المیرا ندائی
در تاریخ فیلمسازی، استقبال از ژانر رومنس با سرعتی فراتر از انتظار روی داد.
«بوسه» اثری ۴۷ ثانیهای، نخستین فیلمیست که ظرف مدت کوتاهی پس از پیدایش سینما ساخته شد. بدون تردید، این استقبال گرم ریشه در ادبیات اروپا دارد.
در فرهنگ عامیانه وقت، رومنس به معنای روایتی عاشقانه با پایانی شیرین در پی یک سلسله فراز و نشیبهای تلخ بود، هر چند که این ژانر چه در ادبیات و در چه سینما، بیشترین تحول در گونهی روایی را تجربه کرده است.
ویلیام شکسپیر درخشانترین بازیگر، شاعر و نویسندهی نمایشی دورهی رنسانس بود که غزلیاتش عمدتأ حول محور عشقهای آسمانی و عشقهای اهریمنی میچرخیدند؛ بسان پیوستاری که در طول آن ایدهپردازی برای ماجراها و داستانهای عاشقانه، از بینهایت منفی تا بینهایت مثبت، امکانپذیر است.
شخصیتهای درام او از لیدی مکبث خبیث و شیطان صفت گرفته تا افلیای هملت پاکسیرتی و پری گونه، همگی در نهایت عشق به جنون و شیدایی میرسیدند.
غزلیات عاشقانهاش با درونمایههای فلسفی عمیق به گونهای به عشق به عنوان ترکیب نامتجانسی از کمدی و تراژدی اشاره داشتند که جدیت عواطف انسانی گاه به غایت به چالش کشیده میشدند.
این نگاه انتزاعی به مقولهی رومنس، ابتدا در آثار نمایشی این چهرهی ادبی شاخص بریتانیایی به تصور درآمد و در ادامه همگام با پیشرفت صنعت سینما، منشا اثر آثاری بود که سالهای متمادی در ژانر رومنس ساخته میشدند.
تمام زیرشاخههای ژانر رومنس از قبیل تاریخی، درام، تراژیک، زنانه (چیک فلیک)، کمدی، گوتیک، اگزوتیک، فانتزی، اکشن، هیجان انگیز، ماورایی، نوآر کلاسیک و حتی نئو نوآر همگی ریشه در پیوستاری دارند که میراثِ ارزشمنده «سخن سرای آون/ *The Bard of Avon» برای نسلهای بعد از اوست.
همانطور که پیش از این در ژانر کمدی اسکروبال به آن پرداختیم، فیلمهای رمانتیک کلاسیک در دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی بر اساس فیلمنامههای هوشمندانه، ترکیب جذاب و غیر منتظرهی زوجهای عاشق، روایتهای رمانتیک غیرمعقول و دیالوگهای عاشقانه با تم کمدی ساخته میشدند.
قهرمانان زن، زنانی جسور، مستقل و آزاد بودند که اغلب در دام عشق قهرمانان مرد زورگو و خودرأی گرفتار میشدند.
روایتهای عاشقانهی این چنینی سرشار از مهملگویی بودند، مهملگوییهایی که در عین غیرمنطقی بودن، منطقی جلوه میکردند همچون فیلم جذاب «در یک شب اتفاق افتاد» محصول ۱۹۳۴ آمریکا، ساختهی فرانک کاپرا که موفق به کسب ۴ جایزهی اسکار شد.
از اواسط دهه ۴۰ میلادی به بعد، هالیوودی که همچنان با پس درآمدهای رکود اقتصادی آمریکا دست و پنجه نرم میکرد موفق شد با توسل به ژانر رمانتیک نوآر، مخاطبان بیشماری را جذب گیشه سینماها کند. فیلمهایی با کاراکترهایی که هر دو فریب خورده و اغواگر بودند.
هنری هَثِوی در سال ۱۹۵۲ با کارگردانی فیلم «نیاگارا» با بازی مریلین مونرو، با به تصویر کشیدن زن فریبکاری که در ماه عسل قصد دارد همسر بی ثبات خود را به قتل برساند، تاثیر بسزایی بر این گونهی تلخ عاشقانه داشت.
در واقع، آنچه تا پایان دهه ۵۰ میلادی، سینما با آن مواجه بود، شعاری بود مبتنی بر این باور که عشق دردناک است و لزومأ پایان هر عاشقانهای شیرین نیست.
از این روست که این دوران معروف به عصر رمانتیکهای تراژیک است. به طور مثال، ساخت فیلم «وداع با اسلحه» به کارگردانی فرانک بُرزاژ در سال ۱۹۳۲ یک شاهکار سینمایی است که اقتباس از رمانی نوشته ارنست همینگوی است و داستان عشقی نفرین شده بین یک رانندهی آمبولانس و یک پرستار در ایتالیای جنگ زده را به تصویر میکشد، و یا عاشقانهی بینظیری همچون «کازابلانکا» محصول ۱۹۴۲ آمریکا به کارگردانی مایکل کورتیز که با پایان نمادیناش تبدیل به شاهکاری برای تمام عصرها شد؛ به تصویر کشیدن عاشقی که از رفتن معشوقهاش جلوگیری نمیکند و او را راهی آیندهی روشنتر میکند.
این ترند حدود نیم قرن ادامه داشت. تا اینکه با آغاز دهه ۹۰ میلادی زیرشاخههای ژانر رومنس که تا آن زمان چندان مورد استقبال و خواستنی نبودند، با نمایش فیلم «روح» به کارگردانی جری زوکر و با بازیهای تأثیر گذار دمی مور، پاتریک سوایزی و ووپی گلدبرگ به سرعت از انزوا خارج و وارد مسیر ترقی شدند.
یکی دیگر از مشخصههای دلچسب دهه ۹۰ در ژانر رومنس، ظهور زوجهای هنری ثابت در این گونه از آثار بود، مانند زوج جولیا رابرتز و ریچارد گر و یا زوج کیت وینسلت و لئوناردو دیکاپریو که در آثار موفق متعددی همبازی بودهاند، آثاری که چه در فرم، چه در محتوا و چه در گیشه بسیار درخشیدهاند.
این ترند که در دهههای اولیه قرن بیستم میلادی مرسوم بود، رفته رفته به دست فراموشی سپرده شده بود تا اینکه مجددا از اواسط دههی ۹۰ میلادی احیا شد.
ژانر رومنس با ورود به قرن بیست و یکم میلادی دچار افول شد. در بررسی علل افول این گونهی هنری عوامل متعددی دخیل هستند که عمدتأ ریشه در معیارهای تعریف شده برای انسان توسط جهان پُست مدرن دارند.
تحولاتی اجتنابناپذیر که نمیتوان به مصاف شان رفت اما میتوان از دل همین تحولات ناخوشایند، با «جنبشی رمانتیک» همچون سلاحی سرد، ورق را تا حد زیاد برگرداند؛ تنها مدیومی هم که قادر به ایجاد این تحول ارزشمند است و برگ برنده را در دست دارد، «سینما»ست.
با ما همراه باشید تا در بخش بعدی، پس از بررسی علل افول ژانر رومنس، به شکلی مبسوط به «جنبش رمانتیک» و نقش نافذِ سینما در شکلگیری و موفقیت این جنبش بپردازیم زیرا که جنبش رمانتیک به گفتهی آلن دوباتن قصهی رابطههای امروز ماست در تمامیتش. از ابتدا تا انتها. روایت رنجها، شعفها، ناامنیها، آسیبپذیریها، شکستن و دوباره از خاکستر خود برخاستن …
*آون/Avon، نام محل تولد شکسپیر واقع در استراتفورد انگلستان است.
بدون دیدگاه