یادداشت/ جواد کراچی
از اوایل دهه شصت که سینمای ایران بدنبال آغازی دوباره بود افرادی که دارای خصوصیات همگنی بودند آرام آرام بدنبال ورود به این حرفه، این فضا را رقم زدند.
قدرت طلبی، شهرت طلبی و منافع مادی از خصیصه مشترک اخلاقی این افراد بود و آنها را کم و بیش بدور هم جمع کرده بود.
این افراد در میانه ویرانه های فرهنگی، تنها نگران امنیت شخصی و شغلی خود بودند و بدین جهت بدنبال ساختن جایگاهی ثابت برای آینده خود بودند …
دوران، دوران افراط و تفریط بود و بر تارک هر رفتاری، رادیکال ترین ها بهتر می درخشیدند و در سطح جامعه راحت تر دیده می شدند.
منتقدی نبود و اگر هم بود محتاطانه رفتار می کردند. هر گونه رفتار خام دستانه و ناشیانه، مورد تشویق بزرگانی قرار می گرفت که بدنبال انسجام و شکل دهی حرکت انقلابی خود بودند.
آنها با تمامیت خواهی خاص و متعصبانه خود، تنها وفاداری محض را طلب می کردند و افراد نو رسیده که بدنبال اثبات وفاداری خود بودند و خودشان را عضوی از یک حرکت انقلابی می پنداشتند و بدنبال تاییدیه اجتماعی هم بودند، سرمست از موفقیت. هر ندای دگرگونه طلبی را قلع و قمع میکردند و به پیش می تاختند.
پس از گذشت اندکی، همراهی بین روشنفکران و قشر لمپن حاضر در تعیین سرنوشت سینما شکل گرفت. روشنفکران چنان دست به عصا راه می رفتند که گربه شاخ شان نزند و لمپن ها هم با انداختن پیراهن روی شلوار و چهره کثیف نتراشیده، برندشان را مزین به تظاهر و ریا می کردند تا اینکه پس از پایان جنگ، پیوند مابین فضیلت انسانی و خشونت جنگ شکل تازه ای گرفت و از این راه، سودای برابری با هالیوود را در سر می پروراندند.
نبود اندیشه و عدم آفرینندگی و مبدع نبودن باعث آن گردید که مردم از دیدن فیلم های دفاع مقدسی روی برگردانند و از سینمای دستوری هم فاصله بگیرند.
در اوایل دهه هشتاد پرده دری از ریاکاری آغاز گردید و دوران تازه ای در سینمای بعد از انقلاب رقم خورد که این حرکت همزمان شد با پرده دری اخلاقی و سخنان زشتی که تا کنون در مجامع عمومی مرسوم نبود.
لمپن ها و اوباشان بیشتر و بیشتر در حس نزدیکی با حلقه تصمیم گیرنده دولتی همخوانی یافته بودند.
باز ماندگان سنگرها، راست و دروغ را در هم می تنیدند و منافع خودشان را دنبال می کردند. تفاصیل و گنده گویی ها به حدی زیاد شده بود که مردم را دل زده کرد و از اینگونه فیلم ها نیز روی بر گرداندند.
رفته رفته فیلم ها برای افراد معدودی ساخته می شد که خودشان می گفتند و خودشان هم می خندیدند.
صرف میلیاردها هزینه برای عملی کردن وعده بهشتی که دیر زمانی آرزویش را بیان می کردند تبدیل به جهنمی شد که امیدها و آرزوها را از جوانان گرفت و آنها را ناظر لگد مال شدن شخصیت حقیقی خود کرد، تمامیت خواهان بدوی اندیش، چیرگی تام و تمام می خواستند تا بتوانند به جشن و پایکوبی بنشینند و فراموش کرده بودند که شادی و پایکوبی جایز نیست و طبق همان قوانین خود ساخته در فیلم ها مورد حذفی محسوب می شوند.
گوهره بی تدبیری ها در حالی راه ترکستان در پیش گرفته و تند می شتابد که حتی اخبار مولد سازی و یا خصوصی سازی ريیس دولت را هم نادیده و نشنیده می انگارند و انگار نه انگار که تعداد زیادی از سینماها مصادره ای هستند و سر بار دولتند و یا شیوه تولید در بخش خصوصی که منطقی تر و عقلانی تر هست را پیاده کنند اما همچنان بر طبل بگیر و ببند می کوبند و بریز بپاش را به سبک و سیاق گذشته دنبال می کنند.
اهانت همراه با حق کشی را چون نقل و نبات در سطح جامعه و رسانه ها رواج می دهند و وجدان های بیدار را می آزارند.
از آنجایی که تصمیم گیرندگان این هنر، صنعت. شناختی نسبت به انسان سازنده، انسان ابداع گر، ندارند و تنها بدنبال استخدام افرادی هستند که استعداد کارورزی دارند، مدام در بوق و کرنا و با آمار راست و دروغ از موفقیت خود سخن می گویند. در حالی که فرهنگ سینمایی در جامعه ما با سقوطی هولناک، مروج هرج و مرج، بی ریشگی و بی هویتی شده است.
چهار دهه از دوران آزمون و خطا می گذرد و هنوز هم هستند افراد وامانده فکری و فرهنگی که بر اریکه قدرت تکیه زده اند و با همان نسخه قدیمی ارعاب و وحشت، بدنبال واقعیت بخشیدن به تفکری هستند که اگر شماها ( دست اندرکاران تولید ) تن به این کار ندهید با خود و با جامعه اسلام گرا و اخلاق مدار فرضی آنان، تعارض پیدا خواهید کرد و این تعارض سراسر زندگی شما را به ویرانه ای تبدیل خواهد کرد.
در حالی که همین تفکر که خود ریشه در ارعاب و بیدادگری دارد، روابط بین انسان ها را از بین می برد و نفس اجبار را حاکم می کند. انسان مبدع و یا ابداع گر نیازی به انسان نظارت کننده ندارد.
مگو فعلش بدان گونه، که ذاتش منفعل گردد
چنان کز کمترین قصدی، به گاه فعل، ذات ما
قانون، ماده، تذکر، تبصره و توصیه را در ظاهر و با جدیت تمام دنبال می کنند و معتقد هستند که بر تمامی زیر و زبر های گذشته فرهنگی و تاریخی مملکت ما تسلط کامل دارند و پیچیدگی های دنیای معاصر را هم درک می کنند و بطور قطع و یقین از آینده سرنوشت انسان ایرانی و جهانیان نیز با خبرند. و با این خام اندیشی ها خود انگیختگی و خلاقیت هنری را نابود می کنند و شخصیت افراد را بسان شی ئ می انگارند.
افراد قدرت طلب. شهرت طلب و مادی نگر، با ترفندهای متفاوت، یوغی را بر گردن فرهنگ سینمایی انداخته اند تا با کسب قدرت به اهداف فردی خود دست یابند.
سلام.بسیارزیباودقیق تحلیل شده بود
چقدر این قصه در این چهار دهه آشناست فقط دنیای سینما نبود که دستخوش چنین افرادی شد بلکه تمام حرکت های اجتماعی چه در وادی هنر چه در وادی های دیگر توسط این گونه افراد تصاحب شدند شاعران سکه بگیر که فرصت دگر اندیشی را از دیگران گرفتند و شاعران پروازی شدند برای دفاع مقدس و …کانونهای نویسندگان و خبرنگاران حتی مدیریت موسسات و ادارات و بنگاههای خصوصی از استثمار این افراد در این چهار دهه در امان نماند و سعی کردند هر کس به گونه ای دیگر اندیشید و در کانال تفکری آنها نبود به نحوی در خفقان قرار بگیرد و اکنون جامعه دارد تاوان این تک بعدی شدن را میدهد