علیرضا غفاری
اگر من شهروند یک کشور دیگر بودم و فیلم ” خون شد” را با زیرنویس یا حتی دوبله شده میدیدم، حتما نگاه دیگری به فیلم داشتم. اما در حال اکنون، به عنوان یک دوستدار سینمای کیمیایی، هر پلان فیلم را در حالی نگاه میکنم که میدانم مسعود کیمیایی چگونه به آن پلان خیره شده است…
” خون شد” در ادامه “قیصر” است انگار این شخصیت معترض که به تنهایی در پی اجرای عدالت است در طی بیش از چهل سال از دایره تفکر “کیمیایی” بیرون نمیرود…
“فضلی” پسر بزرگ خانوادهای در آستانه اضمحلال و فروپاشی چونان سایهای مبهم پس از سالها در رجعت به خانه، با اطلاع از اینکه خانه پدری با ترفندی تبهکارانه در حال فروش است، سعی میکند با یافتن و بازگرداندن اعضای خانه، همه خانواده را در باز پسگیری منزل و بازسازی خانواده دخیل کند…
براد آزرده خاطرش را که از هیاهوی روزگار به آسایشگاه روانی پناه برده، خواهر معتادش را که به واسطه ازدواجی ناموفق به مرز تن فروشی رسیده و خواهر ناتنیاش را که به دلیل ناکامی در ازدواجی خودخواسته، به بن بست رسیده را به آغوش خانواده بازگرداند.
در این مسیر چاقوی ضامندار (میراث قیصر!) به کار میآید و او در پایان، زخمی و خونبار همانند سایهای در تاریکی باز به ناکجا میرود…
حکایت نانوایی سنگکی!! ترمیم دست شکسته بابای تارزن، به سبکی کاملا قدیمی و فراموش شده (بستن دست به چرخ گاری!!) شکل آزار دهنده و مازوخیستی ترک اعتیاد!! خرید و فروش آسان مواد مخدر و از همه حیرتانگیزتر، حضور در دفترخانهای با سقف کوتاه!! و تیراندازیهای پی درپی و تخریب به سبک فیلمهای وسترنی پاساژ محل عرضه دلار و ارزهای خارجی است، توسط نیروهای محافظ پاساژ…. و تنبیه جدی و سخت آدمهای بَدِ قصه، به همراه تصویر کلوزآپ از چشمهای نجیب اسبها و…. همه مجموعهای از خرده روایتها و تصاویری است که در ” خون شد” میبینیم!
من اگر شهروند یک کشور دیگر بودم و فیلم را بدون شناخت و هویت آشکار محل وقوع حادثهها میدیدم، شاید دچار سردرگُمی مفرط میشدم… اما به عنوان فردی آشنا با سینمای کیمیایی، فقط میتوانم خود را به این راضی و دلخوش کنم که این همه تشتّت در روایت قصهای چند خطی، فقط میتواند محصول تن دادن به ممیزی اکران باشد و یا بی حوصلگی مطلق؛ و گرنه کیمیایی سینما را خوب بلَد است و خوب میفهمد. یقین دارم اگر شما هم به عنوان دوستدار سینمای کیمیایی، به دنبال ردّپای نشانههای آشکار و نهان فیلم هستید، باید حداقل دوبار آن را ببینید، کاری که من نکردم!!
پ.ن: سینمای کیمیایی بازیگرانی باهوش، منعطف و خلاق از جنس بهروز وثوقی، سعید راد و فرامرز قریبیان را میطلبد در غیر این صورت، بازیها تبدیل میشود به یک سری فانتزیهای قهرمان و ضد قهرمان!
بدون دیدگاه