بانیفیلم: با پایان یافتن پخش «پایتخت۷» و فروکش کردن التهاب انعکاس دیدگاههای مثبت و منفی در مورد این سریال، به نظر میرسد، شرایط مساعدی برای بررسی دقیقتر کیفیت محتوایی و ساختاری این تولید پرحاشیه فراهم آمده باشد.
در این میان البته طرح برخی از دیدگاههای خوانندگان در باره «پایتخت» میتواند، پیشداوریهای مغرضانه را کم رنگ کند و تاکیدی باشد بر پایین بودن آستانه تحمل نقدهای منفی در نزد برخی از افراد دوستدار این سریال!
متنی که میخوانید، توسط صادق رشیدی فرد، یکی از خوانندگان مازندرانی بانیفیلم که از قضا دوستدار «پایتخت» هم هست نوشته شده.
این نوشته را که در قالب «نامهای برای نقی معمولی» تنظیم شده بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای نقی معمولی، مردِ مازنی علی آبادی، قهرمان کشتی پیشکسوتان جهان، پدر دوقلوهای افسانهای و همسر خانم هما سعادت نماینده شورای شهر علیآباد، سلام علیکم.
از آن هنگام که وارد شهر ما شدی تا در آن زندگی کنی، ما با تو همراهیم …
در بیکاریها و بدبیاریها و تحقیر شدنها با تو عرق ریختیم، در سکوهای تماشاگران کشتی ما هم نام تو را فریاد زدیم و در هنگامه نبرد با داعش، آنگاه که خانواده و دخترانت اسیر شدند، ما هم به خود لرزیدیم و به خدا پناه بردیم .
آری ما همراه تو بودیم، آنگاه که تو نیز جز خدا کسی را نداشتی و در کنج تنهاییهایت او را صدا میزدی، ما نیز آمین میگفتیم. آری با خندههایت خندیدیم و با گریههایت گریستیم.
آقای نقی معمولی آخرین قسمت پایتخت را با خیال راحت در کنار خانواده نظاره کردیم، در حالی که اجازه دیدن بسیاری از فیلمها و سریالهای مجاز وزارت ارشاد و صداو سیما را به خانواده مان نمیدهیم، میدانی چرا ؟ زیرا حسابت را پس داده ای … آری تو در این سالهای همراهی با من و خانوادهام لقمه حرام نخوردی ، حتی اگر در کبابی بین راهی محبوس شده باشی، به ناموس مردم کج نگاه نکردهای حتی اگر به بیسوادیت خندیده باشد، در امانت خیانت نکردهای، حتی اگر گرسنه و محتاج باشی ، بینماز نشدهای حتی اگر دولت و حکومت سفره تو را کوچک کرده باشد و دست تو را از بازار بینالمللی کوتاه کرده باشند .
آری تو حسابت را پس دادهای … سقوط شهاب سنگ به خانهات را به حساب خدا نمیگذاری، هجوم خرس به خودروی سواریات را به پای امام رضایی که زائرش هستی نگذاشته و پس از این همه سختی و مرارت و بد بیاری، باز هم سر به آستان آقا رضا (ع) میسایی.
تو هم مثل ما زخم خورده روزگار و مدیران نالایق و نارفیق و… هستی، اما مثل هر بی سر و پایی، هر لنگه کفشی را به سوی ایران و ایمان پرتاب نکردی و مانند یک مرد، یک مرد مازنی، پای ایران و ایمان ایستادی .
دمت گرم اخوی، شعور تو از آنهایی که برای نام و نان، به بمباران ایران هم تن دادهاند بیشتر است ، قلب تو از آنهایی به خاطر قیمت دلار و قِران که از قرآن بریدهاند پاکتر و زلالتر است… دعایمان کن ، محتاجیم به این سادگی، به این زلالی و پاکی… برادر آنگاه که سینه ات تنگ شده و بغض گلویت را میفشارد، آنگاه که چشمانت دریایی میشود، همه ما را دعا کن .
صادق رشیدی فرد
بدون دیدگاه