11:03

صابر حسینی با تأکید بر اهمیت ترجمه ادبی، به جریان اقبال ناشران به کتاب‌های «زرد» و عامه‌پسند اشاره می‌کند و از مترجمان می‌خواهد به این جریان نپیوندند و دنبال آثار جدی‌تر باشند.
این مترجم زبان ترکی استانبولی در گفت‌وگو با ایسنا درباره معیارهای انتخاب کتاب برای ترجمه که به نظر می‌رسد به سمت کتاب‌های پرفروش رفته‌اند، اظهار کرد: ترجمه کتاب‌های عامه‌پسند از سال‌های پیش بوده و نمی‌توان این مسئله را انکار کرد اما چیزی که تغییر پیدا کرده، کمیت این موضوع است؛ مثلا ۵۰ سال پیش اگر ۳۰ کتاب عامه‌پسند ترجمه می‌کردیم به همان اندازه هم کتاب جدی داشتیم، هرکدام هم خوانندگان خود را داشتند. اتفاقی که حالا افتاده این است که کفه ترازو آرام آرام به سمت کتاب‌های زرد و عامه‌پسند سنگینی می‌کند و این چیز بدی است.‌ در واقع تعادلی که بین این دو نوع ادبیات وجود داشته به نفع ادبیات عامه‌پسند سنگینی می‌کند و یا از بین رفته است.
او با بیان این‌که دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد، گفت: یکی از دلایل این است که انتظار مردم از ادبیات پایین آمده و ادبیات جدی را دنبال نمی‌کنند، آن‌ها دنبال داستان‌های ساده‌تری هستند تا ذهن‌شان درگیر مسائل فلسفی نشود پس سراغ ادبیات زرد و عامه‌پسند می‌روند. و آن‌چه در میان مترجمان رخ داد، به تبعیت از این بازار است، یعنی خواننده‌های عامه‌پسند هستند که مترجمان را به این سمت می‌کشند تا به ترجمه این نوع کتاب‌ها بپردازند.
حسینی افزود: به هرحال این اتفاق در ترجمه افتاده است و فکر می‌کنم باید چاره‌ای برای آن اندیشید، زیرا اگر همین‌طور پیش برود تا چند سال بعد دیگر کتاب‌های فاخری که به زبان فارسی ترجمه شوند، نخواهیم داشت. از طرف دیگر چند مترجم خوبی هم که داریم، شاید به خاطر مشکلات مالی به سمت این ‌نوع کتاب‌ها بروند. یکی از توقعاتی که ما مترجمان داریم این است که کتاب‌های‌مان فروش برود. اگر کتابی فروخته نشود، شکست ضمنی برای مترجم است و کتاب عامه‌پسند هم این بخت را به مترجم می‌دهد که کتابش خوب فروش برود.
مترجم «خر مرده» نوشته عزیز نسین، «خانه لیلا» و «آخرین جزیره» اثر زولفو لیوانلی سپس گفت: البته معتقدم نباید در مقابل این جریان تسلیم شد، باید ایستاد و سراغ کتاب‌های خوب رفت، کتاب‌هایی که ارزش ترجمه کردن و خوانده شدن دارند. سوای مسائل مالی، این‌که ممکن است از ترجمه کتاب مبلغ زیادی به دست نیاورند، وظیفه مترجم این است که کارش را درست انجام دهد. ادبیات حوزه‌ای نیست که ما به دنبال منافع شخصی و مالی خود باشیم. اگر بخواهیم به صورت جوهری و به شکل واقع‌بینانه به حوزه ادبیات نگاه کنیم، ادبیات یک عشق است، یک توافق بین نویسنده و اثرش و مترجم و کتابی که ترجمه می‌کند، بنابراین بهتر است کتاب‌ خوب را ترجمه کنیم.
حسینی درباره رقابت بین ناشران و همچنین مترجمان برای ترجمه هرچه سریع‌تر کتاب نیز توضیح داد: این موضوع به نبود کپی‌رایت در کشورمان برمی‌گردد، همچنین یکی از دلایلی که نویسندگان ما هم نتوانستند با دنیا ارتباط بگیرند به این موضوع برمی‌گردد؛ بده‌ بستان و این تعامل بین ما و کشورهای دیگر به وجود نیامده و نسبت به ما بی‌اعتمادی‌ وجود دارد. به دلیل نبود قانون کپی‌رایت، ما مترجمان کتاب بنده‌خدایی را برمی‌داریم و بدون این‌که ناشر و یا نویسنده باخبر باشند، شروع به ترجمه می‌کنیم، بدتر این است که کتاب را یک‌ نفر ترجمه نمی‌کند بلکه در آن واحد پنج نفر یک کتاب را ترجمه می‌کنند و در مسابقه‌ای قرار گرفته‌اند که کتاب را هرچه زودتر به دست ناشر برسانند و به اصطلاح بترکانند، چنین نگاهی در بین برخی از مترجمان وجود دارد. این هم به دلیل نبود کپی‌رایت است زیرا اگر کپی‌رایت باشد، نویسنده خارجی یا ناشر خارجی کپی‌رایت را به یک ناشر می‌فروشد تا ناشران دیگر نتوانند همان‌ اثر را ترجمه کنند. این به‌هم‌ریختگی در حوزه نشر به خاطر این مسئله است.
مترجم «سه دختر حوا»، «من و استادم» و «شرم» الیف شافاک خاطرنشان کرد: ناشران متعددی که تمرکزشان در تهران و قم است، بازار کتاب دنیا را رصد می‌کنند و کتاب‌هایی را که فکر می‌کنند، می‌تواند خوب بفروشد، به مترجم می‌سپارند، اما فکر می‌کنم مترجمان نباید خود را به این جریان بسپارند، در مقابل این جریان مقاومت کنند حتی اگر موضوع مالی ترجمه کتاب‌های ثقیل و سنگین آن‌ها را آزار می‌دهد و پولی را که مترجم کتاب زرد به دست می‌آورد، به دست نمی‌آورند. باید صبر داشته باشند و بدانند کسی که مردم را با فرهنگ و ادب دیگر کشورها به واسطه ادبیات، داستان و نمایشنامه آشنا می‌کند، مترجم ادبی است. مترجم ادبی پلی است میان فرهنگ‌ها، شاید این جمله کمی کلیشه‌ای شده باشد اما حقیقت دارد و این پل هرچقدر محکم‌تر باشد تعامل و گفت‌وگوی بین دو فرهنگ بیشتر خواهد شد.
صابر حسینی در ادامه بیان کرد: ما با ترجمه می‌خواهیم نگاه فلسفی یک ترک، فرانسوی و یا یک انگلیسی را نسبت به دنیای اطراف خود بشناسیم، اگر منظورمان خواندن داستان‌های عاشقانه سطحی باشد در همین فیلم‌های معمولی بالیوود و تلویزیون ایران و… می‌توانیم آن‌ها را ببینیم. بحث ما این است نویسنده‌ای در آن سوی دنیا به عنوان نماینده‌ای از مردم کشورش چطور به دنیا نگاه می‌کند زیرا افکار فلسفی‌اش در قالب شخصیت‌های داستان تبلور پیدا می‌کند، مترجمی که واقعا دنبال کتاب‌های خوب است، این را در یک اثر کشف و ترجمه می‌کند و خواننده با خواندن کتاب‌های جدی سطح فکری‌اش بالاتر می‌رود. با خواندن کتاب‌های عامه‌پسند هیچ ‌تغییری در سطح فکری مردم جامعه ما پیش نخواهد آمد. هرچند معتقدم خواندن بدترین کتاب، بهتر از نخواندن کتاب است. اگر کتاب‌های عامه‌پسند خوانده می‌شود باز غنیمت است و بهتر از این‌ است که اصلا خوانده نشود اما این‌که به سطحی برسیم که نویسندگان غیرجدی و سطحی ویترین کتاب‌فروشی‌ها جای نویسندگان بزرگی مانند مارکز، آلبر کامو، سارتر، اوهان پاموک و… را بگیرند، امری ناپسند برای حوزه نشر و کتاب ما خواهد بود.
او در پایان نسبت به وضعیت کتاب‌فروشی‌ها انتقاد کرد و گفت: چندی پیش از مقابل یکی از کتاب‌فروشی‌های تبریز که کتاب‌های خوبی هم در ویترین می‌گذاشت، می‌گذشتم که دیدم بخش زیادی از ویترین خود را به لوازم تحریر، کیف و لیوان و… اختصاص داده است، چیزی که باعث شده این کار را انجام دهد، نفروختن کتاب است و داشتن کتاب صرف باعث می‌شود ضرر ‌کند و باید کالای دیگری هم کنار کتاب‌ها بیاورد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *