المیرا ندائی
«دوستداری چی باشی؟»
«دوستدارم چی باشم؟ منظورم اینه که اگه حقِ انتخاب داشته باشم، میدونی دوست درام چه کوفتی باشم؟»
«فحش نده. چی؟»
“اندکی خلاصه”
گفتم:«به هر حال، همهش مجسم میکنم چنتا بچهی کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی میکنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، غیر من. منم لبهی یه پرتگاهِ خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرفِ پرتگاه بگیرم _ یعنی اگه یکی داره میدوئه و نمیدونه داره کجا میره من یهدفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه. ناتورِ دَشتَم. میدونم مُضحِکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم، با اینکه میدونم مُضحِکه.»
صفحهی ۱۶۸ _ ناتور دشت (اثر جی دی سلینجر)
با در نظر گرفتن دیالوگ بالا که اشاره به آرزوی هولدن کالفیلد شخصیت اصلی رمان مشهور ناتور دشت نوشته جی دی سلینجر دارد، و یادآوری جملهی دوست قهرمان روایت در فیلم «ناتور دشت» به هادی حجازیفر (یادته یه روزی دوست داشتی ناتور دشت باشی؟)، میتوان به صراحت اذعان داشت که نامگذاری فیلم کاملأ هوشمندانه و زیرکانه بوده است.
یک فیلم اقتباسی موفق مانند «ناتور دشت» که برگرفته از یک اتفاق واقعی است معمولاً ویژگیهای خاصی دارد که آن را از دیگر فیلمها متمایز میکند. یکی از این ویژگیهای اساسی وفاداری به رویدادهای واقعی است. هرچند ممکن است برای حفظ جذابیت داستان یا شرایط سینمایی، تغییرات کوچکی در فیلمنامه اعمال شود، اما داستان باید همچنان با حقیقت همخوانی داشته باشد.
افراد واقعی نیز که داستان حول آنها میچرخد باید به شکلی انسانگرایانه و عمیق به نمایش درآیند.
در این فیلمها، تماشاگر باید بتواند با شخصیتها ارتباط برقرار کرده و با آنها همذاتپنداری کند. علاوه بر این، باید به دقت به جنبههای تاریخی توجه شود، از جمله بازسازی مکانها، لباسها و شرایط اجتماعی زمان وقوع داستان. این جزئیات میتوانند به تصدیق بیشتر داستان و ایجاد ارتباط بهتر با تماشاگر کمک کنند.
نکتهی قابل تأمل دیگر این است که حتی اگر فیلم به یک رویداد بپردازد، باید کشمکشها و درامهای کافی برای حفظ علاقه مخاطب وجود داشته باشد. این کشمکشها میتوانند به شکلی طبیعی از دل اتفاقات واقعی بیرون بیایند.
«ناتور دشت»، اقتباسی آزاد از یک رخداد واقعی است که در اردیبهشت ماه جاری برای دختربچهای ۴ ساله از استان گلستان به وقوع پیوسته است. این فیلم اقتباسی که به کارگردانی محمدرضا خردمندان، تهیه کنندگی مهدی فرجی، و نویسندگی مشترک حمید اکبری خامنه و محمدرضا خردمندان در ششمین روز از چهل و سومین جشنواره فیلم فجر به اکران درآمد، بر خلاف سایر آثار ضعیف اقتباسی سینمای ایران، عملکردی موفق داشته است.
محمدرضا خردمندان در دومین اثر بلند سینمایی خود در مقام کارگردان، مستعد، توانمند و پرتلاش ظاهر شده است. او در عین وفاداری به واقعه رخ داده، با اضافه کردن یک سری ماجراها و شخصیتهای اضافه به داستان (خرده روایت هایی از جنس تخیل)، روایت را از آن خود ساخته است، که این خود یک گام رو به جلو برای این کارگردان جوان محسوب می شود.
«ناتور دشت»، برخلاف اکثر فیلمهایی که خارج از تهران تولید می شود، مغلوب جغرافیا نشده است بلکه توانسته است در جغرافیایی جدید داستان خود را ساخته، شخصیتهایش را معرفی کرده و قصهاش را پیش ببرد.
فیلم، آغازی چشمنواز و اصولی دارد. باگهای فیلمنامه قابل اغماض است. آنچه شایان توجه است کدهایی است که فیلمساز به درستی در سه پرده جاگذاری کرده است و با وجود پیشبینیپذیر بودن داستان تا پایانی پر تنش و ملتهب، مخاطب را پای پرده نقرهای نگه میدارد.
«ناتور دست» یکی از خوش ستارهترین فیلمهای جشنواره فیلم فجر ۴۳ است.
با وجود اینکه پر ستاره بودن هیچ تضمینی برای موفقیت یک اثر سینمایی نیست، اما خوش ستاره بودن، آن اثر را بیمه و ماندگار میکند. بازیها همگی درخشان و روان هستند. هادی حجازی فر با بازی همیشه درخشانش، سیر تحول شخصیتی که به دنبال زیر پا گذاشتن گذشته پرخطایش است تا با گذر از اشتباهاتش تبدیل به یک قهرمان شود. او به زیبایی و بدون گل درشت بودن، شخصیت مورد نظر فیلم را به تصویر میکشد.
میرسعید مولویان نیز یکی از زیباترین نقشهای خود را به نمایش میگذارد. سعید آقاخانی با اینکه در دو سکانس بیشتر حضور ندارد، اما بازیاش تحسین برانگیز و جذاب است.
بازی سیدعلی صالحی یادآور این نکته است که این بازیگر مستعد آن طور که باید دیده نشده است.
بابک کریمی و علی مصفا نیز تجربهی ارزشمند خود در بازیگری را تقدیم به «ناتور دشت» کرده اند.
محمدرضا خرمندان در این فیلم به خوبی توانسته نگاه خاص خود را به داستان و شخصیتها منتقل کند. کارگردانی او در «ناتور دشت»، ویژگیهایی از دقت در انتخاب زاویههای دوربین، استفاده از نورپردازیهای خاص و همچنین توجه به جزئیات زندگی شخصیتها را نشان میدهد. این دقت نظر در فیلمبرداری باعث شده تا فضای فیلم به شکلی دقیق و هنری به مخاطب منتقل شود. بازیهای بازیگران نیز همانطور که ویش تر به آن اشاره شد به گونهای است که احساسات و درگیریهای روانی شخصیتها را به خوبی به تصویر میکشد.
«ناتور دشت» در سطح فرم بهطور برجستهای از تکنیکهای سینمایی استفاده کرده است که به غنای داستان و عمق موضوعات آن کمک کردهاند. یکی از ویژگیهای برجسته فیلم، ساختار روایی غیرخطی آن است. در بسیاری از سکانسها، فیلم به صورت فلشبک (بازگشت به گذشته) روایت میشود که این روش، به درک بهتر بحرانهای درونی شخصیتها کمک میکند.
تماشاگر از طریق این روش، به تدریج به عمق درگیریهای روانی شخصیتها پی میبرد و به تدریج با آنها همذات پنداری میکند.
در این زمینه، فیلمبرداری و نورپردازی اهمیت ویژهای دارند؛ خردمندان بهطور هوشمندانه از نورپردازیهای مینیمالیستی و فضاهای محدود برای نمایش تنشهای روانی شخصیتها استفاده کرده است.
این تکنیکها نه تنها به فضای درونی فیلم کمک میکنند بلکه بهطور غیرمستقیم احساس انزوا و ناتوانی شخصیتها را به تماشاگر منتقل میکنند. برای مثال، در سکانسهایی که شخصیت اصلی با تنهایی و احساس بیمعنایی مواجه است، فضای تنگ و تاریک بهطور عمیقی این احساسات را به نمایش میگذارد. کارگردان با دقت به جزئیات، توانسته است به شکل مناسبی درگیریهای درونی و بیرونی شخصیتها را به تصویر بکشد و تماشاگر را در فضای روانشناختی داستان غرق کند. موسیقی متن نیز در این فضا به شدت مؤثر است و همراهی موثری با تنشهای احساسی فیلم دارد.
«ناتور دشت» فیلمی است که هم از لحاظ فرم و محتوا و هم از منظر رعایت اصول سینمای اقتباسی، با کارگردانی هنرمندانه و بازیهای در خور تحسین بازیگران خود، توانسته است تجربهای عمیق و تأثیرگذار را برای مخاطب به ارمغان آورد. محمدرضا خردمندان با نگاهی دقیق به ابعاد انسانی و اجتماعی زندگی، توانسته است فیلمی بسازد که علاوه بر جذابیت بصری، سوالات و دغدغههای مهمی را در مورد هویت فردی، روابط انسانی و بحرانهای اجتماعی مطرح می کند.
بدون دیدگاه