9:18

در سینمای ایران کم نیستند بازیگران یا هنرمندانی که نقش خودشان را در فیلم‌ها ایفاکرده‌اند. نقشی که گاهی دور از شخصیت آنان و گاهی دقیقا منطبق با واقعیت‌آنهاست. از مخلمباف و اکبر عبدی تا سام درخشانی و رضا رشیدپور و این اواخر محمودگبرلو نیز به این فهرست پیوست و بازیگری را در نقش خودش تجربه کرد.

به گزارش ایرنا، پس از حضور محمود گبرلو در نقش محمود گبرلو درسریال افعی تهران، می‌توان او را سومین هنرمندی دانست که همانند رضا رشیدپور و حمید معصومی نژاداخیرا و در یک فیلم یا سریال ایفای نقش کرده است. نقشی که درعمل خودِ حقیقی و کاراکترِ واقعی او است و به او که سال ها فضای سینما را در نقد وبررسی تجربه کرده بود، فرصت لمس ایفای یک نقش را داده است.

حضور شخصیت‌های حقیقی در فیلم و مدیوم سینما اتفاق نادر و البته جالبی است کهپیشینه معقولی هم در سینمای ایران دارد. حضور این شخصیت‌ها، مخاطب را چندثانیه ای از دنیای ساختگی فیلمساز بیرون می‌آورد و به یادش می‌اندازد که شخصیتهایی هم هستند که بیرون از این قاب نیز حقیقی اند و واقعیت دارند. خصوصاکاراکترهای بازیگر یا هنرمندانی که برای عموم مردم شناخته شده‌اند.

نقطه شروع این جریان شاید عباس کیارستمی و سینمای واقع‌گرای او بود. فیلم هاییکه شخصیت های واقعی داشتند و در عین شباهت به مستند، قصه‌گو بودند و روایتمی‌کردند. در سال های بعد نیز اکبر عبدی، مانی حقیقی، سام درخشانی، پژمان جمشیدی واین چالش را تجربه کرده اند. اتفاقی که حضور هنرمندان مقابل دوربیندر قالبی جز نقش های تعریف شده را باب‌تر کرد، توانایی آنان را در تفکیک خود از نقشو ترکیب آن ها به چالش کشید و مخاطبان را نیز با جلوه دیگری از توانایی های هنریآنان آشنا کرد.

171117045.png

کلوزاپ

نمای نزدیکی که از مخملباف دور است

شروع کننده این جریان، کلوزآپِ عباس کیارستمی بود. فیلمی که هم از جریان مستندپژوهشی های پیشین کیارستمی وام گرفت و هم تاثیر شگرفی بر فیلم های داستانیبعدی او گذاشت. موضوع فیلم و نمایشی که یک فرد عاشق سینما و خصوصا عاشقمخملباف راه می‌اندازد، دستمایه ای شده بود تا کیارستمی در انتها خود مخملباف رانیز وارد قصه کند و این بار دیگر نه از نمای نزدیک بلکه کاملا از نمای دور قابش بگیرد.

مخملباف در انتهای فیلم و وقتی حسین سبزیان از زندان آزاد می‌شود، در یک نمایاکستریم لانگ شات وارد می‌شود و در نمایی کمی نزدیک‌تر آخرین قاب از او بستهمی‌شود. در اینجاست که گل خریدن، سوار بر موتور رفتن و مخاطب که تماما بهدیالوگ های رد و بدل شده در این میان گوش می‌سپارد، اهمیت پیدا می‌کنند، نهکلوزآپ سبزیان یا حتی مخلمباف.

در واقع مخملباف پررنگ نمی‌شود، در روند قصه دخالت نمی‌کند و وقتی هم کهحضور پیدا می‌کند آن قدر دور است که باید به زحمت دنبالش کنیم و همراه‌اششویم.

از «هنرپیشه» تا مذاکرات مستقیم اکبرعبدی

همان سکانس به یاد ماندنی ابتدای فیلم هنرپیشه کافی است تا بفهمیم این بار قرارنیست با یک شخصیت هنری از زاویه مشکلات زندگی حرفه ای اش روبه‌رو شویم. برعکس قرار است تماما زندگی شخصی او را ببینیم. فارغ از اینکه چقدر هنرپیشه بازندگی حقیقی اکبر عبدی ارتباط داشته، او در هنرپیشه به تمامی، خود اکبر عبدیاست؛ با تغییر لحن صحبتش موقع تلفن حرف زدن با گریه هایی که گاهی به خندهطعنه می‌زند.

اکبر عبدی گفته بود: کارگردان مدام تاکید می‌کرد که من از تو می‌خواهم در این اثر زندگی کنی و خودت باشی

این تجربه باعث شد اکبر عبدی ۲۰ سال بعد، مذاکرات مستقیم آقای عبدی را در حالیبازی کند که حالا دغدغه های دیگری به عنوان یک بازیگر دارد. او در نقش یک هنرمندکه خودش باشد، تن به گروگان گرفته شدن می‌دهد تا این بار نه فقط دغدغه هایزندگی یک هنرمند بلکه دغدغه های مردم را از زبان یک هنرمند و به سبک خودش بیانکند.

تماس های او با ارگان های مختلف برای رهایی از تابوتی که در آن گرفتار است، دیالوگهایی که ردوبدل می‌شود و بی تفاوتی هایی که توی ذوقش می‌زنند، نه فقط به وجوداو بلکه به وجود مخاطب هم می‌نشیند.

عبدی در نشست خبری این فیلم گفته بود: کارگردان مدام تاکید می‌کرد که من از توبازی نمی‌خواهم، بلکه می‌خواهم در این اثر زندگی کنی و خودت باشی. آنهایی کهتجربه بازیگری دارند می‌دانند که هیچ چیز به اندازه اینکه بازیگر بازی نکند و خودشباشد، سخت نیست.

171116987.jpg

توفیق اجباری

کنجکاوی‌هایی که «توفیق اجباری»ِ گلزار به آن‌ها پاسخ داد

محمدحسین لطیفی: بخش هایی از «توفیق اجباری» زندگی واقعی رضا گلزار است و از زندگی او الهام می‌گیرد

در اوج محبوبیت محمدرضا گلزار در دهه ۸۰، محمدحسین لطیفیاز موقعیت استفادهکرد و توفیق اجباری را با توجه به موقعیت گلزار در سال ۸۵ ساخت. رضا گلزار در اینفیلم هم مورد اقبال قرار می‌گیرد تا مخاطب شرایط زندگی حقیقی او را در فیلم نیزتجربه کند. عکس و امضاها و سوالاتی که مردم درباره زندگی شخصی‌اش از اومی‌پرسند، در این فیلم پررنگ است.

محمدحسین لطیفی در مصاحبه ای گفته بود: نمی‌شود گفت به طور کامل فیلم روایتزندگی واقعی این بازیگر است اما بخش هایی از توفیق اجباری زندگی واقعی رضا گلزاراست و از زندگی او الهام می‌گیرد. لطیفی حتی اشاره می‌کند که خانه موجود در فیلمنیز متعلق به گلزار است و فیلم در همان لوکیشن فیلمبرداری شده است.

در توفیق اجباری نیز به مانند هنرپیشه، نقطه ای که فیلمساز روی آن دست گذاشتهزندگی خصوصی و شخصی هنرمندانی است که کاراکتر حقیقی خودشان را ایفامی‌کنند. اختلافات آن ها با همسر و دوستانشان نیز از موارد پررنگ این دست فیلمهاست.

جمعی که با رشیدپور و حسنی و گلزارِ واقعی، جمع است

علاوه بر گلزار که پیشتر در توفیق اجباری تجربه بازی در نقش خودش را داشت، رضا رشید پور، فرزاد حسنی و پریناز ایزدیار نیز در فیلم در امتداد شهر، کاراکتر اصلیخودشان را بازی می‌کنند. هرچند رضا رشیدپور بیش از آنکه مجری باشد در نقش مدیربرنامه گلزار است که اجرا هم می‌کند اما شکل بازی اش از شیش و بش تاثیر زیادیگرفته و دلیل حضورش نیز ارتباطی است که با رسانه ها به جهت مجری بودنش دارد.

همه چیز حاضر بود تا هنرمندان دیگری در کنار گلزار، ایفاگر شخصیت حقیقی شان باشند

فرزاد حسنی اما تماما خودش را بازی می‌کند؛ معترض، بذله‌گو و بی پروا. پریناز ایزدیارنیز با نام خودش حاضر است و در نقطه شروع بازیگری اش، دلش می‌خواهد بابرقراری ارتباط با گلزار بازیگر شود.

همه چیز انگار در این فیلم آماده شده بود که هم دوباره محبوبیت گلزار پس از توفیقاجباری به تصویر کشیده شود و هم هنرمندان دیگری در کنار او ایفاگر شخصیتحقیقی شان باشند تا آنها را نیز خارج از ساختارهای تعریف یک نقش، در قالب حقیقیخودشان بیشتر ببینیم.

171116988.jpg

خوب، بد، جلف

«خوب، بد، جلف» و مثلثِ بازیگران با نقش‌هایی حقیقی

احتمالا تنها افراد این لیست که نامشان را در نقش حقیقی‌شان بیشتر شنیده‌ایم، سام درخشانی و پژمان جمشیدی‌اند. زوجی که شیمی خوب شان از سریال پژمان و توسط سروش صحت کشف شد و تا پرفروش‌ترین فیلم های سینمایی ادامه پیدا کرد.

اولین اثر سینمایی مشترک سام و پژمان، خوب، بد، جلف است که در آن خود واقعیشان هستند. یکی فوتبالیستی که به تازگی بازیگر شده و دیگری بازیگری است که ازخودش در نقش‌های شاخص تلویزیونی اش تعریف می‌کند.

در این فیلم مانی حقیقی نیز به عنوان کارگردان حضور دارد تا باز همانند در امتدادشهر یک مثلث از بازیگران در کاراکترهای واقعی خودشان ببینیم. خوب، بد، جلف همداستان ساخت یک فیلم سینمایی است و در این تلاقی پای رضا رویگری و مجید مظفریبه عنوان سینه‌سوخته‌های سینما به فیلم باز می‌شود که حضور کمرنگی دارند.

ترکیب اجرا و بازیگری و کارنامه دو نیمه آقای مجری

رضا رشیدپور تنها شش فیلم سینمایی در کارنامه دارد که در سه تای آنها واقعا بازیگربوده است و نقش دیگری به جز رضا رشیدپور مجری داشته اما در سه اثر اخیرش هربار در نقش خود رشیدپور ظاهر شده است.

از در امتداد شهر که آنجا هم بازی غلیظی داشت و صرفا یک مجری نبود گرفته تا قاتلاهلی و سال گربه که در هر دو همان نقش همیشگی اش را داشته؛ روی صندلی روبهروی مهمان نشسته، سوال پرسیده و جز یک مجری پرسش‌گر نبوده است. هرچندرشیدپور با سه اثر اولش نشان داد استعداد خوبی هم در بازیگری دارد اما در سه اثرآخرش جز نقش خودش کاراکتر دیگری به او سپرده نشده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *