بانیفیلم: واکنشها به یادداشت سعید مطلبی نویسنده و کارگردان سینما که در پی انتشار ویدیوهایی از رضا رویگری نوشته شد همجنان در فضای رسانهای بازتابهای مختلفی دارد.
در میان واکنشها و یادداشتهای متفاوت، نوشتهای از سوی محسن شایانفر از تهیهکنندگان سینما و تلویزیون خطاب به سعید مطلبی و نوشته این سینماگر قدیمی در پاسخ به شایانفر به دستمان رسید که خواندنش خالی از لطف نیست:
یادداشت/ محسن شایانفر
سرور عزیز و گرامی جناب آقای مطلبی
به راستی همه اهالی سینما با دیدگاههای مختلف، حضرتعالی را باور دارند که متعلق به مجموعه سینما هستید و چه بسا همواره وقتی نفع سینما در میان بوده باشد خود را کنار کشیده و چشم بر مطالبات خود بستهاید.
امروزه با نگاه جهانشمول و تحلیل همهگونهتان جامعه فرهیخته سینما دریافتهاند که اینگونه بودن و ماندن کار بزرگان است و لاغیر.
به کرات دیده ام و میدانم همچون اسماعیل، خود را قربانی و برای بودن و ماندن کنار یکدیگر از هیچ کوششی دریغ نفرمودهاید. به چشم خود دیدم آنگاه که جوانمردانی از این دیار به بهانه گلریزان، هنر را میسوزاندند و مستانه میخندیدند بر سر آن، اسکناس میریختند شما گریستی. سایهتان مستدام.
یادداشت/ سعید مطلبی
آقاى شايانفر عزيزم.
اول
ازلطف و مرحمتى كه ابراز كرده ايد ممنونم، اما من خودم را ميشناسم و ميدانم كه آدم كمجنبهاى هستم، پرواى اين دارم كه كلمات و جملات، دوستان عزيزم، باورم شود و اينگونه باورها هر انسانى را نابود ميكند چه رسد به اين بنده كم ظرفيت… و از اين واهمه و پروا به خدا پناه ميبرم كه حواسش به اين بنده كم جنبه باشد.
دوم
آنچه كه نوشتهام صرفنظر از اشاره به ماجراهاى اخير در پيرامون زندگى امروز آقاى رويگرى، سئوالى اساسى دارد كه به آن اشاره كردهام، اساس، علت، دغدغه و انگيزه اصلى من در اين نوشته فقط همان سئوال مقدمه متن است كه گويا لابلاى بقيه مطلب گم شده و به چشم نيامده است:
ما چرا و چگونه به اينجا رسيديم؟ عزت نفسى كه شاخصه و صفت مردم ما بود كجاست امروز؟
چرا به گداپرورى تن دادهايم؟ و چه بايد كرد (هم ملت و هم حكومت) كه عزت نفس كمرنگ شدهمان را دگر باره بازيابيم، اميدم اين است كه خواننده به اين فراز مهم و اساسى نوشته حاضر عنايتى كند شايد از طريق اظهارنظرها، راهى براى بازيافتن خود بيابيم.
در زمانهاى كه زبالههاى دور ربختنى را بازيافت ميكنند، ما انسانها چرا نتوانيم انسانيت گمشده را بازيابيم؛ قصدم اهانت به هيچكس نيست. روى سخن با خود دارم كه گاه در خلوت ميانديشم، آيا واقعاً من همان انسانى هستم كه بودم و جواب اين سئوال هميشه غمگينم ميكند، نه نيستم و از آنچه كه بودم فاصله دارم.
بدون دیدگاه