‏The 78th Annual Cannes Film Festival (May 21, 2025)
«ارزش عاطفی» /Sentimental Value
دست‌نوشته‌ای ناتمام، پر از حاشیه‌نویسی و با لکه‌هایی از اشک!

المیرا ندائی

فیلم «ارزش عاطفی»، تازه ترین اثر یواخیم تریه/Joachim Trier- فیلمساز پرآوازه ۵۱ ساله نروژی- بی‌تردید یکی از مدعیان اصلی نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۵ است؛ نه تنها به دلیل سابقه‌ی کارگردان یا حضور بازیگران شاخص در آن، بلکه به دلیل بلوغ خیره‌کننده‌ی این کارگردان در اجرای فرم، عمق محتوایی و تأثیر عاطفی آرام اما عمیق این اثر در مقایسه با آثار قبلی وی. در واقع، دلایل اصلی‌ای که این فیلم را در موقعیتی ممتاز برای دریافت مهم‌ترین جایزه‌ی بخش رقابتی هفتاد و هشتمین فستیوال سالانه فیلم کن قرار می‌دهند.
«ارزش عاطفی»، داستان زنی به‌نام نورا برگ/Nora Berg- با بازی درخشان رناته رینسوه/Renate Reinsve- را روایت می‌کند که به خانه‌ی خانوادگی‌اش بازمی‌گردد، جایی که پدرش، گوستاو برگ/Gustav Berg-با بازی تحسین برانگیز استلان اسکارسگارد/Stellan Skarsgard-(فیلم‌ساز مشهور بازنشسته سینما)، در حال ساخت فیلمی درباره‌ی مادر درگذشته‌ی نوراست. نقشی که قرار است توسط یک بازیگر آمریکایی ایفا شود. این موقعیت روایی، بهانه‌ای می‌شود برای واکاوی مرز میان واقعیت و بازنمایی و مواجهه با گذشته از خلال نقش‌آفرینی دیگری. تریه با هوشمندی نشان می‌دهد که هر بازسازی گذشته، ناگزیر نوعی خیانت به حقیقت است، اما هم‌زمان ضرورتی درمان‌گرانه نیز دارد.

در «ارزش عاطفی»، خانواده نه فقط ساختاری روان‌شناختی، بلکه صحنه‌ای نمایشی است که همه در آن نقش بازی می‌کنند. نورا، در نقش دختری که می‌خواهد تماشاگر باشد، اما بی‌اختیار وارد بازی می‌شود.
پدر، در نقش کارگردانی که می‌خواهد با خلق روایت، گناه خود را بزداید و بازیگر آمریکایی- ال فنینگ/Elle Fanning- که نادانسته وارد ساحت اخلاقی زندگی‌ای شده که مال او نیست.
در صحنه‌ای کلیدی، نورا با بازیگر نقش مادرش روبه‌رو می‌شود و گویی با چهره‌ای تحریف‌شده از خاطره مواجه شده است. فیلم، در این لحظه از پرسش روان‌شناختی به پرسشی فلسفی تغییر جهت می‌دهد که اگر خاطره قابل بازسازی است، آیا هویت هم قابل بازنویسی است؟ «ارزش عاطفی» در پاسخ، نه داوری، بلکه سکوت و مکث ارائه می‌دهد.
فیلم ساختاری پیچیده و چندلایه دارد که در آن تماشاگر با یک اثر درون‌متنی نیز روبه‌روست؛ فیلمی که پدر درباره‌ی مادر ساخته است، که خود بازی با زندگی واقعی‌ست. این فرم، محتوای فیلم را تقویت می‌کند.
موتیف مرگ مادر – که هرگز او را نمی‌بینیم – قلب پنهان فیلم است. غیبت او، حضور معنایی‌اش را تقویت می‌کند. مادر به‌مثابه حقیقتی از دست‌ رفته، میان خاطره‌ها، نقش‌ها و بازسازی‌ها سرگردان است.
فیلم نشان می‌دهد که سوگواری واقعی نه با گریه، بلکه با مواجهه با تصویر تحریف‌شده‌ی آن‌کس که رفته، آغاز می‌شود. این سوگواری از جنس تحلیل روانی‌ست: تلاشی برای بازگرداندن خویشتن از دل گذشته‌ی بازسازی‌شده.
محتوای فیلم با طنزی بسیار ملایم و پنهان آغشته است که نه برای خنده، بلکه برای تحمل بار هستی‌ست. سکوت‌ها، مکث‌ها، دیالوگ‌هایی ناتمام و بازی‌هایی که بیش از آن‌که دراماتیک باشند، درون‌ریخته و کنترل‌شده‌اند، همگی مؤلفه‌هایی هستند که نشان می‌دهند فیلم درباره‌ی زبان ناکارآمد احساسات است.
یواخیم تریه، جایگاه خود را به عنوان فیلمسازی مؤلف، با جهان سینمایی منحصربه‌فرد و سبک فرمی مشخص تثبیت کرده است. فستیوال فیلم کن همواره توجه خاصی به مؤلفانی داشته است که در اوج پختگی‌ به سراغ شخصی‌ترین آثار خود می‌روند؛ و «ارزش عاطفی» دقیقاً همین نقطه‌ی کمال است: روایتی شخصی، پیچیده، کم‌ادعا اما عمیقاً سینمایی.
فیلمنامه‌ی تریه و اسکایل وگت/Eskil Vogt، با نگاهی پیچیده به زمان، روایتی را به تصویر می‌کشد که جایی که مرز بین نقش و واقعیت است شکسته می‌شود و تماشاگر، نه فقط ناظر روایت، بلکه درگیر بازی شناختی با آن می‌شود.

🔘🔘🔘

سینماتوگرافی فیلم «ارزش عاطفی»، تصویری روشن از نقش دوربین در انتقال معنا، حافظه و احساسات انسانی است. فیلمبرداری که توسط کاسپر توکسن/Kasper Tuxen انجام شده است، شاعرانه، بافت‌دار و به‌شدت روان‌شناختی است که نه‌تنها از منظر زیبایی‌شناسی، بلکه به‌عنوان سازوکاری برای بسط مضمون فیلم عمل می‌کند.
انتخاب فیلمبرداری با نگاتیو ۳۵میلی‌متری نه تنها تصمیمی فرمی، بلکه تصمیمی محتوایی است.
«ارزش عاطفی» درباره‌ی گذشته، حافظه و بازسازی‌های روانی است. بنابراین، تصویری با بافت گرم، دانه‌دار، و کمی محو دقیقاً با کیفیت بصری خاطره تطابق دارد.
کاسپر توکسن با این انتخاب، بیننده را وارد نوعی رؤیای بیدار می‌کند: جهانی که شفاف نیست، ولی از شدت حس، واقعی‌تر از واقعیت به‌نظر می‌رسد.
فیلم تقریباً تماماً در فضای داخلی خانه‌ای خانوادگی در اسلو می‌گذرد. نور اغلب از پنجره‌های قدیمی، با کیفیتی پراکنده و خاموش وارد می‌شود.
در صحنه‌هایی که نورا تنها در اتاق خاطرات می‌نشیند، نور سردتر و سایه‌ها بیشتر و عمیق‌تر می شوند، گویی حافظه تاریک‌تر شده است. این در حالی است که در صحنه‌های مواجهه، مثلاً وقتی ال فانینگ نقش مادر را بازی می‌کند، نور گرم‌تر ولی کمی مصنوعی است، گویی دارد چیزی را بازسازی می‌کند، و‌ بازتابی از زندگی واقعی نیست.
دوربین فیلم اغلب از نوع دوربین ناظرِ متفکر است. حرکات دوربین با دالی، استدی‌کم یا پن‌های آهسته انجام می‌شود، نه برای ایجاد تعلیق، بلکه برای همراهی با ذهن شخصیت‌ها.
حرکت دوربین درون خانه، به‌گونه‌ای‌ست که انگار این خاطرات هستند که دوربین را هدایت می‌کنند، نه فیلمساز. به طور مثال، در لحظاتی که شخصیت‌ها دچار بحران یا آگاهی ناگهانی می‌شوند، دوربین ناگهان ثابت می‌شود یا گاه با لرزشی خفیف، نشان می‌دهد که ساختار درونی شخصیت‌ها در حال ترک برداشتن هستند.
فضای خانه، معماری‌ای از خاطرات است: هر اتاق، پنجره، یا راه‌پله، نه فقط مکان، بلکه یادآور یا ماژورِ روانی است. سینماتوگرافی این معماری را ثبت نمی‌کند؛ آن را می‌سازد.
پالت رنگی فیلم، ترکیبی از قهوه‌ای، سبز زیتونی، کرم‌های گرم و آبی‌های محو است. این رنگ‌ها، احساس عکس‌های قدیمی و ویدیوهای VHS را تداعی می‌کنند. نه رنگ‌های اشباع‌شده‌ی دیجیتال، و نه رنگ‌های فانتزی؛ بلکه رنگ‌هایی که گویی از دل حافظه بیرون کشیده شده‌اند.
نکته‌ی مهم در فیلمبرداری توکسن، فاصله‌ی روانی بین دوربین و سوژه‌هاست. هرچند قاب‌ها نزدیک‌ هستند، اما چیزی در نور، کادربندی یا فضای خالی، مانع همدلی مستقیم می‌شود. تماشاگر باید با ذهنش نزدیک شود، نه با هیجان. این استراتژی، باعث می‌شود فیلم به تجربه‌ای بازتابی و مشارکتی تبدیل شود – نه صرفاً روایتی احساسی.
در «ارزش عاطفی»، سینماتوگرافی فقط ابزار ثبت تصویر نیست؛ بلکه زبان اصلی فیلم است. توکسن با ظرافتی تحسین‌برانگیز، زبان تصویری‌ای خلق می‌کند که حافظه، زمان، فقدان و مواجهه را بدون بیان مستقیم، در دل قاب‌ها روایت می‌کند. این سینما، به جای آن‌که خاطره را بازگو کند، خود به خاطره‌ای بصری تبدیل می‌شود.
اولیویه بوگه کوته/Olivier Bugge Coutte در تدوین، نه به دنبال ایجاز یا سَبک تند، بلکه به‌دنبال بازتاب نوسان آگاهیست.
برش‌ها بین گذشته و حال، بین سکانس‌های واقعی و فیلمِ در حال ساخته شدن، بدون اعلام یا نشانه‌ی آشکار، تماشاگر را درون حالت رویاگونه‌ی ذهن نورا فرو می‌برد. در واقع، تدوین در خدمت مکاشفه است: زمان به‌جای تقویمی بودن، روان‌شناختی است. گذشته، آینده را مشروط می‌کند و حال، لحظه‌ای‌ست مملو از سایه‌‌ تجربه‌های تکرار شده.
هانیه رانی/Hania Rani، آهنگساز لهستانی، با استفاده از ملودی‌های پیانوی ساده، اما به‌شدت احساسی، نه تنها بافت موسیقایی فیلم را می‌سازد، بلکه در جای‌جای فیلم، پلی‌بک روانی شخصیت‌ها را فعال می‌کند.
جلوه‌ی موسیقی در این فیلم، بیشتر شبیه به لایه‌ی احساسی دوم است. نه تزئینی است، نه مستقل؛ بلکه در دل حافظه و سکوت جاری‌ست، جایی که شخصیت‌ها حرف نمی‌زنند، موسیقی به حرف درمی‌آید.

🔘🔘🔘

«ارزش عاطفی» فیلمی‌ است درباره‌ی بازی، حافظه و آشتی؛ فیلمی از جنس فقدان، بازسازی و رهایی. تریه با مهارتی بی‌نظیر، فرم و محتوا را در هم می‌آمیزد تا به جوهری از سینما برسد که در آن، گذشته همچون فیلمی ساخته‌شده است، اما هنوز کامل‌نشده، در ذهن و روان شخصیت‌ها جریان دارد.
این فیلم، نه تنها یکی از قوی‌ترین آثار جشنواره کن ۲۰۲۵ محسوب می‌شود، بلکه یکی از کامل‌ترین دستاوردهای سینمای معاصر اروپاست؛ نمونه‌ای نادر از سینمای مؤلف که جسارت فرمی، لطافت روایی و تعمق فلسفی را در تعادلی بی‌نقص گرد هم آورده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *