پیکر زنده‌یاد داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر امروز در میان اهالی بهت‌زده سینمای ایران به خانه ابدی بدرقه می‌شود اما میراث جاودانه این سینماگر کهنه‌کار، همچنان پیش روی ماست.
به گزارش سایت فرارو، تصور اینکه روزی در تاریکی سالن سینما و یا حتی از قاب شیشه‌ای تلویزیزیون، مخاطب یکی از ساخته‌های مقتول خود بوده است، تصور ساده‌ای نیست! از همان قاتلی صحبت می‌کنیم که این ‌روزها بیش از یافتن هویتش، یافتن انگیزه‌اش برای‌مان تبدیل به معمای لاینحل و جانفرسا شده است!
مگر می‌شود فارسی‌زبان باشی و زیست در ایران را تجربه کرده باشی اما حتی به اندازه یک سکانس و یا یک پلان از خان پربرکت هنرنمایی‌های داریوش مهرجویی و هم‌نسلانش بهره‌مند نشده باشی؟ مگر می‌شود از «گاو» تا «هامون»، از «پری»‌ تا «لیلا» و از «اجاره‌نشین‌ها» تا «مهمان مامان» در گوشه‌ای از خاطراتت ثبت نشده باشد؟
داریوش مهرجویی 8 دهه زندگی کرد و 6 دهه از آن را به فیلمسازی پرداخت. از دهه 40 تا دهه 90 او فیلم ساخت و ما تماشا کردیم و حالا در حالی او را به خانه ابدی بدرقه می‌کنیم، که تک‌تک پلان‌هایی که در برابر دوربین ترسیم کرد، تبدیل به میراثی برای همه‌مان شده است. میراثی که حتی قاتلان استاد هم روزگاری از آن متنعم شده‌اند! چقدر تلخ است فکر کردن به این واقعیت و کاش لااقل جوابی داشتیم برای این همه «چرا» که در سر داریم!
در این گزارش کوتاه و همزمان با آیین تشییع پیکر زنده‌یاد مهرجویی اشاره‌ای مختصر به سه نکته از کارنامه فیلمسازی داریوش مهرجویی داریم که باید اعتراف کنیم، همه سینمای ایران و همه مخاطبان سینمای ایران از آن بهره برده‌اند و همچنان خواهند برد؟
روایت اول؛ مسیری که هموار شد
در روزهای اخیر و پس از انتشار خبر قتل جنون‌آمیز داریوش مهرجویی، بریده ویدئویی قدیمی از این فیلمساز در فضای مجازی و حتی رسانه‌های رسمی انعکاس ویژه‌ای پیدا کرد. ویدئویی از مصاحبه داریوش مهرجویی جوان با تلویزیون سوئیس، تنها یک ماه بعد از پیروزی انقلاب در سال 57 که این کارگردان در آن به‌صراحت می‌گوید: «در این انقلاب، بر خلاف نمونه‌های غربی، اقتصاد اولویت نیست. برای نخستین‌بار در تاریخ، حرکتی برای عدالت رقم خورده. به‌همین‌دلیل امام خمینی روح انقلاب ماست.»
فارغ از نسبتی که می‌توان میان این فیلمساز و تفکراتش با جریان به ثمر نشسته در بهمن 57 برقرار کرد، آنچه مهم است، نقش کلیدی یکی از ساخته‌های مهرجویی در هموار شدن مسیر احیای سینمای ایران در سال‌های پس از انقلاب است.
بنابر آنچه در تاریخ به ثبت رسیده است، یکی از پدیده‌هایی که در زیر سایه شور انقلابیون سال 57 در آستانه انحلال قرار داشت و حتی به تعبیر ابوالحسن داودی کارگردان سینما، حکم اعدام آن هم صادر شده بود، «سینما» بود. در بحبوحه هیجانات انقلابی، اولین جرقه‌ای که دوست‌داران سینما را امیدوار کرد، سخنرانی حضرت امام(ره) در بهشت زهرا و تأکید رهبر انقلاب بر عدم مخالفت با سینما بود.
این سخنرانی هرچند آن حکم اعدام را لغو کرد، بیشتر جنبه سلبی داشت و آن‌ها که دل در گرو سینما داشتند نیازمند تأییدی ایجابی هم بودند. این اتفاق با یکی از ماندگارترین ساخته‌های داریوش مهرجویی رقم خورد.
پخش تلویزیونی فیلم «گاو» که مهرجویی آن را پیش از 30 سالگی و در دهه 40 کارگردانی کرده بود، مورد تمجید امام خمینی(ره) قرار گرفت. امام در سخنانی در روز 23 اردیبهشت 1359 ضمن بیان مطالبی درباره اهمیت رادیو و تلویزیون، درباره پخش فیلم‏های ایرانی به جای فیلم‏های بدآموز خارجی فرمودند: «غالبا فیلمهایی که‏ خود ایرانی‌ها درست می‏کنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلاً فیلم «گاو» آموزنده بود.»
همین مهر تأیید بر فیلمی به ثمر نشسته در سینمای پیش از انقلاب که می‌‌توانست جریان «موج نو» در دهه 40 و 50 را هم نمایندگی کند، بهترین پشتوانه برای احیای «سینمای ایران» شد.
روایت دوم؛ ایده‌ای که اجرا شد
یکی از حسرت‌ها و ای‌کاش‌ها درباره «سینمای ایران» در تمام سال‌های پیش و پس از انقلاب، دوری و فاصله جریان اصلی تولیدات آن با دنیای کتاب و ادبیات بوده است.
کلیدواژه سینمای اقتباسی، از آن کلیدواژه‌هایی است که بارها و بارها صاحب‌نظران و دلسوزان سینمای ایران درباره فقدان آن صحبت کرده‌اند و جالب اینکه این فقدان را در سینمایی تجربه می‌کنیم که در تمام دهه‌های گذشته، از نگاه طیف گسترده‌ای از منتقدان، مهمترین چالش و نقصانش «فیلمنامه» بوده است.
داریوش مهرجویی یکی از معدود فیلمسازان سینمای ایران است که فراتر از اهل مطالعه بودن، زیست با کتاب را به‌موازات زیست با سینما تجربه می‌کرد. جهان او همواره مملو از کتاب بود و گاه حتی دست به قلم می‌برد، می‌نوشت و ترجمه می‌کرد. چه تلخ که در آخرین مصاحبه‌اش تنها چند روز مانده به روز فاجعه، این جمله را به زبان آورده بود: «باید بیشتر بنویسم!»
مهرجویی به دلیل همین پشتوانه و نسبتی که با دنیای کتاب و ادبیات داشت، پرچمدار سینمای اقتباسی هم بود. او مهمترین فیلم کارنامه‌اش یعنی «گاو» را با اقتباس از داستانی به قلم غلامحسین ساعدی ساخت و بعدها در فیلم «دایره مینا» هم این تجربه را تکرار کرد.
«پستچی»، «مدرسه‌ای که می‌رفتیم»، «سارا»، ‌«پری» و «اشباح» هم از دیگر تجربه‌های کارنامه این فیلمساز هستند که ریشه در دنیای ادبیات دارند و با اقتباس به سرانجام رسیده‌اند.
یکی از مطرح‌ترین و محبوب‌ترین آثار اقتباسی این فیلمساز هم «مهمان مامان»‌ است. فیلمی که براساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی به سرانجام رسیده است و می‌توان بعد از زنده‌یاد کیومرث پوراحمد که «قصه‌های مجید» این نویسنده را ماندگار کرد، فیلم «مهمان مامان»‌ را شاخص‌ترین یادگار تصویری از نوشته‌های مرادی کرمانی لقب داد.
روایت سوم؛ راهی که پیشنهاد شد
داریوش مهرجویی از مهمترین فیلمسازان نسل اول سینمای ایران است که حضور در جشنواره‌های بین‌المللی را هم تجربه کرد. از فیلم «گاو» و «دایره مینا» این مسیر پیش روی او باز شد و به‌واسطه تحصیل و زندگی در خارج از کشور، به راحتی می‌توانست پایگاهی جدی در عرصه جهانی برای خود فراهم بیاورد. او اما در تمام این سال‌ها در ایران ماند و هیچ‌گاه سراغ فیلمسازی در دیگر کشورها نرفت.
مهمتر اینکه باوجود پشتوانه‌ای که برای تسخیر جشنواره‌های خارجی با فیلم‌های روشنفکرانه داشت، او به‌ویژه در دهه 60، ترجیح داد به‌جای تنظیم نگاه خود با سلایق جشنواره‌پسند، به مخاطب و مردمش فکر کند اما آثارش را حتی مطابق سلیقه مخاطب هم نساخت.
به تعبیری می‌توان گفت در مواجهه با دو جریان غالب در سینمای ایران که یکی به‌طور کامل در فضای روشنفکری و ایزوله از مردم زیست می‌کرد و دیگری در برابر سطحی‌ترین خواسته‌های مخاطب واداده و محتوا را به‌طور کامل رها کرده بود، فیلمسازی از جنس مهرجویی، راه میانه را برگزید. او در میانه دهه 60 فیلم پرمخاطب‌ «اجاره‌نشین‌ها» را کارگردانی کرد و به‌فاصله چند سال «هامون» را به سرانجام رساند.
در ادامه مسیر هم قصه‌های «سارا» و «پری» و «لیلا» را به فیلم تبدیل کرد و هم از خوش‌دلی‌های اهالی یک خانه در «مهمان مامان» برای‌مان گفت.
مهرجویی ایده‌های بسیاری برای فلسفه‌ورزی و طرح مسائل پیچیده و غامض در فیلم‌ها و آثارش داشت اما هیچ‌گاه نخواست آن‌ها را برای طیف محدودی از مخاطبان که شاید از نگاه برخی «خاص» هم باشند، روایت کند، او همیشه برای همه مخاطبان سینمای ایران فیلم می‌ساخت و این آموزه‌ای بزرگ و کلیدی است که از این فیلمساز برای سینمای ایران به یادگار خواهد ماند.
عکس از آرشیو بانی‌فیلم (عکاس: جواد کراچی)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *