هشتادودوسالگی خالق «قیصر»
بانیفیلم: هفتم مردادماه سالروز تولد مسعود کیمیایی یکی از موفقترین کارگردانان موج نو سینمای ایران است.
این فیلمساز متولد خیابان ری در ۱۳۲۰ بیشترین تاثیر را در جهتدهی موضوعی و معنایی سینما را در مقایسه با دیگر فیلمسازان دارد.
به بهانه آغاز هشتاددوسالگی مسعود کیمیایی، یکی از مخاطبان بانیفیلم در مطلبی نسبتاً جامع به بخشهایی از دوران پرتلاطم فیلمسازی او پرداخته.
فارغ از انتقادات و اعلام نکاتی نقدگونه در باره فیلمسازی مسعود کیمیایی، نمیتوان در جایگاه هنری این فیلمساز بزرگ سینمای کشورمان کمترین تردیدی را وارد کرد.
خالق «قیصر» و «گوزنها» حق بزرگی بر گردن سینمای ایران دارد که توامان احترام دوستداران فیلمهایش را در کنار منتقدانش دارد…
نوشته رضا نیکمرام را در کنار تماشای سکانسی از فیلم مهم «ردپای گرگ» مسعود کیمیایی بخوانید (این ویدیو را میتوانید در صفحه اینستاگرام یا تلگرام بانی فیلم ببینید):
***
یادداشت / رضا نیکمرام
هیچ فیلمسازی در سینمای ایران همچون مسعود کیمیایی، صاحب مرتبهای دوگانه نیست؛ دوگانه از این دیدگاه که بستری از سینمادوستان، هم میتوانند دوستدار فیلمهای او باشند -و یا در تعریفی دیگر، در دسته مریدانش- قرار بگیرند و یا با نفی شکل و سبک سینماییاش، در صف مخالفان جدی او بایستند.
در بررسی سینمای کیمیایی به عنوان سینماگری مولف، فرقی نمیکند که در دسته دوستداران سینمای او باشید و یا در گروه مخالف؛ هر دو گروه روی یک موضوع اتفاق نظر خواهند داشت و آن این موضوعست که مسعود کیمیایی، فیلمساز مهمیست و در رتبهبندی با دیگر فیلمسازان متاخر و متقدّماش، جایگاهی به مراتب بالاتر دارد.
این یک تعریف ساده نیست؛ به شهادت فیلمهایی مانند قیصر، رضا موتوری، گوزنها، داشآکل، سفر سنگ، خط قرمز، دندان مار، گروهبان و سرب و… ردپای گرگ، کیمیایی فیلمساز مهمیست.
او این افتخار را داشت که در دوران اوج فیلمسازیاش، با تعدادی از تهیهکنندگان بزرگ سینمای ایران، کسانی مانند عباس شباویز و علی عباسی و هوشنگ کاوه… کار کند.
کیمیایی این روال را پس از انقلاب هم تا دهه هفتاد ادامه داد و تهیهکنندگانی را در کنارش داشت که علاوه بر تجربه حرفهای، کارنامهای قابل اعتنا داشتند و اشخاص کاربلد سینما بودند.
این کارگردان بعدها در مورد گزینش همکارانش -یعنی انتخاب تهیهکننده «درستوحسابی» و کاربلد- اشتباهات جبرانناپذیری را مرتکب شد.
تاثیر این انتخابهای غلط کیمیایی را در آثاری که این کارگردان در دهههای هشتاد و نود ساخت به خوبی قابل مشاهده است.
نزول سینمای اجتماعی و ضدقهرمان منتسب به مسعود کیمیایی، در کوران فرازونشیبهای دوران فیلمسازیاش، مسیر سینما و کیفیت فیلمهای او را دستخوش افتی آزاردهنده نمود و دوستدارانش را در برابر تعدادی فیلمهای متوسط با کیفیتی پایین گذاشت تا آنها در حمایت از او، زبانشان بسته و رفته رفته از شمار طرفداران سینمای کیمیایی هم کاسته شود.
افت قابل ملاحظه کیفیت فیلمهای کیمیایی، خواسته یا ناخواسته، اعتبار پنجاه-شصت ساله او را در مسیر سراشیبی سقوط قرار داد.
به نظر میرسد که کیمیایی به ویژه در چهار پنج سال اخیر، بیشتر از آن که در اندیشه بازگشت به دوران اوج فیلمسازیاش باشد، به دنبال «نمایش» دادن است؛ غفلت کیمیایی برای این بازگشت و «نشان» دادن سینمایی که او خود مبدعاش بود پرسشهای زیادی را ایجاد میکند که فقط شخص کیمیایی میتواند پاسخگوی آنها باشد.
پرهیز از دغدغههای اجتماعی و کلنجار رفتن با مسایلی که فرسنگها از شخصیت سینمایی کیمیایی دور است، آثارش را از نظر کیفیت هنری، در ردهای قرار داده که حتی دوستداران و شیفتگان هم برای دفاع از این فیلمها، ناچار به حاشیهبافی و «صغری-کبری» چیدنهای بیربط با خود اثر دارند!
دوستداران کیمیایی هم به طور حتم میدانند که او سالهاست از «خودش» دور شده… از خلق سکانسهای ناب سینمایی.
عجیب این است که کیمیایی از دهه هفتاد از سینمایی دور شد که در همین چهار-پنج سال اخیر، برگ برنده کارگردانان جوانی شده که فیلمهایشان مورد استقبال قرار گرفته و هم تماشاگران را به سینماها میکشانند و هم اقبال گیشهها را به دنبال آثار خود دارند.
مسعود کیمیایی حتماً فیلمساز هوشمندیست که در هشتادودوسالگی همچنان میتواند موقعیت فیلم ساختن را برای خودش فراهم کند، موقعیتی که نصیب خیلی از کارگردانان همنسلش و مابعد او نمیشود. اما اینکه چرا کیمیایی محصول این هوشمندیاش را به سادگی در مسلخ بیانگیزگی و بیکیفیتی، قربانی میکند، حکایتی سر به مُهر است که حتماً میتوان با حوصله و کنکاش، رمز آن را گشود!
بدون دیدگاه