یادداشت / جمشید پوراحمد
پرسش؛ سینمای ایران با ساخت فیلمهای «پرونده باز» و «شوهر اینترنتی» به جاودانگی خواهد رسید؟!
برخلاف ادعاهای مرتضی عقیلی نسبت به رفاقتش با بهمن مفید، در ابتدا باید بگویم از سیطره زندگی دیروز و امروز مرتضی عقیلی و از شخصیت هنری و خانوادگی بهمنخان مفید، کاملا مطلع و آگاه هستم…
بهمن مفید اخلاق، منش و رفتارش با فردین، «اسطوره ماندگار سینمای ایران» همسو و همنظر بود…
فردین و بهمن مفید هر دو معتقد بودند بدترین خطای ما توجه به خطای دیگران است؛ این دو هنرمند بسیار واقعبین بودند تا رویاپرداز.
برخلاف وجه تشابه این هنرمندان، اما هیچ تشابهی بین بهمن مفید و مرتضی عقیلی وجود ندارد!
کردها یه تعبیر مهرآگین دارند به اسم «باوان» ترجمه سادهاش میشه «جگرگوشه»؛بیاغراق باید بگویم که بهمن مفید باوان سینمای ایران بود.
مرتضی عقیلی درکنار هنرپیشگی، تجارت پیشه موفقی هم بود، اما بهمن مفید در مدرسه عشق و هنر به دنیا آمده بود و در همان مدرسه هم از دنیا رفت. تنها تجارت یکطرفه زندگیاش، خرید سیگار بود!
مرتضی عقیلی تعریف میکرد زمانی که ماشین پیکان داشته و دستمزد بازیاش در فیلمها به پانزده هزارتومان نمیرسید، از ناصر ملکمطیعی سئوال میکند؛ چه کنم که دستمزدم زیاد شود؟
ناصرملک مطیعی هم در جواب میگوید: باید ماشینت را عوض کنی! مرتضی عقیلی ماشین پیکانش را به تویوتا تبدیل میکند و در اولین روز و در حال پارک ماشین جدید زیر پنحره دفتر آقای تهیه کننده، قرادادش افرایش پیدا میکند و قرارداد شصت هزار تومانی بین مرتضی عقیلی و تهیه کننده منعقد میگردد! (به نظر کمی تا مقداری اغراق آمیز است!)
اما دستمزد بهمن مفید با تعویض ماشین بالا نرفت، بلکه با بهرهمندی از توان و خلاقیت هنر بازیگری و اعتبار و محبوبیت روزافزونش بالا رفت و در ردیف ناصر ملکمطیعی، ایرج قادری و رضا بیکایمانوردی دستمزد دریافت میکرد.
امروز که مرتضی عقیلی به هر دلیلی، موفق به دریافت مجوز کارگردانی برای ساخت فیلم «شوهر اینترنتی» شده و چنانچه هنوز نگاه و افکارش در دنیای نقشهای الهام گرفته از بازی تقی ظهوری و میری است و ساختار، تکنیک و دانش سینمایاش درمقام یک کارگردان برای به صحنه بردن شو مبتذل و کممایه «میرزا فتحاله» که به اتفاق هوتن در آمریکا و اروپا اجرا میکرد و برای مرتضی عقیلی موفقیت چشمگیر مالی هم به همراه داشت و نهایتاً رقصیدن در کنار شهناز تهرانی است!
مرتضی عقیلی با ساخت فیلم «شوهر اینترنتی» چه اشتباه بزرگ و جبرانناپذیری در پیشرو دارد!!
امروز جوانهای تماشاچی فیلمهای فارسی از استارتتاپها و با جهانی پر از تغییرات و رویکردی به اندازه یک انقلاب سینمایی، سراغ گیشه سینما میروند و بزرگترها که خود یک منتقد سینمایی هستند و به همین دلیل روی کانالهای شبکههای تلویزیونی ایرانی «تور» کشیدهاند!
بعد از اکران موفقیتآمیز فیلم شوهر اینترنتی مرتضی عقیلی(!) به روزی میرویم به سالن نمایش فیلم «پروندهباز» کیومرث پوراحمد.
نمیدانم تا کنون دقت کردید که تمام فیگورهای کیومرث پوراحمد الهام گرفته و کپی از ساموئل خاجیکیان است… کارگردانی که در کارنامه حرفهایاش و در روزگار خویش از اندیشمندان و بهترینهای سینمای ایران بود…
کاش کیومرث پوراحمد به جای الگوبرداری از مدل عکسهای ساموئل خاجیکیان، از فیلمهای این کارگردان کپیبرداری میکرد!
در بهترین حالت به جای کیومرث پوراحمد یک عباس کسایی، رضا صفایی و یا ناصر محمدی بعد از انقلاب فعال داشتیم!
در سالهای گذشته نسبت به امروز، با فرهنگ غلط و غلیظی مواجه بوده و هستیم!
مثلاً در گوشه و کنار دنیای مجازی جملاتی را از قول بهروز وثوقی در فیلم «قیصر» و یا«تنگیسر» میخوانیم و میبینیم… یا دیده و شنیده شده که بهروز وثوقی در مراسم مختلف فیلمهایی که بازی کرده میگوید؛ فیلمهای من!
باید به این بازیگر سینما گفت: نه آقای وثوقی! قیصر متعلق به مسعود کیمیایی و تنگسیر اثری ماندگار امیر نادری است…
یا میشنیدیم «کوچه مردها» را فیلم فردین خطاب میکردند و نام نویسنده و کارگردان فیلم سعیدمطلبی، نادیده گرفته میشد!
اینها دقیقا مثل کمرنگ جلوه دادن خالق اثر جذاب و جاودانه «قصههای مجید» یعنی هوشنگ مرادی کرمانی است… قصههایی که خودش، نوعی زیبایی بدون آرایش داشت.
تحلیل و نگاهی ساده در خصوص ساخت سریال «قصههای مجید» کیومرث پوراحمد که درسال هفتاد به عنوان تهیه کننده و کارگردان در اصفهان جلوی دوربین رفت… نه لازم به استفاده از ابزار حرفهای و نه لازم به فنآوریهای نوظهور سینما و تلویزیون داشت!
قصههای دلنشین مرادی کرمانی، شیرینی و مهربانی پرویندخت یزدانیان، امکانات ساخت سریال در اصفهان به دلیل نام و پشتوانه خدابخش پوراحمد و یاری صدها فامیل بدون هزینه که در خدمت سریال قصههای مجید بودند، حاصلش سود سرشاری بود که چراغ خاموش، به جیب کیومرث پوراحمد رفت!
حال اگر همه این امتیازات را از سریال قصه های مجید کسر کنیم، باقیماندهاش نمره چشمگیری برای این همه هیاهو و تبلیغات کیومرث پوراحمد نخواهد بود!
متاسفانه واقعیتی تلخ و غم انگیزی که به دست کیومرث پوراحمد رقم خورد…ایشان به جای سپاس و قدردانی از مادر مهربان ایران زمین «پروین دخت یزدانیان»، در اواخر عمر بیبی، بنای نامهری و نامرادی را در مورد این مادر مهربان گذاشت که تنها باید به نشانه تاسف، سر تکان داد…
***
تک سینمای شهر فومن در زمان ساخت مستند «آفرین آفرینش» پاتوق بستههای بنده و دیگر همکاران از تهران بود. ماه مبارک رمضان… سینمای فومن یک نگهبان، کنترلچی،نظافتچی، آپاراتچی و آخر شبها رئیسی داشت که با کسب اجازه از مالک سینما یکسانس اختصاصی برای هزینههای شخصیاش و بدون فروش بلیت، فیلم به نمایش میگذاشت و به صاحب سینما تعهد اخلاقی داده بود که برای کمتر از پنج تماشاچی فیلم را به نمایش نگذارد!
در نتیجه شبها جلوی ورودی سینما میایستاد و داد میزد:
«بدو بدو دو نفر دیگه حرکت! بدو بدو»!
همان روزها فیلم «کفشهایم کو» کیومرث پوراحمد در سینمای فومن روی پرده بود.
باید بگویم که اکران فیلمهای کمدی پرفروش با حضور سوپراستارها در بهترین شرایط در سینما فومن یک هفته بود و تاریخ مصرف نمایش فیلمهای هنری(!) چون «کفشهایم کو» حداکثر سه شب بود!
بنده و اکیپ همکار از ماسوله به فومن برگشتیم و به سینما مراجعه میکردیم که شاید برایمان بسته پستی از تهران رسیده باشد… ساعت از ۱۲شب گذشته بود… چهار جوان داشتند کنترلچی سینما را با مشت و لگد مورد نوازش قرار میدادند!
چهار جوان بعد از تعهد خوب بودن فیلم از ریاست شب سینما، پول پنج بلیت سینما را پرداخت و به دیدن فیلم «کفشهایم کو» نشسته بودند… اواسط فیلم به دلیل جذابیت فیلم(!) طاقتشان طاق شده و برای خالی کردن دق و دلیشان به سراغ کوتاهترین و نزدیکترین شیوه یعنی کتک زدن کنترلچی سینما میروند…!
کاوه یکی از چهار جوان… که از قضا تحصیلکرده سینما هم بود، دل پرخونی از فیلم داشت؛ او از اینکه برای امرار معاش کنار خیابان ولیعصر، ساز بزند و دست آخر ناچار باشد چنین فیلمی را ببیند به شدت عصبانی بود. کاوه میگفت: «دری وریتر از فیلم کفشهایم کو جهان به خود ندیده» و اضافه کرد: «کارگردان فیلم بدون شک به بیماری دری وری مبتلاست.» و اعتراض داشت که چگونه ارشاد به چنین فیلمهای مستهلکی اجازه ساخت و اکران میدهد!
باید بدون تعارف به کارگردان این فیلم گفت که جناب؛ شما خیلی وقت است که در جغرافیای سینمای ایران محو شدهاید.
تمنای بنده این است که با ساخت فیلمهای پنجاه قدم تا مرگ، کفشهایم کو، تیغ و ترمه و امروز هم پرونده باز به سینمای ایران رحم کنید… شاید تصور میکنید که سینمای ایران برای ابر فیلمهای شما کوچک است! لطفا…
بدون دیدگاه