محسن بوالحسنی احمدرضا احمدی را لیدر یک تظاهرات تکنفره توصیف میکند و با بیان اینکه او خودش هست و خودش، میگوید: با حمایت از اجرای نمایش «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» باعث خوشحالی قلب پیرمردی میشویم که ممکن است چند صباح دیگر پیش ما نباشد.
به گزارش ایسنا، نمایشی که این شبها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه میآید، مدتها آرزوی مردی بوده است که حالا روزهای هشتادویکمین سال زندگیاش را در خانه سپری میکند.
هرچند «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» پس از سالها، آنقدر دیر از کتاب «نمایشنامههای شاعر» بالاخره توانست خود را به صحنه سالن استاد سمندریان برساند، که «احمدرضا» دیگر نمیتواند تحقق آرزویش را در برابر چشمانش ببیند.
محسن بوالحسنی، شاعر، روزنامهنگار و از نزدیکان احمدرضا احمدی که در نخستین شب از اجرای این نمایش، آن را به همراه ماهور احمدی (فرزند احمدرضا احمدی) و داماد این شاعر دیده است، درباره این اجرا و برخی نقدهایی که حاکی از فضای متفاوت و خاص این نمایش است، به ایسنا میگوید: در وهله اول باید گفت که برای این کار خیلی زحمت کشیده شده است. کسی که با احمدرضا، جهان فکری او و شعرش آشناست، میداند که احمدرضا در نقاشی، رمانش و همچنین در نمایشنامهاش هم شاعر است.
او معتقد است که نباید انتظار داشته باشیم با یک متن خطی و طبق اصول نمایشنامهنویسی روبهرو شویم. و به گفته او، این مسئله در اجرای «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» هم وجود دارد.
بوالحسنی در عین حال بیان میکند: کسی که کارهای بکت را دنبال میکند و دوست دارد، طبیعتا ممکن است کارهای دیگر را دوست نداشته باشد یا در سلیقه او نباشد اما این به هیچ عنوان نمیتواند از ارزش و اعتبار یک کار کم کند. بنابراین، به نظر من، فارغ از هر تعارفی، اگر بدانیم با چه اثری روبهرو هستیم، میتوان گفت کاری که آقای سلیمانی عزیز و دوستداشتنی هم روی صحنه بردهاند، کار بسیاربسیار خوبی است. از محاسن این اجرا این است که با همه فضای انتزاعیای که دارد، و با همه شکل و شمایلی که معطوف به نوع نگاه احمدرضا و زبان اوست، اما ریتم کار بسیاربسیار خوب درآمده است.
این نویسنده با روایت آنچه در شب نخست اجرای نمایش «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» مشاهده کرده، میافزاید: در شب اول اجرای کار، هیچیک از تماشاگران حتی تکان نمیخوردند. در حالی که اگر کار خوبی نبود، ما شاهد این تمرکز در صحنه نبودیم. اما کار تا پایان دنبال شد و این نشان میدهد که ریتم کار بسیاربسیار خوب در آمده است. و با اینکه شب اول اجرا بود اما کار به پختگی خودش رسیده بود.
ماهور احمدی پس از نشستن پای اجرای نمایش، از «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» به عنوان رویای احمدرضا احمدی یاد کرده و نوشته است: «امشب اولین شبی بود که رویای پدرم را دیدم، رویایی که بیش از ده سال در ذهنم مرورش کردم، رویای پدرم به همت کوروش سلیمانی، رضا بهبودی، فریبا کامران، کامبیز امینی، محمدرضا آزادفرد، محمد طیب طاهر، سیامک ادیب، علی باروتی و مطهره ابراهیمیان امشب بر صحنه تئاتر رفت، متنی در عین سادگی بسیار سخت، بسیار متفاوت و عجیب، متنی درست عین شعرهای پدرم، امشب از هیجان قلبم درد گرفت، وقتی کلمات شاعرانه پدرم بر صحنه جاری میشد، پدرم بود که در تکتک شخصیتها، در طنزشان، دردشان، عشقشان دوباره متولد میشد. از کوروش سلیمانی عزیز و تمام گروهش خیلی ممنونم که جسارت اجرای این کار را با عشق و شرافت داشتند. به تکتکتان تعظیم میکنم.»
البته این در حالی است که محسن بوالحسنی میگوید «احمدرضا» به دلیل شرایطی که دارد، میسر نیست از خانه بیرون بیاید و کار را ببیند.
او همچنین درخصوص نظر احمدرضا احمدی درباره اجرای نمایشنامهاش که سالها در انتظار اجرای آن بوده، توضیح میدهد: من، ماهور و دوستان دیگر مدام اطلاعات و اخبار را به او میدهیم. خودش هم خیلی پیگیر است تا ببیند خروجی کار چطور بوده و مردم از آن راضی هستند یا نه؟ احمدرضا برای این کار اشتیاق داشت و حالا هم خیلی این اتفاق را دوست دارد. شب اول هم که با آقای سلیمانی صحبت میکردند، از اینکه این اتفاق افتاده، خیلی خوشحال بود.
محسن بوالحسنی درخصوص خاص بودن فضای اجرای این نمایش نسبت به دیگر نمایشها میگوید: خود احمدرضا مگر چند سال است که مورد اقبال قرار گرفته؟ فکر نمیکنم بیش از ۱۰، ۱۵ سال باشد که خودش دارد نتیجه کارش را در یک بستر گسترده میبیند؛ قبلا اینطور نبود. در کار دیگر او یعنی نمایشنامهنویسی هم همین است. او جهان خودش را دارد، کسی ممکن است این جهان را دوست داشته باشد و کسی هم ممکن است دوست نداشته باشد.
او با اشاره به اینکه امضای احمدرضا احمدی را میتوان پای «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» دید، اظهار میکند: من همیشه درباره احمدرضا یک جمله گفتهام؛ این آدم لیدر یک تظاهرات تکنفره است؛ خودش هست و خودش. و خودش به اندازه یک جمعیت کار را پیش میبرد، بدون اینکه مثل و مانندی داشته باشد. برای همین است که میگویم احمدرضا لیدر یک تظاهرات و راهپیمایی تکنفره است. خروجی کارهای او هم همینطور است.
این شاعر همچنین میگوید: عقیده من این است که خیلی از کارها وجود دارند که مخاطب عام نمیتواند با آنها ارتباط بگیرد، چون در داشتههای ذهنی مخاطب الگوی ذهنی و ژانر خاصی وجود دارد و وقتی با یک اثر د ژانره روبهرومیشود، مسلما انتظاراتش را برآورده نمیکند. اما با اثر باید در جایگاه اثر روبهرو شویم. یعنی اثر را با خودش و موقعیتی که در آن قرار دارد، بسنجیم. از این نظر من نقدی ندیدم. شما میتوانید از سالن خارج شوید و بگویید من این تئاتر را دوست نداشتم. این دوست نداشتن یک طرف ماجرا است، اما وقتی به پای بحث فنی و نقد جدی میرسیم، آن وقت میشود درمورد چرایی اینها صحبت کرد. برای من، به عنوان کسی که مخاطب جدی تئاتر نیستم، ولی بسیاربسیار تئاتر را دوست دارم و میبینم، اتفاقا آن شب خیلی مهم بود که ببینم این کار روی صحنه درمیآید یا نه؛ که بهخوبی درآمده بود.
بوالحسنی همچنین در پاسخ به اینکه آیا میتوان گفت این اجرا برای مخاطب ادبیات و اهالی ادبیات اثر جذابتری است تا مخاطب تئاتر؟ میگوید: به خاطر همین است که میگویم اگر کسی احمدرضا و جهان شعریاش را بشناسد، این اثر را هم دوست خواهد داشت. این آدم ۴۰ سال پیش نوشته: «من فقط سفیدی اسب را گریستم». این سطر به تنهایی تمام ادبیات ما را به چالش میکشد. یک افق، نگاه و جهانبینی جدید در این سطر وجود دارد که تمام آن مناسبات را دستخوش تغییر میکند. مسلما کسی که شعر احمدرضا را میشناسد، راحتتر میتواند با نوع دیگری از متنهای احمدرضا ارتباط برقرار کند.
او معتقد است در این اجرا، ما با اثری روبهرو هستیم که قبل و بعدی ندارد و باید با خودش مقایسه شود، و ادامه میدهد: من به عنوان یک تماشاگر وقتی کار را دیدم – اصولا هم آدمی نیستم که علایق و تعصبات را در رد یا قبول چیزی دخیل کنم – تا پایان نشستم و آن را دیدم و حس نکردم چیزی زیاد است یا کم. ممکن است بگویم میتواند بهتر باشد که خود کارگردان هم حتما چنین فکری دارد. اما باتوجه به اینکه اجرای اول بود، آن را دوست داشتم. جدای از کار کارگردانی، بازیها هم خیلی خوب بود و دقت شده بود. حتی من آن شب، به شوخی به کوروش و ماهور گفتم که احمدرضا عین لباسی را که رضا بهبودی پوشیده، دارد. یا شیوه نشستن، ژستها و راه رفتن آقای بهبودی کاملا همانند احمدرضا درآمده بود. طنزی هم که در کار وجود دارد و در احمدرضا هم هست، در اجرا دیده میشد.
چند روز پیش و در حالی که نمایش «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» هنوز روی صحنه است، کوروش سلیمانی، کارگردان آن در صفحه خود نوشت: «در روزگاری که موضوع «پول» و فروش» و «سرمایهمحوری» به شکلها و انحاء مختلف که میدانید و به شکلی سخیفگویی مسئله اصلی! تئاتر ما شده؛ به گروه حرفهای و اصیل نمایشمان «فرودگان، پرواز شماره ۷۰۷» اعم از بازیگران و طراحان و دستیاران افتخار میکنم که هیچکدام – گرچه همه بالاخره کم یا زیاد با مشکلات معیشتی مواجه هستند – تاکنون حتی یک بار موضوع مالی را با من مطرح نکردهاند و در کمال هنرمندی و تعهد، به حرمت «تئاتر» و به عشق بزرگی به نام «احمدرضا احمدی» با بهترین جلوه خود این روزها بر صحنه حاضر شده و میدرخشند. عزیزانم درود بر شما و هنرمندان چون شما که با تمام توان امید به بقای هنرمندی و شرافت در تئاتر را همچنان در این ابتذال فراگیر زنده نگاه داشتهاید. امیدوارم ذرهای از لطف شما را بتوانم جبران کنم.»
او در عین حال آورده است: «میگویم چون بر من فرض است که اشاره کنم؛ این گروه نازنین همچنین با آنکه امکان افزایش قیمت بلیت برای ما فراهم بود اما در سوالی که از ایشان داشتم و در تصمیم جمعی خود حداقل مبلغ بلیت را برای کار خود تعیین کردند که من هم در جلسه هماهنگی اولِ کار به تماشاخانه محترم ایرانشهر اعلام کردم و البته خوشبختانه با استقبال تماشاخانه هم مواجه شد.
حتی آقای احمدی نازنین هم در پیامی که توسط دختر ارجمند ایشان ابلاغ شد فرمودند اگر مبلغی برای متن در نظر دارید به من بدهید، آن را بین بچهها تقسیم کنید.
یادآوری: این را هم وظیفه دارم عرض کنم که از لطف خدا و بختیاری خوبش در تمام کارهای این سالها که در آنها نیز دهها هنرمند نجیب و حرفهای همراهیام کردهاند، با همین رویکرد شرافتمندانه مواجه بودهام و اینجا جا دارد از همه عزیزانم در کارهای پیشین نیز با تمام وجود سپاسگزاری کنم.»
این در حالی است که بوالحسنی میگوید: من فکر میکنم حمایت ما از این کار، احترام به آدمی است که در جایگاهی ایستاده که ۱۰، ۲۰ سال دیگر اگر نباشد، ما دریغ حضور او را میخوریم. من فکر میکنم حمایت ما از این کار، باعث خوشحالی قلب پیرمردی میشود که ممکن است چند صباح دیگر پیش ما نباشد و این حسرتی باشد که ما در خوشحال کردن او سهمی داشتیم. در کنار اینها من واقعا به این کار نمره مثبت و قبولی میدهم.
بدون دیدگاه