موسیقی تیتراژ پایانی فیلم «غریبانه» به کارگردانی احمد امینی، آهنگسازی فریبرز لاچینی و خوانندگی حمید غلامعلی از ماندگارترین تیتراژهای سینمایی است که در دهه هفتاد ارتباط خوبی با مخاطبان گرفت.
به گزارش مهر، کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطرهبازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر مهر آن را دنبال کنید.
در نود و نهمین شماره از این روایت رسانهای به سراغ موسیقی تیتراژ یکی از محبوب ترین و پرمخاطب ترین فیلمهای عاشقانه دهه هفتاد سینمای ایران رفتیم که به واسطه قصه پردازی، حضور ۲ سوپراستار واقعی سینمای آن روزها و آهنگساز قدرتمندی که از او میتوان به عنوان یکی از پیشگامان عرصه آهنگسازی نام برد، توانست تبدیل به یکی از خاطره سازترین موسیقی تیتراژهایی شود که خواننده اش با گذشت بیش از ۲ دهه هنوز آن را در اجراها و کنسرتهایش پیش روی مخاطبان قرار میدهد و حال و هوای ویژه ای از سینمای آن روزها را به مخاطبان منتقل میکند.
فیلم سینمایی «غریبانه» به نویسندگی و کارگردانی احمد امینی محصول سال ۱۳۷۶ سینمای ایران در حال و هوای یک ملودرام عاشقانه ساخته شده است که در روزگار اکران خود اگرچه داستانی تکراری و عاشقانه از سرنوشت ۲ مرد و زن عاشق پیشه را پیش روی مخاطبان قرار داد اما طبیعتاً به واسطه حضور ابوالفضل پورعرب و هدیه تهرانی به عنوان ۲ سوپراستار آن روزهای سینمای ایران و نوع داستان کاملاً ایرانیزه شده ای که به تماشاگر آن سالهای سینما ارائه داد، توانست تبدیل به یکی از پرتماشاگرترین فیلمهای روزگار خود شود.
داستان این فیلم حول محور زندگی «بهرخ» و «بزرگ» میگذرد. بهرخ ثابتی که دکتر داروساز است، بعد از اینکه مطلع میشود مادرش بیمار است، برای پیوستن به او که در خارج است، به فروش املاک موروثی خود میپردازد. در همین اثنا، اتومبیل گران قیمتی که برای فروش در نمایشگاهی به امانت گذارده، توسط بزرگ، پادوی نمایشگاه خسارت عمدهای میبیند. اما بزرگ پولی برای جبران خسارت بهرخ ندارد. بنابراین ناچار میشود تا به خواستهای عجیب تن بدهد. خواسته بهرخ ازدواج است. آن ۲ گرفتار عشق بیفرجامی میشوند که ابتدا هریک سعی دارد از آن بگریزد. اما در این اثنا، بهرخ از راز تلخی آگاه میشود. بزرگ زمان زیادی برای زندگی ندارد و این راز، بهرخ را به بزرگ نزدیکتر میکند اما پایان این رابطه جور دیگری رقم خورده است.
ابوالفضل پورعرب، هدیه تهرانی، محمدرضا داودنژاد، نادیا دلدار گلچین، سیامک قدکچیان، آرین خلج، تورج زاهدی، بهزاد خداویسی و میترا حجار بازیگران درام عاشقانه ای بودند که به سبک و سیاق فیلمهای هندی عاشقانه آن روزها و سریالهای ترکیهای که این روزها مشاهده میشود و البته مخاطبان خاص خود را هم همچنان حفظ کرده، ساخته شد و توانست رگ خواب مخاطب سینمای ایران را به دست آورد و تبدیل به یکی از فیلمهای پرطرفدار آن روزگار شود.
احمد امینی به عنوان کارگردان این فیلم سینمایی تلاش کرد تا در این مسیر ضمن استفاده از ۲ بازیگری که همچنان ستارههای سینمای ایران هستند، داستان تکراری و نخ نما شده ای را به تماشاگرانی نمایش دهد که دوست دارند، مخاطب قصهها و داستانهای این چنین باشند. حلقه مفقوده ای که گویی چه در آن سالها و چه در این سالها نیاز مبرم سینمای ایران برای جلب قشر غیر تخصصی سینماست و میتواند با اندکی به روز رسانی و به کار گیری دیگر جلوههای بصری و سینمایی تبدیل به مسیری برای بازگشت مخاطب باشد.
گویی احمد امینی و هم دورههای او که اتفاقاً سواد سینمایی هم داشتند، خوب میدانستند با تمام اما و اگرها و نقدهایی که از سوی منتقدان با آن مواجه میشوند، میتوانند مخاطبان زیادی را به سمت سالنهای خاطره انگیز آن روزهای سینمای ایران هدایت کنند. فیلمهایی که استفاده حساب شده از موسیقی و آهنگ و خواننده توانست نقش به سزایی هم در جلب مخاطب و هم در ماندگاری آن آثار در حافظه نوستالژیک مخاطبان سینمای ایران ایفا کند. شرایطی که وقتی با مرگ قهرمان عاشق پیشه فیلم ترکیب میشود، درست میشود همانی که بسیاری از تماشاگران ایرانی میخواهند. یک چاشنی بسیار دلچسب از شرایط عاشقانه ای که هم گریه در میآورد، هم حس و حال عاشقانه ای را به عاشقان شکست خورده ای میدهد که گویی به چنین چارچوبی به شدت نیاز دارند.
اما یکی از مهمترین ساختار و مولفههایی که توانست در توفیق فیلم سینمایی «غریبانه» نقش بسیار مهمی را ایفا کند، طبیعتاً موسیقی متن و تیتراژ این فیلم بود که به واسطه حضور آهنگساز جریان ساز و مهمی چون فریبرز لاچینی که بی تردید یکی از شاخص ترین آهنگسازان کشورمان محسوب میشود، فضای متفاوتی را پیش روی مخاطبان قرار داد. مسیری که با حضور حمید غلامعلی خواننده آن سالهای موسیقی پاپ ایران که ازیکی از مهمترین ساختار و مولفههایی که توانست در توفیق فیلم سینمایی «غریبانه» نقش بسیار مهمی را ایفا کند، طبیعتاً موسیقی متن و تیتراژ این فیلم بود که به واسطه حضور آهنگساز جریان ساز و مهمی چون فریبرز لاچینی فضای متفاوتی را پیش روی مخاطبان قرار داد او به عنوان یکی از پیشگامان موسیقی پاپ پس از انقلاب نیز یاد میشود جلوه متفاوتی پیدا کرد. کما اینکه تماشاگران آن سالهای سینمای ایران به یاد دارند، که موسیقی تیتراژ پایانی این فیلم ورد زبان مردمی شده بود که در حال و هوای هندی گونه فیلم، چنین موسیقی را برای ماندگاری طعم شیرین قصه میخواستند.
شیرینی و نوستالژی که همچنان دست اندرکاران تولید این تک آهنگ را به حفظ ماندگاری آن در ذهن مخاطبان واداشته است و آنها تلاش میکنند تا به واسطه چنین ملودی جذابی، شرایطی را برای اجرای دوباره آن در محافل و کنسرتهای موسیقی مختلف فراهم سازند. مسیری که چندی پیش در رونمایی آلبوم جدید حمید غلامعلی ابتدا به افتخار آتیلا پسیانی خوانده و به او تقدیم شد و پس از آن نیز در کنسرت ستارگان موسیقی پاپ توسط این خواننده پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
حمید غلامعلی که با موسیقی تیتراژ سریال «زیرگنبد کبود» یا همان «آقای حکایتی»، خواننده یکی از مهمترین و ماندگارترین ترانههای خاطره انگیز مربوط به موسیقی تیتراژها به واسطه ملودی بهرام دهقانیار بود، در فیلم سینمایی «غریبانه» هم دوباره این اقبال را داشت تا به عنوان یکی از خوانندگان پیشگام آن دوران موسیقی پاپ کشورمان، سعادت همکاری با فریبرز لاچینی را داشته باشد که در کارنامه فعالیتهای خود انبوهی از ترانهها و تیتراژهای ماندگار را به یادگار گذاشته است.
ترکیبی که موجب شد یک موسیقی تیتراژ شنیدنی و ماندگار از پس یک ملودرام عاشقانه سینمایی پیش روی مخاطبان قرار گیرد که اگرچه سراسر تلخی است اما سرشار از خاطره سازی است و به واسطه ترکیب لاچینی و غلامعلی حال و هوای جالب توجهی را برای مخاطبان فراهم ساخت.
موسیقی تیتراژی که در پایان فیلم «غریبانه»، آن هنگام که شخصیت بزرگ با بازی ابوالفضل پورعرب به واسطه بیماری دارفانی را وداع گفت یکی از گریه دارترین پایان بندیهای سینمایی آن روزگار را رقم زد و تماشاگر را با چشمانی اشک بار به خروجی سالن سینما هدایت کرد. موسیقی که با مطلع «جدایی تلخه بی تو سخته رفتن…» یک پایان بندی به اصطلاح «زهرماری» بود. سربازهای دهه هفتاد میدانند که وقتی از پادگان مرخصی میگرفتند تا به تماشای این فیلم بنشینند، با چه داغ عجیب و غریبی مواجه میشدند. یک غم سنگین و البته خودخواسته که به دلیل حضور ۲ سوپراستار واقعی آن سالهای سینما، موسیقی تیتراژ پایانی را آن قدر برای آنها شنیدنی میکرد که در خیابان هم این آهنگ را زمزمه میکردند.
موسیقی که به واسطه اصول مشخصی که داشت، تلاش کرد پیونده دهنده هنر تخصصی و کاربردی موسیقی با جادوی سینما باشد. یک درهم تنیدگی زیبا که اساساً میتواند جزو شاخصههای اصلی ساخت موسیقی یک اثر سینمایی شود. موسیقی که با اتکا به شناخت خوب و آگاهانه فریبرز لاچینی از آنچه در موسیقی آموخته و همچنین ایرانیزه کردن ملودی که میبایست مؤلفههای دراماتیک یک اثر سینمایی عاشقانه را رعایت کند، سعی کرد در آن روزگار حال و هوای متفاوتی را در موسیقی تیتراژهای سینمای تجربه کند و با به کارگیری صدای متفاوتی چون حمید غلامعلی که در آن سالها جزو خوانندگان پرطرفدار موسیقی پاپ بود، جلوهای متفاوت و نزدیک به استانداردی از ملودی مرتبط با چنین آثار سینمایی را تولید کند.
مسیری که ورود و حضور در آن نیازمند استانداردهای شناخته شده ای است که اگر به درستی در مسیر طراحی و تولید قرار گیرد، میتواند تبدیل به پروژهای ماندگار در ذهن تاریخی مخاطبانی باشد که این سالها در آماج حملات رسانههای دیداری و شنیداری بوده و موسیقی و تصویر در زندگی آنها نقش مهمی ایفا میکنند. شرایطی که فریبرز لاچینی در اواسط دهه هفتاد با موسیقی متن و تیتراژ فیلم سینمایی «غریبانه» آن را تجربه کرد و با اتکا به علم و آگاهی که از موسیقی داشت، عاشقانه ای آبرومند را برای مخاطبان سینما به ارمغان آورد که همچنان ماندگار و فراموش نشدنی است.
حمید غلامعلی چندی پیش بود که در یک گفتگوی رسانهای درباره راز ماندگاری چنین ترانهها و موسیقیهایی گفته بود: آثاری که ماندگار میشوند، اصول مشخصی دارند. این آثار با انگیزه شنیده شدن مقطعی ساخته نمیشدهاند. روی شعر، ترانه، تنظیم و همه اینها فکر میشده و واقعاً برای ساخت یک اثر احساس به خرج میدادند. مساله مقطعی و گذرا بودن آثار، مختص کارهای سفارشی است؛ کاری که میخواهند یک شبه تولید شود. زمانی که شاعر قصد دارد شعر یا ترانهای بگوید باید به حس درونی لازم برسد و اینطور نیست که از قبل برنامهریزی کند و بگوید که امشب میخواهم شعر بگویم. باید در یک لحظه خاص، حسی ایجاد شود و ترانهای بگوید. در این صورت است که امکان ماندگاری آن ترانه فراهم میشود.
وی افزود: ترانههایی که یک شبه معروف میشوند، همان کارهایی هستند که یک شبه تولید میشوند. کاری سفارش داده میشود و بعضاً هم با هزینه بالا تولید میشود. این آثار برای افرادی است که با اسم و رسمشان فقط به دنبال بازار، مارکت و شرایطی برای شنیده شدن مقطعی کار هستند، آنها کار را به این شکل و همراه با جذابیتهای ظاهری، تولید میکنند ولی وقتی مفهوم و ساختار این کارها را بررسی کنید، متوجه میشوید که هیچگونه شرایطی برای ماندگار شدن ندارند و تنها به استفاده از ریتم و صداهای خاصی که در آن مقطع زمانی طرفدار پیدا کرده، بسنده کرده اند. این کار باعث میشود اثر در همان مقطع شنیده شود و بعد از ظهور آثار جدید، کنار گذاشته شود؛ چون ساختار کامل و درستی ندارد.
به هرترتیب موسیقی متن و تیتراژ فیلم سینمایی «غریبانه» یکی از معروف ترین و خاطره انگیز ترین موسیقی تیتراژهای مربوط به فیلمهای سینمایی دهه هفتاد سینمای ایران است که در نوع خود تجربه جدیدی برای آهنگسازی آثار سینمایی به حساب میآمد. تجربهای که گرچه اطلاعات و جزئیات دقیق و کاملی از آن در دسترس نیست اما به نظر میرسد، میتواند در قالب پروژههایی مربوط به تاریخ شفاهی فرهنگ و هنر کشورمان، دستاوردهای مطلوبی را برای آینده مؤثر فعالیتهای موسیقایی به همراه داشته باشد.
بدون دیدگاه