ای که امکان هماهنگ کردن جریان ادبی کشور برای رقم زدن دورۀ درخشان تاریخی بود، همین محدودیت‌ها در جشنواره‌ها و صفحه‌های ادبی رسانه‌ها ایجاد شد و شرایطی که در آن فقط یک عده اجازۀ فعالیت داشتند، به دوره‌ای از ادبیات ما آسیب زد. درحالی‌که در دهۀ ۶۰، ادبیات اجتماعی پرجمیعت بود و شاهد شکوفایی در شعر اجتماعی بودیم. اما بعد متاسفانه با محدود کردن حوزه‌های معنایی و محتوایی شعر و سپس با ممیزی کردن کتاب‌ها و با دور نگه داشتن طیف‌های ادبی از تریبون‌های رسمی، جریان تک‌صدایی حاصل شد و خیلی از استعدادها ضربه خوردند، چون جایی برای عرضه هنرشان پیدا نمی‌کردند و با تنگ‌نظری‌ها و چالش‌هایی که ایجاد شد، متاسفانه فرصت‌ها گرفته شد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *