ما اغلب تصور میکنیم سلبریتیها با یک ستاره شانس متولد شده اند و زندگی آنها عاری از مشکلاتی بوده که مردم عادی با آنها مواجه میشوند. اما در بسیاری از موارد اینگونه نبوده است. کودکی برخی ستارههای هالیوود بی شباهت به بعضی فیلمهای تراژیک یا حتی ترسناک نبوده است. با این حال، خوشبختانه همهی آنها آنقدری قوی و خوش شانس بودند که بتوانند بر چالشهایی که در آن سن کم با آنها رو در رو شدند، غلبه یابند. به عنوان مثال مادر اپرا وینفری وقتی او را به دنیا آورد تنها ۱۸ سال داشت. این مجری مشهور در چنان فقری بزرگ شد که در کودکی بیشتر اوقات مجبور بود به جای لباس، گونی سیب زمینی به تن کند. او به دلیل زندگی در یک محلهی بسیار خطرناک و فقیر مجبور شد زودتر از همسن و سالانش بزرگ شود.
به گفته ی هیلاری سوانک او در فقر بزرگ شد و به همین دلیل در کودکی، والدین همسن و سالانش اجازه نمی دادند فرزندان شان با او بازی کنند. برادر بزرگ تر هیلاری در دوران نوجوانی خانه را ترک کرد و والدینش وقتی او ۱۶ ساله بود، از یکدیگر جدا شدند. مادر هیلاری حامی او در مسیر بازیگری بود، به همین دلیل، او و مادرش به کالیفرنیا نقل مکان کردند، اما نتوانستند خانه ای برای خود دست و پا کنند.
هیلاری در نهایت مجبور شد زمانی که به کلاس های بازیگری می رفت، در یک تریلر پارک (محوطه ای مخصوص خانه های متحرک) ساکن شود. او درباره ی دوران دبیرستانش گفته: «احساس غریبی می کردم. فکر می کردم مثل بقیه نیستم. از هیچ لحاظی. حتی احساس می کردم معلم هایم هم مرا نمی خواستند. احساس می کردم دیده و درک نمی شوم.»
اوپرا وینفری
مادر اپرا وینفری وقتی او را به دنیا آورد تنها ۱۸ سال داشت. این مجری مشهور در چنان فقری بزرگ شد که در کودکی بیشتر اوقات مجبور بود به جای لباس، گونی سیب زمینی به تن کند. او به دلیل زندگی در یک محله ی بسیار خطرناک و فقیر مجبور شد زودتر از همسن و سالانش بزرگ شود.
اپرا تنها ۱۴ سال داشت که صاحب یک پسر شد اما این فرزندش خیلی زود از دنیا رفت. او مجبور شد زمانی که هنوز به دبیرستان می رفت به دنبال کار رود. اینگونه شد که توانست مجری یک برنامه رادیویی شود و از آنجا در مسیر پیشرفت قرار گرفت.
جیم کری
جیم کری در خانواده ای پرجمعیت با ۴ خواهر و برادر دیگر و انبوهی از مشکلات اقتصادی بزرگ شد. خانواده ی او در دوره ای به قدری فقیر بودند که جیم در نوجوانی مجبور به ترک تحصیل شد. وقتی پدرش که به کار حسابداری مشغول بود، شغلش را از دست دارد، خانواده ی جیم برای مدتی بی خانمان شدند و مجبور شدند در یک ون زندگی کنند. جیم یک بار در مصاحبه ای گفت که در همان دوران سخت بود که او حس شوخ طبعی پیدا کرد و تصمیم گرفت آن را تبدیل به یک شغل کند.
هلی بری فاش کرده که در خانواده ی مشکل داری بزرگ شده بود: «من با یک مرد دست به زن دار ازدواج نکردم، ولی مادرم چرا.» هلی کوچک مجبور بود هر روز شاهد خشونت پدرش باشد. در نهایت پدر هلی زمانی که او تنها ۴ سال داشت خانواده اش را رها کرد و هلی دیگر پدر خود را ندید.
هلی به همراه مادر و خواهر خود به یک محله ی تماماً سفیدپوست نشین نقل مکان کرد و در آنجا در مدرسه به خاطر سیاه پوست بودنش مورد بدرفتاری قرار می گرفت. به اذعان هلی این مشکلات انگیزه بخش او شد تا به موفقیت دست یابد. وقتی در اواخر دهه ی ۱۹۹۰ به نیویورک نقل مکان کرد تا به دنبال بازیگری رود، مجبور شد مدتی در یک پناهگاه افراد بی خانمان زندگی کند چون پول تهیه ی خانه را نداشت.
شارلیز ترون
شارلیز ترون در سال های نخست کودکی اش به همراه والدین خود در مزرعه ای زیبا در آفریقای جنوبی زندگی می کرد. اما زندگی خانوادگی اش به خاطر زودجوشی پدرش و اعتیاد او الکل با مشکلاتی رو به رو بود. شارلیز در ۱۵ سالگی شاهد حادثه ای تروماتیک شد. در میانه ی یکی از همان دعواهای همیشگی خانه ی آن ها، پدر شارلیز دست به اسلحه برد و درحالی که تیر هوایی شلیک می کرد، او و مادرش را تهدید کرد. بالاخره صبر مادر شارلیز لبریز شد و با اسلحه ی خودش به همسرش شلیک کرد. دادگاه، این اقدام مادر شارلیز را دفاع از خود تشخیص داد و او را مجرم ندانست.
سال ها طول کشید تا شارلیز با این حادثه کنار بیاید و به گفته ی خودش تا مدت ها تظاهر می کرد که هیچ اتفاقی رخ نداده است. خوشبختانه او بالاخره با کمک گرفتن از روانشناس توانست از این ضربه روانی بزرگ التیام یابد.
مارک والبرگ
مارک والبرگ در خانواده ای ۹ نفره از طبقه ی کارگر بزرگ شد که کوچک ترین فرزند آن بود. او هنوز کودک بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند و در ۱۴ سالگی دبیرستان را رها کرد. مارک پیش از به شهرت رسیدن، زندگی مشکل داری، مملوء از خشونت، دزدی و اعتیاد را پشت سر گذاشت. خوشبختانه او توانست دوباره روی پاهای خود بایستد و حالا زندگی مشترک موفقی دارد و پرد ۴ فرزند است. او در کنار بازیگر، بخشی از وقت خود را صرف انجام امور خیریه هم می کند.
نائومی واتس
مادر نائومی واتس یک بازیگر و پدرش مسئول برنامه ریزی تورهای کنسرت گروه موسیقی مشهور پینک فلوید بود. نائومی تنها ۴ سال داشت که والدینش از یکدیگر جدا شدند و در ۷ سالگی پدرش را از دست داد، آن هم زمانی که والدینش تصمیم گرفته بودند یک شانس دیگر به زندگی مشترک خود بدهند.
نائومی در اینباره گفته: «پدرم وقتی فوت کرد هیچ پس اندازی نداشت. فکر می کنم مادرم هم همینطور. برای همین گروه پینک فلوید به مادرم چند هزار دلاری دادند تا پولی دستش باشد.» بعد از آن، خانواده ی نائومی در انگلیس خانه به دوش شدند و به همین دلیل او مجبور شد ۹ بار مدرسه ی خود را عوض کند. این وضعیت تا چندین سال ادامه داشت تا اینکه زمانی که نائومی ۱۴ ساله بود به همراه خانواده اش به استرالیا نقل مکان کرد.
کریستینا آگیلرا
کریستینا آگیلرا کودکی مشکل داری داشت. پدرش که گروهبان ارتش آمریکا بود، بیشتر اوقات پرخاشگر بود، به ویژه با مادرش و خانواده ی کریستینا به دلیل شغل پدرش محل زندگی ثابتی نداشند. وقتی کریستینا ۶ ساله بود مادرش به همراه او و خواهر کوچک ترش، ریچل از خانه فرار کرد و زندگی تازه ای را در شهری دیگر آغاز کرد. به گفته ی کریستینا موسیقی برای او راه فراری از زندگی خانوادگی مشکل دارش بود.
درو بریمور
درو بریمور علیرغم داشتن والدینی مشهور و بزرگ شدن در شهرت، کودکی شادی نداشت. او که بازیگری را از کودکی آغاز کرد، همیشه در کانون توجه قرار داشت اما صمیمتی با والدینش نداشت. درو در اینباره گفته: «در واقع پدر و مادری نداشتم.»
به گفته ی درو او از ۸ سالگی به همراه مادرش و دوستان او تقریباً هر روز به مهمانی می رفت. تنها ۱۴ سال داشت که به دلیل اعتیاد به یک مرکز بازپروری فرستاده شد و زندگی مستقلی را از والدینش آغاز کرد.
امینم
مارشال بروس مدرز سوم یا همان امینم کودکی سختی مملوء از فقر و خشونت داشت. به گفته ی این رپر مشهور، وقتی تنها ۶ ماه داشت، پدرش او را رها کرد. امینم در ۱۴ سالگی رپ کردن در کلاب های ایالت میشیگان را آغاز کرد. در مدرسه مورد زودگویی قرار می گرفت و وقتی به دلیل غیبت های غیر موجه برای سومین سال متوالی در رفتن به کلاس دهم بازماند، ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت در صنعت موسیقی به موفقیت برسد.
بدون دیدگاه