8:37

یادداشت / جمشید پوراحمد
در کمد خاطراتش انبوهی از پاورقی‌هایش را پیدا کردم…
نمی‌دانم کوتاهی از من بوده که نگار عزیزم، قلم جذاب و پرتوانی داشته و یا می خواسته پایش را جای پای من ِ پدر بگذارد و همه را در یک لحظه‌ غافلگیر کند.
در انتخاب نوشته‌های نگار پوراحمد غربالگری نکردم. عاشقانه‌ای را که برای همسرش نوشته بود شما هم بخوانید:
«برای من چه اهمیتی دارد رئیس جمهور چه کسی می‌شود؟! هر که، پادشاه این خانه تویی…
چرا زمانم را صرف به روز کردن دانشم از تکنولوژی کنم، من با ایستادن روی سرپنجه پاهایم، به صورتت می‌رسم… برای من چه اهمیت دارد، کجا با کجا جنگ دارد، من برگ سبز از ساقه جدا می‌کنم، عمرم را می‌دهم به پای جا افتادن خوراک. بگو چه اهمیت دارد، در عصر ما خانه با نور شمع روشن است یا انرژی هسته‌ای، من در تاریکی هم مختصات تو را بلدم … چه رویدادهایی رخ می‌دهد، چه اهمیت دارد، تو به خانه بیا، تا من تمامم را میان دستهایت پرتاب کنم…»
نگار پوراحمد با دو نمایشنامه سکون و سکوت و حرف از بهشت شد، از آغوشت گفتم. نمایشنامه نویسی را شروع که هر دو نمایشنامه قابلیت متفاوت اجرا داشته و درسال آینده و بعد از بیست سال دوری از صحنه بیاد نگار عزیزم نمایش سکون و سکوتش را به صحنه خواهم آورد…
نگار پوراحمد با نمایش سکون و سکوت و توافق با تماشاخانه انتظامی وارد عرصه تئاتر می‌شود.
نمایش سکون و سکوت ریشه در خاک صحنه دارد، از دیوار اعتماد گفته؛ که یکباره ساخته نمی‌شود، رفتار و عمل ما خشتی است که یکی یکی روی هم چیده می‌شوند، دیواری که هر گوشه آن تکیه‌گاه مطمئنی است و در کنار این دیوار می‌شود نفس عمیق کشید.
اما نگهداشتن دیوار اعتماد هنر می‌خواهد…
نگار پوراحمد در عارفانه و عاشقانه نمایش اشاره کرده؛
«هرکسی آدم مخصوص خودش را دارد. وقتی آنی که باید باشد، نباشد… همه جا غریبه‌ای.»
نگار پوراحمد، تفنگ نمایشش به جای گلوله، گل شلیک می کند.
نمایش دو پرسوناژ دارد، یکی روی صحنه و دیگری در جمع تماشاگران… برای بازیگر در جمع تماشاگران نزد بهمن مفید می‌رود «بهمن مفیدی که در نوجوانی نگار پوراحمد نقش عموی واقعی اش را در زندگی ایفا کرده بود» بهمن مفید دعوت نگار را برای همکاری می پذیرد…
نگار دختر عزیزم چه ساده بودی که با نگرانی به عمو بهمن مفید پیشنهاد همکاری دادی! تو که از معرفت، مرام، بزرگی و مهربانی عمو بهمن مفید خبر داشتی، پس چرا نگران، رفتی؟!
چه باید کرد که امروز نه نگار پوراحمد و نه بهمن مفید و نه…
دیگر در میان ما نیستند «افسوس»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *