بانیفیلم:
این شاید دیگر رسم زمانه و این روزهای جامعه باشد که وقتی هنرمندی جانش را از دست میدهد، سیل پیامهای تسلیت و ابراز همدردی از جانب سازمانها سرازیر میشود!
درگذشت زندهیاد هوشنگ میرزایی مصداقی برای این روند تاسفبار است که مرگش به واسطه تنگناهای مالی رقم خورد و سازمانهایی که حالا خود را از «به بهار نرسیدن» این مستندساز متاثر نشان میدهد، خود یکی از معضلات و سنگلاخهای دشوار مسیر هنرمندانی مانند میرزایی هستند!
تاسفبارتر اینکه متولیان و پشتمیزنشینان دولتی، چشمشان را روی هزاران هنرمند مستاصل مانند هوشنگ میرزایی بسته اند، هنرمندانی که به دلیل مشکلات معیشتی و از سر ناچاری، یا به پذیرش کارهایی دون شان یک هنرمند تن میدهند و یا عطای هنر و هنرمندی را به لقایش میبخشند و میروند…
این یک واقعیت است؛ آقایانی که چه در سمت مدیر و چه در مقام مشاور، خود مشکل جامعه هنری هستند، باید هم در قبال بیتوجهیشان به امور معیشتی دستاندرکاران سینمایی پاسخگو باشند و هم در برابر وجدانشان نادم و پشیمان!
هوشنگ میرزایی برای تامین و پرداخت اقساط معوقه ۵میلیون تومانی بانکی (توجه کنید ۵ میلیون تومان) ناچار شد برای تهیه این پول پیشنهاد برگزاری کارگاه فیلمسازی را بپذیرد و در وانفسای شیوع وحشتناک بیماری کشنده کووید۱۹، به مناطق و شهرهایی برود و خود را در معرض آلودگی قرار دهد.
مسیٔولانی که به شکل مستقیم و غیرمستقیم، مسیٔول مرگ هوشنگ میرزایی هستند باید چندین و چند بار نوشته آخر این هنرمند بیآلایش را که در فضای مجازی منتشر کرد بخوانند تا شاید تلنگری باشد بر وجدانهای خوابیده و آسودهشان!
زندهیاد میرزایی در پست آخرش و در حالی که به دستگاه ونتیلاتور وصل بود با کمک همسرش این پست را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد:
بخاطر پنج میلیون تومان دستمزد ناقابل یک ورک شاپ یک هفته ای
«حالا که دارم با مرگ دسته و پنجه بیست روزه گرم میکنم و بیست شبانه روز درگیر با مرگ هستم این تصویر را که امروز گرفتم گویای هر حقیقت تلخ دیگری باشد. دستمزد ورک شاپ فیلمسازی در هفت شهر بخاطر فشارهای بانک مسکن و مبلغ پنج میلیون تومان دستمزد منو به این روز انداخت نمیدانم زنده میمونم یا نه اما دارم میجنگم چون همیشه فیلمهای من و نگاهم ستایش زندگی بوده امیدوارم خداوند و دوستهایهایم منو ببخشند الان که همسرم گوشیام باهاش بود با زجر تمام این پست را گذاشتم. این تصویر تلخ و دردناک رنج فیلمسازی و تنهایی من را اثبات می کنه.»
****
محمد آفریده: روزگار سخت را می گذراند
محمد آفریده از مدیران مسئولیت شناس پیشین که سالهاست مدیریت در ساختار سینمایی را رها کرده در متنی با تیتر «با خدا میرقصم» در رثای هوشنگ میرزایی نوشت:
«قلب مهربانی داشت، حتی زمانی که با شما دعوا می کرد هم، دوست داشتنی بود. در کنار خانواده، همه دلخوشی اش تولید یک فیلم جمع و جور با حداقل امکانات مالی بود و اکثر فیلمهایی هم که ساخت، خوب و درخشان بود و با اینها روزگار سخت را می گذراند. آخرین باری که حدود چند هفته قبل با من تماس گرفت طبق معمول شروع به درد و دل کرد، از برخوردهای غیر حرفه ای سازمانها و مراکز و مشکلات سخت زندگی… در طول یک ساعتی که با من صحبت می کرد با خودم فکر می کردم آیا این انصاف است، مستند سازی که بیش از ۲۰ فیلم و ده ها جایزه ملی و بین الملی بدست آورده، همچنان باید غرق مشکلات و گرفتاریهای ریز و درشت زندگی باشد. این همه مراکز دولتی، سازمانها و نهادها دارند فیلم و سریال و…می سازند، جایی برای این فیلمسازان خلاق نیست. سینما، هنر و فیلمسازی چه بخواهیم و چه نخواهیم، بدون حضور پر رنگ طیف های متنوع و متکثر، شکل و سامان ارزشمند و پویایی بخود نخواهد گرفت…
هوشنگ عزیز خداحافظ، مطمئن هستم در آن عالم فیلم خودت؛ “با خدا می رقصم” را به تماشا نشسته ای.»
…اما این مبارزهای نابرابر بود
دکتر سهیلا نجم از استادان رشته تئاتر در دانشکدههای هنری نیز در باره هوشنگ میرزایی نوشت:
«زندهیاد هوشنگ میرزایی را از دوران دانشجویی اش در سالهای دور میشناسم با حضور در کلاسهای درس و گفت وگوها و دردودلهای گاهگاهیاش در راهروها و دفترم در دانشکده صداوسیما و سپس راهنمایی پایاننامهاش که همواره از خاطره خوب آن می گفت… از همان دوران دانشجویی روح پرشور... ذهن نقاد و دل پردردی داشت و گمان میکرد حرفش را نمی فهمند و از این که به او گوش میسپارم و در ان زمان ارزشهای هنر غریزی او را میبینم و یاری و راهنماییش میکنم سپاسگزار و خرسند بود. کلا باصفا و باوفا بود و استادانش را دوست میداشت و روابط استاد و شاگردی را فروتنانه با آنها حفظ میکرد…
و من هنوز نمیتوانم نبودنش و رفتنش را باور کنم. جسور و اهل مقاومت و مبارزه بود اما این مبارزهای نابرابر بود. از صمیم قلب به همسر هنرمند و فرزند عزیزش که میدانم چقدر دوستشان می داشت تسلیت می گویم و همدلانه برایشان صبر آرزو میکنم. امیدوارم حضور او را همیشه در کنار خود و عشق نامیرای او را درقلب خود احساس کنند…
جانش را گذاشت تا قسط بانک را بپردازد!
حسن نقاشی، یکی از دوستان نزدیک هوشنگ میرزایی با ابراز تاسف بسیار از درگذشت این هنرمند میگوید: او با جانش معامله کرد تا بتواند اقساط یکی از بانکهای دولتی را بپردازد.
این مستندساز در گفتوگو با ایسنا از وضعیت بیسر و سامان بیمه هنرمندان میگوید و تاکید دارد که اگر قرار است وجدانمان بیدار شود، اکنون بهترین زمان است.
نقاشی با ارایه توضیحاتی درباره سختیهای برخی از مشاغل هنری ادامه میدهد: جامعه هنری ایران بویژه فعالان سینما و تئاتر بیشتر در گزند بیماری هستند و شرایط دشواری مانند کرونا نشان میدهد وضعیت بیمه هنرمندان ما چقدر اسفبار است.
او با اشاره به پیگیریهای صنفی برای اصلاح وضعیت بیمه هنرمندان که از سوی خانه سینما و انجمن مستندسازان درحال انجام است، تاکید میکند: تاخیر جایز نیست و نمیتوان این مسائل مهم را به سالهای آینده موکول کرد که اگر بی توجهی کنیم، همچنان باید شاهد چنین اتفاقات فاجعهباری باشیم.
این مستندساز دوران کرونا را یکی از بدترین مقاطع برای مشاغل هنری میداند و میگوید: بسیاری از هنرمندان ناچارند برای گذران زندگی کار کنند. شاید اگر کرونایی نبود، اهمیت و ضرورت بیمه بیکاری هنرمندان را درک نمیکردیم.
عضو هیات مدیره انجمن مستندسازان اضافه میکند: با احترام به همه شاخههای سینمایی، باید یادآوری کنم مستندسازان بیش از دیگر مشاغل سینمایی، با جامعه در ارتباط هستند، آنان همواره در بطن شرایط اجتماعی قرار میگیرند و خیلی اوقات شرایطی بسیار پرخطر را تجربه میکنند.
نقاشی با یادآوری حضور مستندسازان در بیمارستانهای کرونایی و ساخت آثار متعدد درباره کرونا میافزاید: از همان اولین روزهای همهگیری کرونا، مستندسازان در مکانهای بسیار پرخطری همچون بیمارستانها، آرامستانها و … حضور داشتهاند. آنان نشان دادند وظیفه خود را فراموش نکردهاند و عاشقانه کار میکنند و درواقع از جان گذشتهاند ولی باید کاری کنیم که دستکم از نظر معیشتی، دغدغه کمتری داشته باشند.
او با اشاره به اینکه فروردین امسال اعلام شد حق بیمه سه ماه نخست سال (ویژه هنرمندان) توسط دولت پرداخت میشود خاطرنشان میکند: فروردین امسال معاون رییس جمهوری کشور اعلام کرد دفترچههای بیمه به مدت سه ماه و با هزینه دولت، تمدید میشود ولی هنوز بسیاری از دوستان هنرمند، هزینهای را که شخصا پرداخت کردهاند، بازپس نگرفتهاند. گویی همه اینها تبلیغاتی بود برای دولت. از طرف دیگر، همین سازمانی که اگر یک روز در پرداخت حق بیمهاش تاخیر کنیم، قرارداد بیمهمان را فسخ میکند، باید پاسخگو باشد که چرا از ابتدای سال حق بیمه هنرمندانی را که شخصا مبالغ را پرداخت کرده بودند، باز نمیگرداند.
نقاشی ابراز تاسف میکند: با احترام به عزت انسانی همه دوستان و همکارانمان باید بگویم در بسیاری از موارد ناچاریم هزینه درمان دوستانی را که در بیمارستان بستری شدهاند، از طریق نهادها و کمک دیگر همکارانمان تامین کنیم و در این گونه موارد، جای خالی دولت، قابل نقد است.
این کارگردان با تشریح تنگناهای اقتصادی بسیاری از مستندسازان در دوران کرونا، میافزاید: در چنین شرایطی کسی مانند هوشنگ میرزایی به ناچار باید سفر دور ودرازی به چندین شهر مختلف انجام میداد. او این بیماری را به جان خرید و درواقع با جانش معامله کرد تا بتواند اقساط وام یکی از بانکهای دولتی را بپردازد.
نقاشی تاکید میکند: اگر قرار است وجدانمان بیدار شود، اکنون بهترین زمان است؛ دورهای که سینمای مستند ما بسیاری از مفاخر خود را از دست داد؛ چهرههایی هچون خسرو سینایی، اکبر عالمی، منوچهر طیاب، کیومرث درمبخش و حالا هم هوشنگ میرزایی… اگر امروز این شرایط نابسامان را درست نکنیم، همچنان شاهد تکرار چنین فجایعی خواهیم بود و این مرگهای اندوهناک همچنان رقم خواهد خورد.
او آرزو میکند هرچه زودتر با تدابیری درست، وضعیت بیمه و مشاغل هنری سر و سامانی بگیرد.
نقاشی میگوید: اولین گام این است که بیمه با هنرمندان صادقتر رفتار کند. برخلاف وعدههایی که داده، از هنرمندانی که در بستر بیماری افتادهاند، حمایتی نکرده در حالیکه برای درمان کسی مانند هوشنگ میرزایی ۵۰ میلیون تومان هزینه شد.
بدون دیدگاه