10:55

علی اتحاد درباره تجربه شکل‌گیری تئاتر تجربی «نامه‌هایی بر دوش باد» توضیحاتی ارائه داد.
علی اتحاد نویسنده و کارگردان نمایش «نامه‌هایی بر دوش باد» که این روزها در «بوتیک تئاتر ایران» روی صحنه است درباره شکل‌گیری این اثر نمایشی به مهر گفت: «نامه‌هایی بر دوش تندباد» اقتباسی نمایشی است از رمانی با همین نام که چهار سال پیش نوشتم و سه سال پیش منتشر شد. کتاب را «کارگاه اتفاق» منتشر کرده است و حالا منتظر انتشار چاپ سوم آن هستیم. از سویی کار نمایش و حتی کار در حوزه هنرهای دیداری برای من در ارتباطی تنگاتنگ با ادبیات است. اگر کارهای پیشینم را دیده باشید، متوجه می‌شوید که دوست دارم مخاطبان را در برابر تجربه‌ای متنی قرار دهم. پس درباره «نامه‌هایی بر دوش تندباد» هم چنین مسیری طی شده است.
وی ادامه داد: ابتدای بهار امسال بود که از سوی مجموعه تئاتر شهرزاد پیشنهادی درباره اجرا در ساختمان بیمارستان «امید» دریافت کردم که آن زمان هنوز نام مشخصی نداشت و چندی بعد بدل شد به «بوتیک تئاتر ایران». کارهای من معمولاً مکان محور است؛ بدین معنی که ابتدا مکان ارائه را می‌بینم و بعد طرح کار را هر چه که هست بر اساس معماری یا وضعیت نوری آن مکان طراحی می‌کنم. بعد از بازدید و عکاسی از «بوتیک تئاتر ایران» شروع به نوشتن کردم. به ندرت می‌توانم در تهران چیزی بنویسم؛ پس راهی سفر شدم و طرح اجرایی کار بر اساس متن «نامه‌هایی بر دوش تندباد»، جایی بین رشت و سیاهکل نوشته شد و با طرح به تهران بازگشتم. هنوز به تهران نرسیده بودم که فراخوان انتخاب بازیگران را منتشر کردیم.

اتحاد درباره انتخاب بازیگران نمایش توضیح داد: گروه ما که نامش را گذاشته‌ایم «گروه هنرهای اجرایی ۳۶۶» از پایان تابستان ۱۳۹۸ کارش را آغاز کرده است. با این حال روال کار گروه این‌طور است که هسته‌ای مرکزی دارد و هر سال تعدادی بازیگر جوان به آن وارد می‌شوند و تعدادی از آن خارج می‌شوند. مسئله مهم برای من در کار گروهی آن است که اعضا بدانند که همیشه کاری در جریان است و مادامی که با گروه کار می‌کنند، مشغول خواهند بود. برخی از بازیگران قدیمی گروه‌مان به سربازی رفته‌اند یا سر فیلمبرداری فیلم یا سریالی بوده‌اند و یا مشغول درس خواندن برای کنکور کارشناسی ارشد. برخی هم مهاجرت کرده‌اند. این‌طور است که دست کم سالی یک بار و گاهی ۲ بار فراخوانی منتشر می‌کنیم و بازیگران تازه جذب می‌کنیم که این سازوکار مملو از آزمون و خطاست. گاهی انتخاب‌ها نادرست از آب در می‌آیند و باید جایگزین‌شان را یافت. پروژه «نامه‌هایی بر دوش تندباد» هم همین‌طور پیش رفت. هفته نخست اردیبهشت ماه گروه اولیه انتخاب شدند و تمرین را آغاز کردیم.
جایگاه متن در هنرهای اجرایی و سینمای ما متلاشی شده است. ما ایرانیان سده‌های پیاپی به شیوه‌های نوشتاری‌مان افتخار می‌کردیم و امروز دیگر گویی اثری از متنیت ایرانی نمانده است. بدبینانه است این طور مطلق گفتن اما باید قبول کرد که متن سلطه‌اش را از کف داده استاین هنرمند با اشاره به اینکه برای آماده‌سازی نمایش سه ماه و نیم تمرین داشته‌اند درباره مراحل تمرین و شیوه اجرایی کار بیان کرد: برخی تمامی این سه ماه و نیم را در کنار گروه بودند و برخی هم در جابجایی بازیگران و نقش‌ها دیرتر به گروه اضافه شده‌اند. البته بسیار پیش آمده که حین اجراهایم هم بازیگرانی جابجا شوند که در مورد «نامه‌هایی بر دوش تندباد» هم صادق بود. درباره شیوه اجرایی نمایش نیز باید کمی عقب‌تر بروم؛ هرگاه که می‌نویسم همه چیزی برای من از تصویر آغاز می‌شود و آن وقت که مشغول ساختن کار می‌شوم این روند برعکس می‌شود و تلاش می‌کنم زمینه بصری را هم بر متن استوار کنم.
وی افزود: جایگاه متن در هنرهای اجرایی و سینمای ما متلاشی شده است. ما ایرانیان سده‌های پیاپی به شیوه‌های نوشتاری‌مان افتخار می‌کردیم و امروز دیگر گویی اثری از متنیت ایرانی نمانده است. بدبینانه است این طور مطلق گفتن اما باید قبول کرد که متن سلطه‌اش را از کف داده است. من شیفته زبان مکتوبم و کنش‌های شاعرانه زبانی؛ از این جهت است که زبان‌ورزی بدل به یکی از ستون‌های اصلی کارم شده است. اینچنین است که کارم را مطلقاً با تمرین متنی آغاز می‌کنم. مثلاً اگر بناست که بازیگر کارم تک‌گویی اجرا کند پیش از هر چیزی باید آن متن را درک کند، شیوه صحیح خواندنش را بیاموزد، آن را حفظ کند تا بعد به شیوه اجرایی‌اش برسیم. متن اجرایی دقیقاً باید نعل به نعل متن باشد؛ بدون جابجایی یک حرف ربط یا یک حرف اضافه. بیزارم از این عبارت که در سال‌های اخیر معمول شده «متن را از آن خود کن!». در عوض تلاش می‌کنم بازیگر آنچنان متن و لایه‌های درونی‌اش و روابط بینامتنی‌اش را درک کند که نیازی نباشد برای فهم آن دست به ترکیب متن بزند.
کارگردان «مرثیه‌ای برای کتاب سوزی‌ها» متذکر شد: از اینجا به بعد نیمی از ایده‌های اجرایی از پیش نوشته شده و نیمه دیگر در تعامل با بازیگر به دست می‌آید. مثلاً پیش آمده که بازیگری به یکی از زبان‌های بومی ایران تسلط دارد و من تصمیم گرفته‌ام بخشی یا تمامی متن به آن زبان ترجمه شود. یا در همین کار «نامه‌هایی بر دوش تندباد» یکی از اجراگران رپر (خواننده رپ) است و درست به همین دلیل در مرحله اجرایی ضرب‌آهنگ اجرای متن را دچار فراز و فرودهایی کرده‌ایم که پیش‌تر در طرح نبود. برایم بسیار مهم و حیاتی است که به جای تلاش برای تبدیل کردن بازیگر به چیزی که نیست یا چیزی که از فهم او دور است از نقاط قوتی که خودِ بازیگر از آن برخوردار است، استفاده کنم. مرحله تمرین و ساخت کار برای من مرحله کشف استعدادهای درونی خودِ بازیگران است. برای همین ممکن است بسیاری از آنها طی تمرین جابجا شوند تا نهایتاً برسند به آن جایی که بهترین شکل بروز توانایی‌شان ممکن می‌شود.
اتحاد درباره مضمون نمایش توضیح داد: «نامه‌هایی بر دوش تندباد» درباره کنش نوشتن است. می‌دانم که بسیار میان نویسندگان جهان مرسوم است که شخصیت نویسنده را بدل به قهرمان رمان یا داستان کوتاه‌شان کنند. با این همه قهرمان «نامه‌هایی بر دوش تندباد» کنشِ نوشتن است و نه شخص نویسنده. «نامه‌هایی بر دوش تندباد» پاسخی به این پرسش است که کنش نوشتن از کجا آغاز می‌شود. طی هزاره‌ها بشریت کوشش کرده است به این پرسش پاسخ دهد که «شعر از کجا می‌آید؟» اساطیر جهان مملو از پاسخ‌های شاعرانه به این پرسش است؛ خون خدایان، زمزمه ایزدان هنر، جنون، تأثیر ستارگان و … هر فرهنگی سرچشمه کنش نوشتن را چیزی می‌داند. از این راه راوی رمان «نامه‌هایی بر دوش تندباد» هم آرام آرام متونی پراکنده می‌یابد که گویی در دنباله هم هستند. این متن‌ها یک بار بر تکه سفالی شکسته یافت می‌شود و یک بار بر خشتی و یک بار بر پوستی و یک بار بر تکه‌های کاغذ و یک بار بر پارچه و…
وی یادآور شد: رمان «نامه‌هایی بر دوش تندباد» چهار راوی دارد که هر یک به شیوه خود سخن می‌گویند. کسی که رمان را خوانده باشد اگر خود، اهل نوشتن باشد خواهد دانست که این چهار تن یک تن هستند و اگر دستی در نوشتن یا کار هنری نداشته باشد، خیال خواهد کرد که قصه بیماری مبتلا به اسکیزوفرنی را خوانده است. البته شاید هر ۲ این تفاسیر درست باشد. ما امروز می‌دانیم که خلاقیت هم خودش شکلی خفیف از سایکوز است؛ انفجارهای خفیف الکترومغناطیسی در شبکه نورونی مغز انسان که منتج به تصویری، صدایی، تداعی، کلامی یا رنگی می‌شود. هنرمندان از این منظر دیوانگان اهلی هستند که در تاریخ بشریت جایگاهی یافته‌اند. هر چند که بسیاری‌شان در درازنای تاریخ کارشان به بند و زنجیر هم کشیده باشد.
اتحاد در پایان درباره تجربه‌ای که مخاطبان از دیدن این نمایش به دست می‌آورند، گفت: کار همچون سفری در ناخودآگاه نویسنده است. مخاطبان همچون بسیار کارهای من بنا نیست که یک جا بنشینند و چیزی را تماشا کنند. چهار طبقه و پشت بام ساختمان «بوتیک تئاتر ایران» در این اجرا بدل به گذرگاهی شده است که مخاطبان در طبقات آن جابجا می‌شوند و تکه‌های پازل روایت را می‌بینند و می‌شنوند و می‌بویند. وقتی مخاطبان به در ورودی می‌رسند به چهار دسته با چهار رنگ تقسیم می‌شوند و راهنمایانی با چهار رنگ آن‌ها را با خود همراه می‌کنند. سفر هر یک از این چهار گروه با گروه دیگر متفاوت است و طبعاً تجربه‌شان از روایت‌ها و تقدم و تأخرها هم مختلف. هر جز این مجموعه بناست چیزی را در خاطره جمعی ما بیدار کند. هر چند که «نامه‌هایی بر دوش تندباد» برای من اثری شخصی است با این همه، کدام رکن شخصی زیست ماست که به تجربه‌ای جمعی راه نمی‌برد. این همه البته به شرطی ممکن خواهد بود که مخاطب رابطه خوبی با ادبیات داشته باشد. مخاطب ادبیات نادوست معمولاً گزینه مناسبی برای شنیدن این همه متن نیست.
نمایش «نامه‌هایی بر دوش باد» به طراحی و کارگردانی علی اتحاد تا ۱۸ شهریور ماه ساعت ۲۰ در «بوتیک تئاتر ایران» روی صحنه است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *