قدیمترین محوطه شناسایی شده در حوضه آبگیر سد چپرآباد، تپه چپرآباد است که از نظر جایگاه گاهشناختی بر اساس مواد سطحی مربوط به یکی از فرهنگهای هزاره پنجم ق.م در جنوب دریاچه ارومیه یعنی سنت سفالی دالما است.
به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، حنان بحرانیپور این مطلب را 8 اسفند 1401، در چهارمین نشست تخصصی بیستمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران مطرح کرد و با اشاره به فعالیتهای صورت گرفته در کاوش نجاتبخشیِ محوطه پیشازتاریخ چپرآباد (تپه گَرگَرو)، اُشنویه، آذربایجانغربی هدف اصلی این برنامه را با توجه به ماهیت نجاتبخشی آن، بهدستآوردن بیشترین اطلاعات موجود در زمان محدود پیش از غرقاب شدن محوطه در آبهای سد بود اعلام کرد.
این باستانشناس با بیاناینکه طی این برنامه دو ترانشه در دو بخش جنوبی و غربیِ محوطه تا خاک بکر کاوش شد افزود: پیش از انجام این برنامه میدانی، محدوده حوضه آبگیر سد چپرآباد در راستای آگاهی از آثار باستانی بهمنظور اجرایی شدن فاز دوم عملیات باستانشناسی نجاتبخشی یعنی کاوش، در سال 1399 بررسی شد.
او اظهارداشت: نتیجه این بررسی، شناسایی 13 محوطه باستانی بود که 5 محوطه برای کاوش نجاتبخشی انتخاب شد.
به گفته بحرانیپور، قدیمترین محوطه شناسایی شده در این حوضه آبگیر، تپه چپرآباد است که از نظر جایگاه گاهشناختی بر اساس مواد سطحی مربوط به یکی از فرهنگهای هزاره پنجم ق.م در جنوب دریاچه ارومیه یعنی سنت سفالی دالما است.
او تصریحکرد: با توجه به یافتههای بهدستآمده و دریافتهای حاصل از کاوش، میتوان گفت که محوطه چپرآباد از نظر زمانی دارای استقرارهایی از نیمه نخست تا اواخر هزاره پنجم ق.م است؛ این استقرار پیوسته و بدون هیچ گسست فرهنگی و شامل دو مرحله فرهنگی یعنی مرحله سنت سفالی دالما و مرحله انتقالی است.
این باستانشناس افزود: نبود هیچگونه وقفه فرهنگی در توالی چپرآباد برای روشنتر شدن گاهنگاری ایران بهویژه توالی پیشازتاریخ شمالغرب حائز اهمیت است چراکه این مرحله انتقالی برای اولینبار با شاخصههای سنت سفالی مختص به خود شناسایی شد که هیچگونه پیوستگی و شباهتی با مرحله شناختهشده پس از دالما در توالی پیشازتاریخ جنوب دریاچه ارومیه یعنی پیزدلی ندارد.
او با اشاره به اینکه، وُیت و دایسون در بحث درباره توالی تپه پیزدلی اشاره کوتاهی به این فاز انتقالی بین سنت سفالی دالما و پیزدلی کردهاند افزود: با توجه به متفاوت بودن شاخصه-های این دو سنت سفالی در چپرآباد، فرضیه وجود یک مرحله انتقالی بین این دو سنت فرهنگی یعنی دالما و پیزدلی بیشتر تقویت میشود.
در ادامه این نشست گزیدهای از فصل دوم کاوش باستانشناسی تپه بروه آذربایجانغربی توسط مهناز شریفی ارائه شد.
او با اشاره به اینکه حوضه رودخانه زاب یکی از مناطق مهم در ادبیات باستانشناسی شمالغرب است که کمتر مورد پژوهش قرار گرفته تصریحکرد: کاوش بروه منجر به شناسایی استقراری از عصر مفرغ قدیم شد.
شریفی افزود: این پژوهش به بررسی عصر مفرغ قدیم در حوضه رودخانه زاب کوچک میپردازد، با این تفاوت که این دوره نه متعلق به فرهنگ کوراارس بلکه دارای فرهنگ حسنلوی VII است؛ فرهنگی که در آغاز با تغییرات بنیادین در همه زمینههای فرهنگی همراه بود.
این باستانشناس با بیاناینکه در این راستا تپه بروه بهعنوان یکی از کانونهای حوزه نفوذ سفال نارنجی، مطالعه شد تصریحکرد: عصر مفرغ قدیم با سفالهای سیاه شناخته میشود و گونه سفال نارنجی که یکی از مؤلفههای فرهنگ مفرغ قدیم است، کمتر مورد مطالعه قرار گرفته و شناخت محدودی نسبت به این سنت فرهنگی وجود دارد.
او گفت: این نوشتار تلاش میکند با توجه به مطالعه مواد فرهنگی به این پرسش پاسخ دهد که نحوه تعاملات فرهنگی بین این محوطه با دیگر مناطق حضور این فرهنگ چگونه بوده است؟ در این راستا گاهنگاری نسبی و مطلق C14انجام شد، آنچه اهمیت این محوطه را نشان میدهد انباشت ضخیم عصر مفرغ قدیم است که نشانگر استقرار طولانیمدت در این تپه است.
شریفی در پایان خاطرنشانکرد: نتیجه این پژوهش نشان داد که محدوده زمانی اولین استقرار این محوطه در 2879 پ.م. بوده است.
فریبا سعیدی انارکی نیز در این نشست به ارائه گزارش فصل دوم کاوش خلهکوه تاکستان قزوین پرداخت و گفت: تپه خلهکوه در بافت شهری تاکستان واقع شده و در میان خیابانهای بافت قدیم شهر قرار گرفته است.
او تصریحکرد: هدف از فصل دوم کاوش خلهکوه علاوهبر شناخت تداوم و گسست استقرارهای موجود در تپه، شناخت ارتباطات منطقهای دشت قزوین و فرامنطقهای فلات مرکزی، دشت تهران، شمال و شمالشرق ایران، حفاظت فیزیکی و ایجاد سایت موزه است.
سعیدی انارکی با اشاره به اینکه در ترانشه A که در فصل اول زده شده بود کاوش ادامه یافته و در جبههی غربی و جنوبغربی آن سه ترانشه دیگر زده شد افزود: کاوش نشان داد که در تمامی ترانشهها نیم متر اولیه لایههای مضطرب است و پس از آن لایه فرهنگی تکدورهای متعلق به دوره انتقالی مسسنگی وجود دارد.
این باستانشناس افزود: یافتههای کاوش حاکی از وجود ساختمانی است که احتمالاً یکخانه بزرگ با چندین اتاق و فضاهای کاربردی مانند آشپزخانه، فضای باز برای انجام فعالیتهای روزانه و فضایی برای ریختن خاکستر فعالیتهای خانگی است.
در ادامه مقاله سید منصور سیدسجادی با عنوان نوزدهمین فصل کاوش شهر سوخته توسط روحالله شیرازی ارائه شد.
او با بیاناینکه کاوشهای بخش مسکونی شهرسوخته از سال ۱۳۷۸ آغاز شده و تاکنون در بخش شمالی، صنعتی، یادمانی و شرقی به انجام رسیده است تصریحکرد: در فصلهای گذشته کاوش در بخش مسکونی بیشتر در ارتباط با لایههای مرتبط با دوران II تا IV بوده است.
این باستانشناس گفت: در فصل نوزدهم در آبان و آذر ۱۴۰۰ این کاوشها در دو بخش مسکونی شرقی و ساختمانهای شماره ۲۰ و ۳۳ متمرکز بوده است که ساختمانهای شماره ۲۰ و ۳۳ بر اساس مطالعه عکسهای هوایی و بررسی میدانی در سطح تپه با توجه به فرضیات گروه کاوش انتخاب شد.
بدون دیدگاه