کامران رسول‌زاده، شاعر و خواننده موسیقی پاپ می‌گوید در موسیقی امروز ایران ترانه‌ها هویت شاعرانه خود را از دست داده‌اند و رنگ شاعرانگی در ترانه‌ها کمرنگ شده و شاید از بین رفته است.

کامران رسول‌زاده ترانه سرا، شاعر و خواننده به تازگی تک‌آهنگی را منتشر کرده که کابوس نام دارد و مضمونی تلخ از جنگ را روایت می‌کند. این موسیقیدان، چندی قبل با اجرای قطعاتی از جمله قبیله و درخت بین هواداران موسیقی راک ایرانی به محبوبیت رسید. اما تا قبل از انتشار ترانه کابوس کم کار و عمده تمرکز خود را در حوزه ترانه سرایی و ادبیات قرار داده بود.

انتشار ترانه کابوس از کامران رسول زاده باعث شد تا خبرنگار فرهنگی ایرنا با این شاعر و موسیقی دان ایرانی گفت وگو کند.

چرا چند سالی است بر خلاف سال‌های قبل کم کار شده‌اید؟

متاسفانه در سال‌های اخیر فضای موسیقی ایران به سمتی رفته و سلیقه مخاطب را به سمتی هدایت کرده است که اهمیت شاعرانگی و هویت شعر در ترانه ها به شدت کمرنگ شده است یا شاید اصولا از بین رفته است. متاسفانه در چند سال اخیر فضای موسیقی فاصله بسیاری از موسیقی متفکر گرفته است. در دهه های قبل شاهد آثاری بودیم که اهمیت ترانه بسیار مورد توجه بود و حتی اکنون بعد از این همه سال ترانه های دهه های قبل زنده تر و تازه تر مانده‌ اند.

من در ژانری از موسیقی فعالیت می‌کنم که تحت تاثیر موسیقی متفکر است. از سوی دیگر سیستم پخش موسیقی بسیار تغییر کرده گویا اراده ای در کار است موسیقی‌هایی که تفکر مخاطب را در اولویت اهمیت خود قرار داده اند. از سوی دیگر روند درخواست مجوز هم طولانی و گاهی خسته‌کننده است و برای من با روحیه ای صلح طلب و ارامش خواه دشوار شده است؛ اما در این میان بعضی اوقات شرایطی ایجاد شد و موضوعاتی در اجتماع طرح شده که به عنوان یک هنرمند وظیفه خود دیدم با انتشار تک اهنگ‌هایی نسبت به آنها اعلام موضع کنم.

در ترانه کابوس از چهره دختر افغان به نام شربت گل استفاده کردید. علت انتخاب این عکس برای پوستر قطعه خود چه بود؟

امروزه این عکس نماد زنان و دختران رنج کشیده در سراسر جهان شده است. زنان و دخترانی که بدون کوچکترین دخالتی در جنگ ها قربانیان اصلی جنگ شده اند. این عکس سیزده سالگی شربت گل را نشان می‌دهد که با وجود اینکه بسیار در دنیا مطرح شد؛ جامعه جهانی اقدامی برای بهبود وضعیت او و بانوانی مانند او انجام نداد و حتی به خاطر مهاجرت غیر قانونی به پاکستان متحمل دردسرهایی هم شد.

به نظر من این عکس دیگر متعلق به یک بانوی افعان نیست که نمادی شده برای تمام زنان در سراسر جهان که ناخواسته قربانی این فجایع شده اند. امروز و با شروع مجدد جنگ در افغانستان خواستم بار دیگر با استفاده از این عکس همدردی خود را با این بانوان نشان دهم هرچند بعید می‌دانم تفکر و اقدام من تاثیر چندانی داشته باشد. رسالت انسانی من حکم کرد از این عکس به عنوان یک استعاره از این فراموشی‌های تلخ استفاده کنم. حتی در موزیک ویدیوی اثر هم محوریت تصاویر زنان و دختران افغانی ساخته شده.

در ترانه‌ها و موسیقی‌های خود مضامینی انتقادی را انتخاب می‌کنید، علت این پافشاری بر مواضع انتقادی چیست؟

به هر حال به عنوان یک هنرمندی که دغدغه های اجتماعی دارد و تنها ابرازش برای بیان مواضع و ابراز انتقاداتش موسیقی است، ناگزیر از فضاهای عاشقانه به این فضا کشیده شدم. شاید این به اقتضای سن من باشد یا شاید به علت از حد گذشتن بسیاری تلخی ها که مرا ناتوان ساخته از بازگشت به فضاهای عاشقانه. هرچند این همه تلخی اصولا جایی برای نگاه عاشقانه باقی نگذاشته است، مضامین عاشقانه هنوز در شعرهای من وجود دارد.

 به زمان بازگشایی اجراهای زنده موسیقی نزدیک می‌شویم، هرچند تا قبل از همه گیری کرونا هم به کثرت حضور در صحنه علاقه و اصراری نداشتید. آیا امروز که به سمت از سر گیری کنسرت‌ها می‌رویم، به فکر برگزاری کنسرت هستید؟ 

در این شرایط ژانرهایی نظیر  موسیقی من ضرورتی برای حضور در بازار موسیقی ندارد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *