بانیفیلم: هنوز زمان چندانی از اعلام هشدارهای مکرر مقامات بهداشتی در باره وخامت اوضاع ابتلای افراد به ویروس کرونا و شروع موج چهارم این بیماری مهلک نگدشته است که برخلاف درخواست و اعلام ضرورتهای تعطیلی پروژههای سینمایی و تلویزیونی، خبر فیلمبرداری پروژههای سینمایی و تلویزیونی همچنان شنیده میشود.
ابتلای باران کوثری، پیام دهکردی و تعداد دیگری از هنرمندان که در روزهای اخیر دچار این بیماری شدهاند گواهی بر خطرآفرین بودن شرایط فعلی حاکم بر پروژههای مختلف سینمایی و تلویزیونی است. اما دلیل این اصرار بر ادامه فعالیت پروژهها چیست؟
آیا دلایلی مهمتر از حفظ جان دستاندرکاران این حرفه به عنوان بخشی از مردم ایران وجود دارد؟
آیا ضرورت تامین خوراک فکری و سرگرمی برای مردم به آن میزان از حساسیت رسیده که تهیهکنندگان و سرمایهگذاران پروژهها بیتوجه به جان عوامل، همچنان بر ساخت فیلم و سریالها تاکید دارند؟
آیا عوامل گروه سازنده ایمنی خاصی نسبت به ابتلای به این ویروس منحوس چینی دارند؟!
یا اینکه همه این پرسشها را کناری بگذاریم و به دنبال ظرفیتهای اقتصادی پنهان در ساختارهای مالی این پروژهها بگردیم تا دلیل اصرار بر ادامه فعالیت پروژهها پیدا شود؟
خوب میدانیم که نباید امیدی به پاسخگوی مدیریت سینمایی به انتهای خط رسیده نداریم که متولی مجوز دادن به پروژههای نمایشی، پباشیم اما بالاخره باید یک مفام مسئولی، وزارتخانهای، نهاد و یا سازمانی برای جوابگویی پا پیش بگذارد و با صراحت اعلام کند که چرا در روزهای اوج ابتلای مردم به ویروس کرونا و هشدارهای مکرر خیزش موج چهارم، هنوز پروژههای سینمایی و شبکه نمایش خانگی و سریالهای تلویزیونی فعالند؟
شاید ما زیادی بدبین هستیم که مته به خشخاش میگذاریم، میپرسید چرا؟!
اینکه وقتی میبینیم مدیران سینمایی پارسال و در پیکهای گذشته این بیماری خطرناک، جشنواره فیلم برگزار میکنند و با وجود اعلام هشدار مفامات مسئول مبنی بر رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی در زمان برگزاری این رویداد سبنمایی، جشنواره را ادامه داده و برای مدیران دقیقه نودی، مجلس قدردانی و تجلیل میگیرند چرا به آنها گیر میدهیم؟ یا اینکه وقتی شاهدیم امسال و در روزهایی که خبرهای پرشدن ظرفیت بیمارستانها و خستگی تیم سلامت، سرخط همه رسانههاست، «برگزارکنندگان حرفهای فستیوالهای بیخاصیت»، دست به انتشار فراخوان جشنوارهای دیگر میزنند، آیا بازهم باید به دنبال پاسخ پرسشهای انتقادی باشیم؟!
همه اینها را بگذاریم کنار برخی خبرها مانند اینکه، وقتی میشنویم یک کمدینویس، در اوج شیوع کرونا، مسافر نوروزی دو هفتهای استانبول میشود و پس از پایان مسافرت و رسیدن به ایران، در نوشتاری مجازی، زبان به شکایت از مسئول بهداشت کشور باز میکند، آیا باید توقع رسیدن به پاسخهای منطقی را داشته باشیم؟ آیا این انتظار شبیه یک شوخی نیست که شنونده را به خنده میاندازد؟!
دوران غریبیست؛ وفتی در گیرودار درماندگی سیستم مسئول حفظ سلامت کشور در اعمال واکسیناسیون همگانی هموطنان و در بحبوحه انتشار برخی از خبرهای غیررسمی از فروش چند ده میلیونی واکسن کرونا در خیابان ناصرخسرو، بدیهیست که باید خودمان را آماده شنیدن اخباری عجیب و غریبتر کنیم، قطعا شنیدن خبر ساخت فیلم و سریال در چنین اوضاع و احوال هولناکی نمیتواند باعث تعجب شنونده و واکنش مسئولان شود.
شاید با همین نگرش است که مسئولان میتوانند رفتار خلاف واقع و نادرستشان را توجیه میکنند!
گویا ما از برخی مسایل پشت پرده بیخبریم، چرا که در روزهای مرگآفرین، مدیران سینمایی دولت، پشت سر هم جشنواره برگزار میکنند، به برگزاریاش افتخار میکنند و دست آخر اجازه میدهند تا برخی از تهیهکنندگان و سرمایهگذاران، در زمان تعطیلی فیلم و سریالشان را بسازند! تنها در چنین شرایط است که میتوان توجیهات مدیران، تهیهکنندگان و سرمایهداران و (گذاران) را پذیرفت؛ اینکه چرا در اوج بحران موج چهارم ویروس کرونا، بیشتر عوامل تولید فیلم و سریال با آسودگی و چراغ خاموش، سرگرم کارند.
شاید با تولید فیلم و سریال میشود کرونا را شکست داد و ما از آن بیخبریم؟!
صدالبته که ما به عنوان شنونده باید عقلمان را بیشتر به کار بیندازیم تا نگذاریم خدای ناکرده «کلاه»مان را بردارند!
بدون دیدگاه