The 78th Annual Cannes Film Festival (May 18, 2025)
«نقشه فینیقی»/ The Phoencian Scheme
المیرا ندائی
«نقشهی فینیقی»، محصول مشترک ۱۰۵ دقیقه ای سینمای آلمان و آمریکا، نام تازه ترین اثر بلند سینمایی وس اندرسون/Wes Anderson است؛ کارگردان، نویسنده و فیلمنامه نویس ۵۶ ساله پرآوازه ی آمریکایی است که در بخش رقابتی جشنواره کن در ۱۸ مه ۲۰۲۵ در جشنواره سالانه فیلم کن به اکران در آمد. اندرسون به سبب سبک کارگردانی منحصر به فردی که دارد، از منظر منتقدان سرشناس بین الملل، به عنوان یک کارگردان مولف شناخته می شود. طرح اولیه داستان حاصل ایده پردازی ها و تأملات مشترک وی و رومن کاپولا/ Roman Coppola- فیلمساز و کارگردان موزیک ودیو ۶۰ ساله آمریکایی است.
«طرح فینیقی»، یک کمدی سیاه جاسوسی پیرامون پروژهای خیالی به نام «طرح زیرساختی خشکی و دریایی فینیقی کوردا» (Korda Land And Sea Phoenician Infrastructure Scheme) میچرخد؛ طرحی که شخصیت اصلی داستان، زازا کوردا/Zsa-zsa Korda- با نقش آفرینی دلچسب و تحسین برانگیز بنیسیو دل تورو/Benicio Del Toro-،در تلاش برای اجرایی کردن آن است داستان در کشوری خیالی-باستانی به نام «فینیقیهی مستقل بزرگ و مدرن» رخ میدهد. فیلم پیچیدگیهای این پروژه و تلاشهای کوردا برای مدیریت چالشهای مالی و درگیریهای خانوادگی او را به تصویر میکشد.
واژهی «فینیقی» در عنوان احتمالاً بازی زبانی با اشاره به فینیقیهای تاریخی است که به دریانوردی و تجارت شهرت داشتند و این خود اشارهایست به ماهیت دریایی و زیرساختی این طرح.
به نقل از مورخین، فنیقیه یک تمدن باستانی متشکل از دولت و شهرهای مستقل بوده است؛ سرزمینی واقع در سواحل دریای مدیترانه- عمدتاً در لبنان امروزی و بخشهایی از سوریه. فنیقیها به خاطر مهارتشان در دریانوردی، بهره مند بودن از شبکههای تجاری وسیع و تأثیر فرهنگیشان شناخته شده بودند.
🔘🔘🔘
از منظر محتوایی، «The Phoenician Scheme» در واقع خوانشی از جاهطلبی، قدرت، و بحران هویت در سرزمینی خیالی است؛ نقطه تلاقی دو مضمون در تضاد: بلندپروازی و فروپاشی.
با روایتی درباره یک پروژه زیرساختی عظیم مواجهایم که از همان آغاز، بیش از آنکه صرفاً برنامهای مهندسی باشد، استعارهای از جاهطلبی، سیاست، و رویای کنترل آینده است. زازا کوردا، شخصیت اصلی فیلم، در تلاش برای تحقق این طرح خیالی در فینیقیهی مستقل بزرگ و مدرن، نه تنها با چالشهای اقتصادی، بلکه با بحرانهای خانوادگی، هویت شخصی و تضادهای سیاسی پیچیده ای روبهرو است. این تقابل بین دنیای درونی و بیرونی شخصیت اصلی داستان، به فیلم عمقی روانشناختی و فلسفی میبخشد.
کوردا نه یک قهرمان کلاسیک، بلکه شخصیتی است که در مرز آرمانگرایی و خودفریبی حرکت میکند. او تجسم قدرتی شکست ناپذیر است که آرمانهای ملی و شخصی را درهم آمیخته، و در نتیجه گرفتار شبکهای از روابط خانوادگی فرسایشی، فسادهای مالی، و فشارهای دیپلماتیک شده است؛ شخصیتی پیچیده و گاه متناقض که بین کنترل و فروپاشی در نوسان است.
کشور خیالی «فینیقیهی مستقل بزرگ و مدرن» خود بازتابی است از بسیاری از کشورهای معاصر با هویتهای سیاسی نوظهور، تاریخهای قطعهقطعهشده، و بلندپروازیهای اقتصادی بیپشتوانه.
انتخاب واژه “فینیقی” نه تنها ارجاعی تاریخی به تمدنی دریانورد و بازرگان دارد، بلکه نوعی طنز تلخ نسبت به تلاشهای امروز برای بازسازی شکوه گذشته در بستر نظم جهانی ناپایدار است.
سیاست، استعمار، و سرمایهداری دیرهنگام پروژه کوردا بیش از آنکه پروژهای اقتصادی باشد، یادآور پروژههای استعماری یا پسااستعماری در کشورهای جهان سوم است، که با شعار توسعه و مدرنسازی، در واقع پوششی برای سلطه، فساد و ازخودبیگانگیاند. فیلم با ریزبینی، به نقد فرآیندهای سرمایهگذاری خارجی، فشارهای نهادهای بینالمللی، و سیاستزدگی طرحهای ملی میپردازد.
در کنار سیاست و اقتصاد، لایهای از درام خانوادگی نیز وجود دارد که بازتابی از تضاد بین نسلها، نقشهای جنسیتی، و فقدان روابط عاطفی است. خانواده کوردا، بهمثابه ساختار کوچکی از همان کشور فینیقیه، درگیر انحطاطی آرام اما عمیق است.
🔘🔘🔘
وس اندرسون با بهرهگیری از ترکیببندیهای دقیق و میزانسنهایی مبتنی بر تقارن، خطوط هندسی خشک، و نماهای واید، فضای پروژهای بزرگ اما بیجان را به نمایش میگذارد. معماری صحنهها اغلب یادآور پروژههای توسعهای دهههای گذشته است که هرگز جان نگرفتند. استفاده مکرر از کلوزآپهای ایزولهشده در تضاد با فضاهای وسیع صنعتی، بهخوبی نشاندهنده تنهاییِ شخصیت اصلی -زا زا کوردا-در دل سازوکارهای عظیم است.
فیلم با ریتمی آهسته اما هدفمند پیش میرود. این کندی معناگرا، بازتابی از تعلیق درونی در پیشبرد «طرح فینیقی» است.
کارگردان عامدانه از برشهای سریع اجتناب میکند تا مخاطب را وادار به تأمل کند و حس تعلیق و بیتصمیمی شخصیتها را بهشکلی ملموس منتقل سازد. گاهی این ریتم، حتی به مرز ایستایی نزدیک میشود، و همین سکون، نوعی فریاد خاموش در دل روایت میسازد.
اندرسون، بهجای تکیه بر دیالوگمحوری، از سکوت و بازیهای درونی بهره میگیرد. بازی درخشان بنیسیو دل تورو ، با کمینهگرایی احساسی و تمرکز بر حالات چهره و بدن، بهشدت کنترلشده و حسابشده است که نشان از هدایت دقیق او توسط کارگردان دارد. سایر بازیگران نیز در نسبت با شخصیتی که دل تورو به نمایش میگذارد، گاه مکمل و گاه آینهای برای افشاء ابعاد پنهان شخصیت او میشوند.
کارگردان با ساختن جهانی خیالی، عملاً پناهگاهی میسازد برای بیان مسائل واقعی جهانی؛ از استعمار نو گرفته تا فروپاشی درونی سیاستهای توسعه. رنگپردازی فیلم اغلب در تونالیتههای خاکستری، زرد صنعتی و آبی سرد است که اشاره به فضای خشک، بوروکراتیک و بیروحی دارد که بر زندگی شخصیتها سایه انداخته اند. اندرسون از این رنگها بهعنوان ابزار القای معنا استفاده کرده است، نه صرفاً به منظور تزئین بصری.
بدون شک، یکی از نقاط قوت کارگردانی وس اندرسون در
«The Phoenician Scheme»، کنترل کامل بر نسبت میان فرم و محتوا است. هیچ عنصری بیدلیل در هیچ پلان و سکانسی گنجانده نشده است؛ هر سکوت، قاببندی، و حرکت دوربین در خدمت ساختن دنیایی است که هم استعاری است، هم قابل لمس. جهان فیلم، با وجود خیالیبودنش، آنقدر دقیق و منسجم طراحی شده است که از جهان واقعی باورپذیرتر مینماید.
در مجموع، کارگردانی «The Phoenician Scheme» را میتوان نوعی مهندسی سینمایی دقیق دانست که همراستا با موضوع فیلم- یعنی پروژهای زیرساختی و جاهطلبانه-ساخته شده است. هرچند ممکن است ریتم کند و استفاده از نشانههای بصری پیچیده برای برخی مخاطبان چالشبرانگیز باشد، اما برای تماشاگر جدی سینما، کارگردانی این فیلم فرصتی برای کشف لایههای پنهان و اندیشیدن به شکوه شکستخوردهی آرمانهاست.
🔘🔘🔘
از منظر نقشآفرینی، شخصیت زازا کوردا- با بازی درخشان بنیسیو دل تورو- قلب تپنده فیلم است. بازیگر این نقش، با تکیه بر حداقل حرکات بیرونی و بیشترین بار درونی، شخصیتی را خلق کرده است که بهشدت کنترلشده، متزلزل در درون، و مصمم در ظاهر است. در طول فیلم، او کمتر فریاد میزند، اما سکوتهایش طنیندارتر از هر دیالوگیست. نگاههای طولانی، حرکات مکثدار، و تنفسهای عمیق، بهخوبی نشان میدهند که زا زا کوردا شخصیتی است که زیر فشارهای عظیم سیاسی، اقتصادی و شخصی در حال فروپاشیست، اما در تلاش است که ظاهر خود را حفظ کند.
در کل، این اثر بر اساس سنت سینمای هنری، از دیالوگهای طولانی و توضیحی پرهیز میکند. در نتیجه، بازیگران باید با بدن و نگاه خود حرف بزنند. این چالش، سطحی بالاتر از بازیگری را میطلبد که خوشبختانه گروه بازیگران فیلم همگی به خوبی از پس آن برآمدهاند. لحظاتی مانند جلسههای رسمی، گفتگوهای خانوادگی سرد و حتی سکوتهای پرتنش در فضاهای صنعتی، صحنههایی هستند که بازیگران در آنها با دقت و ظرافت بازی کرده اند.
بازیها در این فیلم مبتنی بر یک فروپاشی تدریجیاند. برخلاف فیلمهایی که بحران را با فورانهای ناگهانی نشان میدهند، در
«The Phoenician Scheme»، بازیگران بحران را فرسایشی بازی میکنند؛ گویی در حال سوختن در خاموشیاند. این سبک بازی، همسو با لحن فیلم، به باورپذیری و تأثیر احساسی آن میافزاید.
🔘🔘🔘
از منظر سینماتوگرافی، معماری نور و قاب طراحی شده توسط برونو دلبونل/ Bruno Delbonnel به درستی در خدمت بحران است.
قابها اغلب قراردادی، تقارنمند و ایستا هستند بهگونهای که گویی شخصیتها در میان ساختارهایی بیجان گیر افتادهاند. استفاده از رنگهایی مانند خاکستری، آبیهای صنعتی، و نورهای سرد نئون، فضا را اداری، غیرشخصی و غریب میسازد.
نورپردازی اغلب از بالا و بیجهت است؛ نوعی نورپردازی که انسان را خرد میکند نه برجسته. دوربین هم چون ناظری بیاحساس است؛ در فاصلهای از شخصیتها، بدون دلسوزی. نمونه برجسته آن، نماهای وسیع از سازههای ناتمام پروژه و قرار گرفتن شخصیتها در حاشیه قاب است که نشان از انزوای انسان در برابر ایدئولوژی توسعه دارد.
🔘🔘🔘
موسیقی الکساندر دسپلا/Alexandra Desplat در«The Phoenician Scheme» اغلب کمینهگرا/مینیمال و در برخی لحظات، عمداً غایب است. این انتخاب، مخاطب را بدون واسطه احساسی، درگیر واقعیت سرد و بیرحم فضای فیلم میکند. گاه نغمههایی با سازهای زهی یا الکترونیکی بهصورت مقطع و در پسزمینه شنیده میشوند، اما نه برای تحریک احساسات، بلکه برای افزایش حس تهیبودن یا تنش درونی. نغمه هایی که همگی در خدمت روایت اند.
نکته قابل تأمل اینجاست که در برخی سکانسها، از سکوت بهعنوان «ضد-موسیقی» استفاده شده است ؛ سکوتی که اضطراب را بیشتر میکند تا آرامش را.
🔘🔘🔘
برخلاف موسیقی، صداگذاری در این فیلم پررنگ است. صدای ماشینآلات، پای پیاده روی کفپوشهای فلزی، درهای اتوماتیک، و صدای پیچیدن باد در راهروهای خالی، بهدقت ضبط و برجسته شدهاند. این صداها به ما یادآوری میکنند که در دنیایی مکانیکی و بیاحساس هستیم.
صدا در این فیلم، گاه مهمتر از دیالوگ است. نجواهای مبهم، پژواکها، و خشخش کاغذها، حس تردید و فرسایش را به درستی منتقل میکنند.
🔘🔘🔘
طراحی صحنه و لباس به وضوح استعارهای از بوروکراسی و پوسیدگی مدرن است. طراحی صحنه بسیار مفهومی و با جزئیات بالا انجام شده است. فضاهای اداری بزرگ و خالی، سالنهای کنفرانس سرد، آپارتمانهایی با طراحی هندسی و بیروح، همه نمادی از زندگی در جهان توسعهیافته اما فاقد روح انسانیاند.
لباسها نیز ساده، رسمی، عمدتاً خاکستری، بژ یا آبی هستند—بیانگر وضعیت اجتماعی و یکنواختی شخصیتها. گاه لباسها فراتر از پوشش، نقش نمادین پیدا میکنند: کتهای ساختارمند، پیراهنهای بدون رنگ، کفشهای براق و بیروح، همگی بیانگر هویت ساختگی و پوشالی افراد هستند.
🔘🔘🔘
تدوین فیلم حساب شده، نامحسوس، کند و پیوسته است. برشها بهندرت ناگهانیاند و به ریتم طبیعی رخدادها وفادار میمانند. این تدوین «ضد دراماتیک» نه برای برانگیختن هیجان، بلکه برای تحمیل زمان به تماشاگر طراحی شده است.
در برخی لحظات، تدوین با استفاده از پرهیز از تقطیع بیش از حد (long takes)، احساس خفگی، رکود و ایستایی را تشدید میکند. زمان در فیلم به شکلی کشدار تجربه میشود- درست مانند اجرای یک پروژه در دنیای واقعی.
🔘🔘🔘
از منظر ژانر، فیلم، با ظاهر یک پروژه زیربنایی و چهرهای رسمی، در بطن خود روایتی آغشته به پوچی، تناقض و بیمعنایی قدرت است. طنز در «The Phoenician Scheme»، نه بهمعنای خنده، بلکه نوعی افشای جنون پنهان در پشت چهرههای عقلانی است.
شخصیتها بسیار جدی حرف میزنند، اما آنچه میگویند یا انجام میدهند، اغلب بیمعنی، ناکارآمد یا خودویرانگر است. همین تناقض، خاستگاه اصلی کمدی سیاه فیلم است. به طور مثال جلسات تصمیمگیری پر از واژههای پوچ و اصطلاحات مدیریتیاند اما به هیچ نتیجهای نمیرسند. مأموران اطلاعاتی یا سرمایهگذاران بیشتر به دلالان بازار شباهت دارند تا جاسوسان کلاسیک و مکالمات خانوادگی که با زبان دیپلماتیک ادا میشوند، نشان از آن دارد که سیاست وارد بطن خانواده شده است.
فیلم با قواعد حاکم بر ژانر جاسوسی بازی میکند اما نه با جدیت فیلمهای تریلر سیاسی، بلکه با نوعی بیاعتمادی ساختاری به همه شخصیتها. همه در حال جاسوسی از یکدیگرند، اما هیچکس اطلاعاتی واقعی ندارد.
🔘🔘🔘
و اما جمعبندی نهایی:
فیلم «The Phoenician Scheme»، از منظر فنی اثری بسیار کنترلشده، مفهومی و حسابشده است. تمام عناصر فنی- از قاب تصویر گرفته تا صداها و لباسها- در هماهنگی کامل با یکدیگر، فضای سرد، بیروح، اما بسیار پرمفهوم فیلم را میسازند. این فیلم نمونهای از سینمای فرمگرا و تأملبرانگیز است که تماشاگر را نه از راه احساس، بلکه از مسیر تحلیل، به درون خود میکشد.
«نقشه فینیقی» در قالب یک کمدی سیاه جاسوسی، بهجای ارائه هیجان، به نمایش مضحکه قدرت، فساد، و پروژههای پوشالی میپردازد. فیلم با زبان سرد و بیطرفانهاش، لبخندی خشک بر چهره مخاطب مینشاند؛ لبخندی که بیش از آنکه از شوخی باشد، از شناخت فاجعه است.
بدون دیدگاه