رحمت امینی*
سال گذشته فیلم «در آغوش درخت» یکی از فیلمهای برتر جشنواره فیلم فجر بود و هم آن زمان دربارهاش یادداشتی کوتاه نوشته و به ویژه فیلمنامهاش را تحسین کرده بودم که از قضا داوران جشنواره هم سیمرغ بلورین فیلمنامهنویسی را به این اثر اهدا کردند.
انتظار میرفت که «آبی روشن» لااقل در فیلمنامه نه تنها موقعیت پیشین این فیلمساز را تثبیت کند بلکه گامهایی رو به جلو بردارد اما متاسفانه حاصل کار امیدبخش نبود.
آنها که «در آغوش درخت» را دیدهاند و در خاطرشان هم هست؛ تعلیق درستی که از بطن موقعیت بر میآمد و زادهی وضعیت طبیعی کاراکترها بود، مخاطب را تا دقایق آخر درگیر خود کرده و همچنان که او را در خوف و رجا قرار میداد اما گشایش پایانی هم لذتبخش و هم باورپذیر بود.اینگونه بود که فیلمنامه به نقطه قوت اثر تبدیل شده و در عین حال به دور از شعارزدگی بود.
اما در «آبی روشن»، علیرغم آغاز خوب و درگیرکننده، روایت اثر به تدریج در بستر گرهافکنیها و گرهگشاییهای قابل حدس و مبتنی بر حوادثی که بیشتر محصول مداخله غیرطبیعی فیلمنامهنویس است، پیش رفت.
به عنوان مثال، در یک ماجرای فرعی، مجرمی توسط سربازی دستبند زده به کلانتری برده میشد و هنگامی که به خاطر خرابی ماشین، با قهرمان اصلی (حاج یونس) همراه شدند، مجرم در موقعیتی عجیب فرار کرده و در قسمت بار تانکر گازوییل پنهان و در واقع موفق به فرار میشود.
از آنجا که قرار است معجزات کوچک اما زنجیرهوار «آبی روشن» را ببیند، تانکر دقیقاً به جایی میرود که قهرمان ما هم در همانجا با راننده تانکر مواجه و فراری را از داخل تانکر بیرون میکشد(!) جوان متهم به قتل هم به سادگی هرچه تمامتر و با پشیمانی زائدالوصفی حاج یونس را به مراد دل میرساند!
از طرف دیگر، حاج یونس هم که انگار اطمینان دارد از قصاص رهیده و مورد بخشش خانواده مقتول قرار میگیرد، خود را به عنوان قاتل معرفی میکند.
القصه، «آبی روشن» علیرغم ارادتی که به امام هشتم شیعیان؛ امام رضا(ع) ابراز میدارد اما چفت و بستهای محکمی برای به ثمر رسیدن معجزات خود ایجاد نمیکند و مثل یکی دو فیلم دیگر همین دوره ما را یاد «شاید برای شما اتفاق بیفتد» و «کلید اسرار» میاندازد.
*عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما
بدون دیدگاه