برای فیلمسازی باید فیل هوا کرد؟ فکر نکنم! باید کوه، جابجا کرد؟ نه! برای ساخت فیلم هنری لزوما باید تصویر اگزوتیک و حال بههمزن از اجتماع گرفت؟ هرگز.
اول. باید کاری کرد که مخاطب خمیازه بکشد؟ نه، چون دیگر مخاطبی نمانده که بنشیند و خمیازه بکشد. پس چه باید کرد؟ باید فیلم ساخت، فیلم! فیلمسازی هم کار هر تازهکاری نیست. تکنیک را هم که اجاره کنی، جهان بینی نداشته باشی میشوی یکی از انبوه هنروتجربهطورهای بیمخاطب ضدگیشه و ضدسرگرمی. با دست خالی اگر جهانبینی باشد، کم نمیآوری و این، کار را علیرضا معتمدی خیلی خوب در چرا گریه نمیکنی؟ نشان داده.
دوم. منقل و وافور بد است؟ چون بد است پس نباید در مسیر داستان باشد؟ نباید باشد؟ پس چرا آتقی و آینه عبرت هنوز مشتری دارد. علیرضا معتمدی در چرا گریه نمیکنی منقل و وافور و عالم بی خبری را یکی از ده ها پیشنهاد برای گریه کردن، قرار داده ولی نشئگی هم کارگر نیست و گریهاش نمیگیرد ولی همان دقایق اندک منقلی و باز شدن جماعت منقل نشین برای افاضات دور منقلی، سالن را غرق قهقهه میکند. دیدید جواب داد!
سوم. همان طور که منقل جواب داد هنوز نقی معمولی هم جواب میدهد. درنظر بگیرید که در تنها انیمیشن جشنواره با عنوان بچه زرنگ، ببر مازندران با گویش نقی، حرف میزند و سالن خالی مطبوعات کم و بیش به خاطر همین گویش خندهاش میگیرد. صداپیشه ببری کیست؟ هومن حاجی عبدالهی که تجربه صداپیشگی در کارهای کودک جواد هاشمی را هم داشته و حالا هم کمی از رحمت خروس باز مایه گذاشته و قدری از نقی.
چهارم. این ماجرای پوشش متحدالشکل تشریفات جشنواره در کنار همه نقد و نظرها به نوعی به مخاطبان هم تسری یافته! چگونه؟ در سینماهای مردمی و در برخی سانس ها با مخاطب متحد الشکل روبروییم. چطور برخی ارگانهای علاقمند به جشنواره! هر ساله سهمی از ظرفیت سینماها را خریداری و در اختیار کارمندان خود میگذارند تا فیلم ببینند و این کارمندان حتی وقتی به جشنواره میآیند هم از قالب پوشش کارمندی خارج نمیشوند. راحت باشید دوستان! اینجا سینماست و آن هم سینمای جشنواره، اداره که نیست این قدر مقید هستید به پوشش ارگانی. راحت باشید و راحت فیلم ببینید و راحت نظر دهید…
پنجم. دوستی میگفت این همه تمرکز فیلمسازان برای فیلمسازی خارج از مرکز واقعا شاهکار است بخصوص که کلی هم زحمت کشیده اند برای سیاه کردن چهره بازیگرانی مثل رویا تیموریان و پانته آ پناهیها و سحر دولتشاهی در هوک و بعد از رفتن و یادگار جنوب! سیاه کاری زحمت دارد، سختی دارد، باید کلی فکر کنی که با کدام ذغال به سمت بومی سازی بروی که سردرد نیاورد! ذغال چینی حفره دار یا ذغال وطنی ارگانیک؟ ذغال چینی زود دود میدهد و زود هم تنباکو را میسوزاند! تنباکو هم که بسوزد آن گاه سیاهکاری به خاکستر مینشیند پس همان به که ذغال وطنی را بچسبید! نتیجه؟ آقایان فیلمساز! چرا به جای سیاه کاری، بازیگر بومی قرار نمی دهید در آثار بومی؟
منبع: ایرنا
بدون دیدگاه