المیرا ندائی
بالاخره فیلم سینمایی «زودپز» تازه ترینِ دست پختِ رامبد جوان پس از هفتهها تبلیغاتِ گسترده، روی پردهی نقرهای سینماها به نمایش درآمد؛ یک کمدیِ اجتماعی که در بستری نوستالژی با تِمی مشابه، ادامه دهندهی روایتِ «نهنگ عنبر» ساختهی سامان مقدم است در سال ۱۳۹۳ است.
نگاه اول:
صرفنظر از مسائلِ فرامتنی از قبیل نگه نداشتنِ حرمتِ جنگ و مفهوم شهادت که در سالهای اخیر، بلاخص بعد از «اخراجی ها» ساخته ی مسعود دهنمکی، میانِ فیلمسازان باب شده است و از آن دستاویزی خلق کردهاند که در میانهی میدان بایستند و ضمنِ به سخره گرفتنِ دفاع مقدس، از دل شخصیتهای مضحکِ حاضر در جبهههای جنگ قهرمان بسازند، در فیلم ‘زودپز’ رگه هایی از دورویی لمس می شود.
پیش از این در آثارِ ماندگاری همچون «لیلی با من است» ساختهی کمال تبریزی با موضوعِ شهادت شوخی شده بود، اما نه در قالبِ سکانسهایی که هیچ ربطی به داستان و آدمها ندارند.
«زودپز» در منطقهی جنگی اتفاق نمیافتد بلکه وقایع آن در وسط پایتخت و در بحبوحهی جنگ رخ میدهد.
با یک سری موضوعات نباید شوخی کرد. بین شوخی و توهین فرسنگها فاصله است.
نگاه دوم:
دهه ی شصت، دههای خاص در تاریخ معاصر ایران است؛ سالهای نخستینِ پس از پیروزیِ انقلاب و آغازِ جنگِ بین ایران و عراق، سالهایی سرشار از تناقض، محرومیت و محدودیت. از همین رو، نوستالژیِ دههی شصت و به سخره گرفتنِ تناقضاتِ وقت، تبدیل به کلیشهای بسیار تکراری شده است. این نگاه به این دهه، نگاهی واقعی نیست و فضاسازی صورت گرفته بیشتر جنبهی کاریکاتوری دارد.
میبایست به طور عمیقتری به زیست در دههی شصت پرداخت، فراتر از یک سری برچسبهای خاص مانند ساندویچیهای دههی شصت، مردانی که زنانه میرقصند و پخش سریالهایی مانند «سالهای دور از خانه».
انگار چند سالیست که سینماگران ما نمیتوانند یک اثر کمدیِ درست و حسابی در زمان حال بسازند و تنها دستاویزشان پناه بردن به دهههای گذشته است تا بلکه بتوانند از طریق به سخره گرفتنِ نوستاژی ها، مخاطب را بخندانند.
نگاه سوم:
«زودپز» دارای فیلمنامهای پر از خلل و فرج است؛ حفرههایی که قابل اغماض نیستند.
ورودِ به داستان روندی بسیار کند دارد. در دقایقی فیلم کاملا از نفس میافتد. پایان داستان بسیار دیر اتفاق می اُفتد. از ابتدا تا انتها، اثر آشفته و حیران است.
رامبد جوان نه تنها در خدمتِ قصه نیست، بلکه به جزئیات بی ارزش، بیشتر از کلیات اهمیت میدهد.
قصه شالودهای ندارد، بی هدف و بلاتکلیف است، گویا ذهن سازنده، با ساختار روایی کاملا بیگانه است. اما ما از رامبد جوانی صحبت میکنیم که کارنامهای به نسبت موفق دارد و ناماش در رسانه، برند است. هر چند این بار، شاهکاری خلق نشد.
شاید شوخیها تازه بودند، اما بستر، بستری تازه نبود. شاید ایده، ایدهای تازه بود، اما گزنده بود زیرا به مسألهای اشاره میکرد که هر چند درست اما باعث تبعیض و رانت بوده است.
نگاه چهارم:
رامبد جوان نتوانسته است خالقِ یک زوجِ کمدی موفق باشد. بازی نوید محمدزاده کاملأ تحت تأثیر محسن تنابنده است. و تنابنده نیز به رسم عادت، در تمام آثار کمدیاش، رگههایی از نقی معمولی در سریال محبوب پایتخت را با خود حمل میکند.
نوید محمدزاده در اولین نقش آفرینیاش در قالبِ کمدی، تمام سعی خود را به کار بسته تا پا به پای تنابنده در خنداندن مخاطب سهیم باشند نوید محمدزاده احتمال قریب به یقین، به این باور رسیده است که بازی در نقش کمدی سختتر از نقش رئال است، و شاید او هرگز نتواند کمدین خوبی باشد.
در واقع، این شخصیتپردازیها هستند که بسیار ضعیف هستند. منصور سهراب پور، با دعوت از دو هنرپیشهی برند در سینمای ایران، کار خود و رامبد جوان را راحت کرده است، اتفاقی بسیار مبارک برای سینمای ایران و تجربهای باارزش که صرف قرار دادن ستاره ها در کنار یکدیگر و تکیه بر بداهه پردازی آنها، منجر به تولید یک فیلم نمیشود.
«زودپز» فیلم نیست، تنها یک ویدیوی بدونِ ساختار است که قصهای فانتزی، غلو شده و مصنوعی را برای مخاطب روایت میکند.
یکسوال: آیا اگر منصور سهراب پور و رامبد جوان، به جای نوید محمدزاده و محسن تنابنده، از بازیگرانی کمتر درخشان با ستارههای کمتری استفاده میکردند، آیا باز هم میتوانستند با غرور و افتخار، علت فروش بالای اثرشان را مدیون حرفهای بودنشان بدانند؟!
«زودپز» یک کمدی خاص و ماندگار نخواهد بود. هیچ برگ برندهای ندارد. آنچه بیشتر از هر چیزی رامبد جوان به آن احتیاج دارد یک ‘آرام پز’ است.
از دیزی سرِ سفرهی «گنج قارون» تا «زودپز» رامبد جوان!
در «گنج قارون» فردین نامی میزیست جوانمرد و مردانه که با مروت و لوطیگری، خنده و شادی را بر سر سفرههای مردم میآورد. در «زودپز»، اما، با حماقت، چاپلوسی، لودگی، دزدی و خیانت، از مردم خنده میگیرند و هیچ خبری از شادی نیست.
۱۴۰۳/۰۸/۱۹
بدون دیدگاه