*مجید میرفخرایی

«آدم‌های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت‌ها تماشا کرد.
عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می‌رسد یا ازشان سوءاستفاده می‌کند یا زمین‌شان می‌زند یا درس ساده نبودن یادشان می‌دهد!
آدم‌های ساده را دوست دارم؛ بوی ناب آدم می‌دهند.»
احمد شاملو

آری  هم‌دانشکده‌ای‌م فریماه چنین بود. ساده، بی‌ریا و چه زیبا.
همه بچه‌ها دوستش داشتند. خیلی زود به سینما راه پیدا کرد.
روزی که بازیگر شد همه خوشحال شدیم. ولی در نیمه راه درخشیدن، پژمرده شد هنوز راه طولانی را در پیش رو داشت می‌توانست همچنان بدرخشد…
برای خاموش شدن زود بود.
در سریال «روشن‌تر از خاموشی» او بازیگر بود و من طراح‌، در کاشان و در صحنه‌های فیلمبرداری باغ فین، کلاهش را به سر می‌گذاشت و جلوی دوربین می‌رفت.
چقدر خوشحال بودم که برای دوستم، لباس طراحی کرده بودم.
ولی افسوس که آن روزها دیگر تکرار نشد.
این اواخر، گوشه‌گیر شده بود هرازگاهی در گوشه و کنار دیده می‌شد، ولی ما همیشه امید برگشت او به سینما را داشتیم ولی چه زود پر زد و رفت. شاید به قولی راحت شد…
روحش شاد

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *