در عالم هنر همواره از یک مسئولیت اجتماعی برای هنرمند یاد شده است؛ چراکه بسیاری بر این باور هستند که هنرمند اعتبار و شهرت خود را از مردم میگیرد و به همین واسطه در تنگاناها باید با آنها همراه شود. نوعی از این همراهی میتواند همان کاری باشد که اخیرا فرزاد فرزین کرد؛ یعنی آزادی ۱۰ نفر از زندانیهای جرائم مالی سرپرست خانواده به واسطه پرداخت بدهی آنها!
به گزارش ایسنا، همه روزه در جهان اتفاقهای مختلفی رخ میدهد که موجب آسیب رسیدن به جان و مال مردم میشود؛ از بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و طوفان گرفته تا جنگ و … . در این میان بارها شنیدهایم که هنرمندان مشهور و سرشناس با اهدا کردن کمکهای مالی به یاری و مدد مردم در این جریانات شتافتهاند.
این کمکها را به نوعی میتوان عمل کردن این هنرمندان به مسئولیت اجتماعی خود دانست؛ چه بسا که هر کدام از ما به عنوان یک شهروند و عضوی از یک جامعه، دارای نوعی از مسئولیت اجتماعی هستیم که بسته به جایگاه اجتماعی ما و یا شرایط مختلف متغیر است.
همه ما عضوی از یک شاکله بزرگ و به هم مرتبط هستیم که همین امر میطلبد تا در زمان رخ دادن اتفاقات تکان دهنده در جامعه بیتفاوت نباشیم؛ درست همانطور که سعدی میگوید: «چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار.»
هنرمندان نیز جزو همین جامعه هستند و زمانی که در مواقع سختی به کمک هموطنان خود میشتابند، به مسئولیت اجتماعی خود عمل میکنند.
از طرفی این اقدام آنها، میتواند سایرین را ترغیب کند که نسبت به اطرافیان خود بیتفاوت نبوده و بدین ترتیب دایره بزرگتری از افرادی که به مسئولیت اجتماعی خود عمل میکنند تشکیل شود.
البته که چنین اقداماتی در جهان مرسوم است و همین اخیرا تیلور سوئیفت پنج میلیون دلار به قربانیان طوفان میلتون که جان و مال خود را از دست داده بودند، کمک مالی کرد.
و اما در ایران اینگونه موارد حداقل از سمت اهالی موسیقی کم نبوده است و پیش از این هنرمندان دیگری از جمله محسن چاوشی، مصطفی راغب و رضا صادقی به مدد زندانیان جرائم غیرعمد شتافتهاند و یا در موارد دیگر مانند برگزاری کنسرت و پرداخت عواید آن به زلزله زدگان و برگزاری کنسرت خیابانی به مسئولیت اجتماعی خود عمل کردهاند.
در تیرماه همین امسال مصطفی راغب (خواننده) مبلغ یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون ریال برای آزادی چند زندانی جرائم غیر عمد محکوم مالی به ستاد دیه استان یزد اهدا کرد.
همچنین، بر اساس اعلام ستاد دیه کشور، محسن چاوشی با انتشار یک فراخوان توانست کمکهای مردمی را برای حمایت از ۱۱۰ زندانی مالی و محکوم به پرداخت دیه ناشی از جرایم غیرعمد دریافت کند و بدین وسیله مبلغی معادل یک میلیارد و ۶۶۵ میلیون تومان جمع شد؛ البته که چاوشی سالها است از طریق اینستاگرام، تنها با انتشار یک پست حمایت مالی قابل توجهی را برای نیازمندان جمعآوری میکند.
یکی دیگر از این افراد، رضا صادقی است که آنچه در توانش باشد را دریغ نمیکند؛ مثلا اسفند سال گذشته طی یک اقدام خیرخواهانه کنسرتی برای کودکان کار در برج میلاد برگزار کرد و یا پیشتر در جشن گلریزان شهرستان اردکان ویژه آزادی زندانیان جرائم غیرعمد اجرا کرده بود.
داوود آزاد نیز طی سالیان متمادی، بارها در زندانها برای زندانیان کنسرت برگزار کرده است و درباره این امر گفته است: « سالهاست کارهای خیریه را آغاز کردهام، به هر شهرستانی میروم به زندانش سر میزنم و برای زندانیان به شکل رایگان اجرا میکنم. به زندانهای بسیاری در ایران رفتهام. به نظر من اگر بهدنبال این نباشیم که از آن کار استفاده خبری و شوآف کنیم، خیلی کار قشنگی است. من شنیدهام یکسری دوستان موزیسین ما کنسرت گذاشتهاند با (قیمت) بلیت بسیار بالا اما کنسرت فروش نکرد؛ کنسرت را کنسل و اعلام کردند وضعیت مردم خوب نیست و کنسرت خود را کنسل کردند و گفتند میخواهیم کنسرت خیابانی اجرا کنیم.»
و اما یکی از معروفترین این اقدامات در بین هنرمندان به کنسرت «همنوا با بم» در سال ۱۳۸۲ برمیگردد که هنرمندان سرشناس موسیقی ایران از جمله حسین علیزاده، کیهان کلهر همایون شجریان در این اجرا حضور داشتند. کنسرت همنوا با بم برای کمک به زلزلهزدگان شهر بم و همدلی و همدردی با مردم شهر بم بود.
البته که عمل به این مسئولیتهای اجتماعی، همانطور که اشاره شد، میتواند انواع مختلف داشته باشد و شاید در مواردی دیگر مسئولیت اجتماعی هنرمند شامل ساخت یک ترانه در انتقاد از وضعیت روز جامعه باشد و اگر هنرمندی اینگونه عمل نکند، سیلی از انتقادها روانه او خواهد شد. شاید حتی در زمان رخ داد بلایای طبیعی آن دسته از هنرمندانی که به کمک مردم میشتابند، ابزاری شوند برای انتقاد از دیگران که کمک خاصی نمیکنند.
به هر حال بد نیست به هنر نه تنها به عنوان یک نوع خلاقیت زیباشناختی نگاه کنیم؛ بلکه پیامهای اجتماعی و سیاسی ضمنی و صریح آن را بررسی کنیم. قرن بیستم شاهد تغییرات فاجعهباری مانند دو جنگ جهانی، جنگ سرد ایدئولوژیک، پایان استعمار، جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده و تأکید بر حقوق اقلیتهای نژادی، جنسی و مذهبی در جوامع غربی بود.
ناگهان، هنر با دوری از ریشههای زیبایی شناختی خود، محملی برای دگرگونی اجتماعی و سیاسی شد. مسئولیت اجتماعی به عنوان معیار شایستگی و تعالی هنری مقبولیت یافته است؛ چه ادبیات، نقاشی، موسیقی یا سینما، مردم بیش از آنکه از برتری خلاقانه هنر قدردانی کنند، به دنبال ضریب مسئولیت اجتماعی هنر هستند. به گونهای که هیچ نویسندهای نمیتواند امیدوار باشد که برنده جایزه نوبل صرفاً با نمایش مهارتهای نویسندگی با کیفیت بالا باشد زیرا محتوا بیش از سبک اهمیت دارد. هیچ فیلمسازی نمی تواند برنده اسکار شود مگر اینکه به یک موضوع مهم اجتماعی یا سیاسی روز بپردازد.
بدون دیدگاه