نقد خوانندگان / مهرشاد کیارس
مارشال در اوج کلافگی و خشم اسلحه کمری اش را روی شقیقه میکی میگذارد تا او را از درد وحشتناکی که میکشد خلاص کند، اما همسر مارشال از این اقدام ممانعت میکند، مارشال توضیح میدهد که میکی تنها یک تکه گوشت است که پس از مرگ مجدداً بازسازی شده و نسخه جدیدی از او ساخته خواهد شد، اما همسر مارشال نگران بود یا نبود و حتی درد کشیدن میکی نیست، او با حرص زیاد فرش را از زیر او میکشد و به مارشال میگوید: خون او فرش ایرانیام را خراب میکند!
***
جدیدترین ساخته بونگ جون هو، یک کمدی سیاه در دل ژانر علمی تخیلی است، کارگردان فیلم تحسین شده انگل، این بار نیز با خلاقیت ذاتی خود جهانی را ترسیم میکند که شاکله اصلی آن استعمار طبقه حاکم و پرنفوذ بر طبقه ستم کشیده و تحت ظلم جامعه است، این بار در قالب علمی تخیلی و با اکشن پرحجمتر.
داستان از جایی آغاز میشود که میکی با پیشنهاد دوست خود مبلغ زیادی پول از یک نزولخور مشهور قرض میگیرند و با ورشکسته شدن کسب و کارشان سعی میکنند از او فرار کنند، آقای بلک، اما نیازی به برگشت سرمایهاش ندارد بلکه او از کشته شدن وحشیانه بدهکاران لذت میبرد، وقتی یک بدهکار بیچاره را جلوی چشم میکی و دوستش با اره برقی میکشند، آنها دیگر راهی جز فرار به ایستگاه فضایی و پذیرش ماموریت چهار ساله جلوی پای خود نمی بینند، در هنگام پرکردن فرم پذیرش، میکی سهل انگارانه و بدون مطالعه دقیق، خود را داوطلب برگشت پذیر شدن معرفی میکند، این یعنی بدن میکی پس از شرکت در مأموریتهای بسیار مشکل و مرگ، مجدداً توسط پرینتر بازسازی خواهد شد.
منبع ساخت فیلم، رمانی است تحت عنوان میکی ۷، نوشته ادوارد اشتون، جانمایه فلسفی فیلم از همین کتاب وام گرفته شده اما کارگردان نیز در نام اثر و همینطور در خود فیلم از نمادپردازیهایی ظریف نیز استفاده میکند.
عدد ۱۷، در فرهنگ روم به شکل «XVII» نوشته میشد که با جابجایی حروف آن عبارت «VIXI» به معنای «من زنده بودم» به دست میآید که آن را روی سنگ قبرهای مردگان حک میکردند، تلفظ این عبارت با نام کاراکتر اصلی بسیار شبیه و با متن اثر هماهنگی معناداری دارد.
همچنین میکی که به معنای واقعی یک موش آزمایشگاهی است، بلافاصله مخاطب را به یاد موش مشهور والت دیزنی، میکی موس میاندازد، نکته جالب دیگر در این باره اینکه در همان ابتدای فیلم میکی را میبینیم که خارج از ایستگاه مشغول یک ماموریت پرخطر است که ناگهان دست خود را از مچ قطع شده میبیند، کارگردان با تاکید زیاد صحنه قطع دست او را در دستکش سفید فضانوردان که یادآور دستکش سفید میکی موس است به تصویر میکشد.
قصد مقایسه مدام این فیلم با ساخته قبلی کارگردان ندارم، اما به نظرم، میکی ۱۷ به اندازه انگل، ناب و خلاقانه نیست، فیلم به وضوح بین مرز علمی تخیلی ، کمدی بزن در رو و اکشن رفت و برگشت میکند.
میکی پس از هر بار بازسازی، خاطرات گذشته خود را از طریق یک هارد دیسک ویژه بازیابی میکند، این خاطرات و گذشته میکی هستند که از او یک انسان میسازد و نه صرفاً یک گوشت آزمایشگاهی، نکته جالب در اینجا شکل هارد دیسکی است که خاطرات انسانی میکی در آن جای دارد، این هارد دیسک نه یک قطعه فوق مدرن مانند دیگر اجزای ایستگاه فضایی، بلکه یک آجر قرمز رنگ قدیمی است، نمادی از نوستالژی زمینی، و از جنس خاک.
مسئله اساسی و مهم فیلم تا نیمه آن، توالی مرگ و زندگی است،چیزی که آن را به فیلمی فلسفی مآبانه و البته دارای کمدی قابل قبول تبدیل میکند، خصوصا پیدا شدن میکی ۱۸، آن هم در زمانی که هنوز نسخه قبلی یعنی میکی ۱۷ زنده است، اینجا فیلم به شکل آهسته و باورپذیری تضاد این دو کاراکتر را به تصویر میکشد، دو نفری که انتظار میرود هر دو کاملاً یکی باشند اما در حقیقت اینگونه نیست، میکی ۱۷، با تمام وجود شرایط را پذیرفته و خود را یک گناهکار دائمی تصور میکند، گناهکاری که لایق تحمل چنین عذابی است، دلیل این باور ذهنی او ریشه در کودکی دارد، جایی که کنار مادر در اتومبیل نشسته و دکمه قرمز رنگ خودرو را بدون اجازه و از سر کنجکاوی فشار داده بود، این کار منجر به تصادف و کشته شدن مادر شده بود، پس میکی ۱۷، نه تنها یک بازنده مالی بلکه یک گناهکار است، اما کاراکتر کاملاً شبیه او، یعنی میکی ۱۸، اهل ریسک و ظلم ناپذیر است، اوست که در نهایت خود را به همراه مارشال منفجر میکند و عملاً باعث نجات زندگی میکی ۱۷ میشود، آن هم یک زندگی معمولی و بدون مردن و زنده شدن مجدد.
در واقع مفهوم زندگی و مرگ طبیعی در فیلم قداست داده شده و هرگونه دخالت بشر در این باره منجر به سواستفادههای سلطه جویان و پایمال شدن حقوق طبقه ضعیف به تصویر کشیده میشود.
اما فیلم تا انتها به همین یکدستی جلو نمیرود، پرداخت بیش از اندازه به موجودات فضایی، فیلم را به حال و هوای اکشن های علمی تخیلی هالیوودی نزدیک کرده و کمدی کمرنگ اما به اندازه آن را به کمدیهای شلوغ و بزن در روی آشنای الگوهای هالیوود مشابه میکند.
صحنه ترجمه حرفهای میکی با موجود فضایی، هینطور فرار از دست زن مارشال و چندین صحنه دیگر، همگی نوعی سادهانگاری و شاید کمدی سطح پایین را یادآوری میکنند، چیزی که به هیچ عنوان با افتتاحیه پر مغز و پخته فیلم هماهنگی ندارند.
نمیتوان از بازی خوب رابرت پتینسون در فیلم چشمپوشی کرد، او با تمایز قرار دادن بین دو کاراکتر میکی ۱۷ و ۱۸ ، میتواند به هر دو شخصیتی جداگانه ببخشد، همچنین بازی فیزیکال و دشوار او در سکانس مسمومیت در اتاق مارشال، بسیار حرفهای و قابل توجه از آب درآمده است.
موسیقی متن فیلم، با بهره گیری از المانهای شرقی و حماسی، بسیار زیبا و دلنشین کار شده و قطعاً موسیقی جونگ جه ایل، کمک شایانی به تماشایی شدن بیشتر صحنه ها کرده است، همچنین فیلمبرداری بسیار عالی داریوش خنجی، قابهای خلاقانه و زیبایی را برای اثر خلق کرده است.
میکی ۱۷، فیلم بی نقصی نیست، اما فیلم مهمی است، فیلمی که هر دوستدار سینمایی باید به تماشای آن بنشیند. شاید به اندازه فیلم قبلی کارگردان، خوب نباشد، اما یکی از فیلمهای مهم ۲۰۲۵ خواهد بود.
بدون دیدگاه