به گزارش ایرنا، کتابهایی که در حوزه سینما در ایران منتشر میشوند، کمتر از رمان و داستان مورد توجه قرار میگیرند. شاید یک دلیل این مساله محدود بودن اطلاعرسانی درباره آنها است، در حالی که سینما مخاطبان گستردهای دارد و بالا رفتن اطلاعات مخاطبان آن از راه کتابخوانی، میتواند منجر به درک درست فیلم همچنین کسب لذت بیشتر از تماشای آن شود.
از طرفی همواره این سوال مطرح بوده که فعالان حوزه سینما تا چه اندازه با کتاب ارتباط دارند. آیا کارگردانها و فیلمنامهنویسان با نظریهها و دیدگاههای روز این حوزه آشنایی دارند؟ تولید فیلم در ایران تا چه اندازه با ساختارهای روز دنیا فاصله دارد؟ خبرنگار کتاب ایرنا برای پیدا کردن پاسخ این سوالها میزگری با حضور مازیار فکریارشاد نویسنده، مترجم و عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی، منوچهر اکبرلو نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و پژوهشگر، عباس کریمیعباسی شاعر، نویسنده، منتقد سینما و کارشناس فرهنگی و امین خرمی روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر سینما و تئاتر برگزار کرد که در ادامه میخوانید.
در ایران نظریهپرداز سینمایی نداریم
فعالان و مخاطبان سینمای ایران تا چه اندازه با علم روز سینما آشنا هستند و ارتباط آنها با کتابهایی که در این حوزه منتشر میشود، به چه شکل است؟
اکبرلو: سینما یکی از انواع هنر است و به همین دلیل از آغاز آموزش سینمایی در ایران، در مراکز آموزش عالی و دانشگاه هنر سینما، فعالان این حوزه دچار سوءتفاهم بزرگی شده اند. به این معنی که سینما به عنوان دانش تلقی نشده و به عنوان مهارت و فن مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین استادی که به کلاس و دانشگاه سینما میرود، همچنین دانشجویانی که وارد این رشته میشوند و همه افرادی که میخواهند وارد این عرصه شوند، حتی اگر آموزشهای آزاد هم داشته باشند، فن و مهارت را یاد میگیرند. آنها فن بازیگری، فیلمبرداری و کارگردانی و اینکه چگونه فیلمنامه بنویسند تا بتوانند آن را بفروشند، میآموزند.
وقتی وارد عرصه نشر در حوزه سینما میشویم کمتر کسی در زمینه تولید دانش، تحلیل آن و نظریهپردازی در ایران کار کرده باشد
در نتیجه، از اینکه سینما یک دانش است و جزء هنرها هم قرار میگیرد، غفلت شده است. به همین دلیل وقتی وارد عرصه نشر در حوزه سینما میشویم از آغاز کمتر کسی بوده که در زمینه تولید دانش، تحلیل آن و نظریهپردازی در ایران کار کرده باشد، پس میتوان گفت در ایران نظریهپرداز سینمایی نداریم؛ این جای تاسف دارد.
حتی افرادی که دکترای سینمایی دارند، در این حوزه نظریهپردازی نکردند بلکه فقط کتابی را ترجمه کردند. این اقدامات هم ارزشمند است؛ اما از یک دکتر در حوزه سینما انتظار داریم که درباره سینما ایران و جهان نظریه ارائه دهد تا به نوعی دست اهالی صنعت سینما را بگیرد، آنها را یک گام به جلو ببرد و این هنر را ارتقا دهد؛ این اتفاق هیچ وقت نیفتاد.
در حوزه سینما وارد عرصه تولید دانش نشدیم
اکبرلو: تقریبا هیچ کارگردانی با تحلیل و تاریخ سینما آشنا نمیشود. واحدهایی در دانشگاه داریم، افرادی که چهار یا ۶ سال در رشته سینما تحصیل میکنند، باید با تاریخ سینما، نحلههای (خطمشی) مختلف، تاثیر جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روی تغییر ژانرها(گونهها) و تغییر روند ساختههای سینمایی آشنا شوند؛ اما از ۱۷ جلسهای که در یک ترم باید برگزار شود، میتوان گفت ۱۰ جلسه هم برگزار نمیشود و در این مدت استاد موضوعهایی را که در آینده از آنها آزمون خواهد گرفت، در کلاس مطرح میکند.
گروهی از دانشجویان بعد از فارغالتحصیل شدن، وارد این صنعت نمیشوند؛ اما دانشآموختگانی که وارد این هنر میشوند از این دانش بی بهرهاند و برای همین بر اساس آزمون و خطا و تجربه فیلمهایی که تماشا کردند، یا احتمالا کتابی که خواندهاند، یا اگر تجربه تحصیل و حضور در مراکز بیرون از ایران را داشته باشند، عمل میکنند.
فیلمنامه هیچگاه به عنوان منبع اثر ادبی جدی گرفته نشده است
اکبرلو: در حوزه سینما وارد عرصه تولید دانش نشدیم و درصد بالایی از آثاری که در این حوزه منتشر میشود، آثار ترجمه هستند. در سالهای ۸۰ تا ۸۸ در مجله فیلمنگار مجموعه کتابهایی را که در هر سال منتشر شده بود در جدولی گردآوری میکردم، اگر بخواهم خلاصه آن را بگویم در حوزه دانش هنر سینما سه نوع کتاب بیشتر نمیتوان منتشر کرد، یکی کتاب آموزش کارگردان و دوم آموزش فیلمنامهنویسی و سوم کتابهای پژوهشی است. بخش عمده کتابهای آموزشی در عرصه فیلمنامهنویسی است. البته جز تالیفهای بهرام بیضایی تقریبا کمتر فیلمنامه ایرانی است که منتشر شود، مجله فیلمنگار همیشه یک یا دو فیلمنامه کامل را در انتهایش قرار میداد. همچنین خسرو حکیمرابط هم به صورت پراکنده آثاری منتشر کرده است.
زمانی که در کلاس درباره ژانر(گونه) صحبت میکنم چیزی به عنوان منبع بیرونی ندارم و فقط درباره آموختههای خودم صحبت میکنم، به همین دلیل برداشت خودم را میگویم و تعاریف هر استاد در این حوزه متفاوت است
فیلمنامه به عنوان یکی از دو شاخه ادبیات دراماتیک محسوب میشود و هیچگاه به عنوان منبع اثر ادبی جدی گرفته نشده است. ادبیات دراماتیک جزء ادبیات ایران حساب نمیشود، بنابراین فیلمنامه تالیف نمیشود. دانشجویان فقط در دو تا چهار واحد با ادبیات آشنا میشوند. در ایران افراد میتوانند با خواندن ترجمه شعر و ادبیات داستانی و ادبیات دراماتیک بخوانند.
بخش سوم پژوهش است، پژوهش را میتوان در چند قسمت بررسی کرد. پژوهش میتواند تاریخچه تحلیل و نقد باشد. در این حوزه منابع متعددی وجود ندارد. برخی ناشران کتابهایی را در حوزه پژوهشی منتشر میکنند و میکوشند خلا تحصیلات دانشگاهی را پر کنند.
همچنین ممکن است این سوال برای افراد ایجاد شود که چرا سواد سینمایی کسی که در عرصه سینمایی فعال نیست، افزایش پیدا کند؟ به این سوال میتوان اینگونه پاسخ داد: برای اینکه لذت بیشتری از کتاب ببرد. وقتی تاریخچه مینیاتور در ایران یا زندگی یک نقاش معروف را میخوانم، نگاهمان به نقاشیها و آثار او تغییر و عمق پیدا میکند، برای سینما هم این اتفاق میافتد.
همه کتابهای سینمایی مخاطب مردمی ندارند
چند در صد کتابهایی که در ایران در حوزه سینما منتشر میشود، تالیفی هستند؟
فکریارشاد: به عنوان یکی از ناشران کتابهای سینمایی میتوان گفت فقط ۲۰ تا ۲۵ درصد کتابهای سینمایی حال حاضر کشور تالیفی هستند.
کریمیعباسی: نکتهای را باید اضافه کنم؛ در ایران و همه کشورها برای کتابهایی که در حوزه سینما منتشر میشود، مخاطب مردمی نداریم. برای همین لازم نیست برای عموم نوشته شوند. زیرا در آن صورت برای هر کتاب تخصصی که در حوزه سینما نوشته میشد، باید سه تا چهار برابر کتاب توضیح منتشر میشد تا افراد با مفاهیم آشنا شوند.
نخستین کتابهای تالیفی در حوزه سینما توسط عبدالحسین نوشین
شما کتابهایی را که در حوزه سینما در ایران تالیف و ترجمه شده است، چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا فعالان این حوزه به کتاب و کتابخوانی اهمیت میدهند؟
خرمی: در سینما و تئاتر اول علم و بعد هنر مطرح است، وقتی درباره علم صحبت میکنیم، مساله کتاب مطرح میشود و اینجا تلخکامی رخنمایی میکند. در کره زمین ۱۹۲ کشور وجود دارد؛ اما فقط ۲۱ کشور داریم که صاحب سینما هستند. در قارهای به وسعت آسیا فقط ۶ کشور ایران، چین، هند، ژاپن و کشورهای مجمعالجزایر جنوب شرقی آسیا، مالزی و سنگاپور صاحب سینما هستند.
اگر درباره انتقال علم سینما به واسطه کتاب با قلم تالیفی صحبت میکنیم، به نظرم پنج درصد کتابها هم این ویژگی را ندارند
بزرگان سینمای ایران مانند عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، خسرو سینایی و دیگران در قالب زبانِ تصویر نظریه سینمای ایران را منتقل کردند. این افراد هر کدام اثر انگشتی به قامت تاثیرگذاری تاریخ ۱۴۲ ساله سینما در کشور ما دارند. هنر سینما ۱۵ سال بعد از اختراع وارد ایران شد؛ وقتی صحبت از پژوهش در حوزه میشود از تمام وجود فریاد میزنیم چگونه میشود بعد از حدود ۶۰ سال از ورود سینما یک نویسنده در قالب یک ستون در روزنامه نسیم شمال درباره سینماتوگراف قلم بزند و منجر به تالیف نخستین کتاب توسط عبدالحسین نوشین در حوزه سینما شود. البته پیش از او ۱۳ کتاب ترجمه شده با محویریت سینما در کشور ما منتشر شده بود. نخستین کتاب با عنوان «بازنمایی سینمای استودیویی» در سال ۱۳۴۱ توسط احسان خوشبخت ترجمه شد.
گفته شد ۲۰ تا ۲۵ درصد کتابهای سینمایی در ایران تالیفی است. اگر درباره انتقال علم سینما به واسطه کتاب با قلم تالیفی صحبت میکنیم، به نظرم پنج درصد کتابها هم این ویژگی را ندارند. تعداد قابل توجهی از کتابها کپیبرداری از کتابهای قبلی است. این کتابها تقلیدی برای فردی است که بنابر سفارش خواسته کتابی را منتشر کند.
عباس کیارستمی، خسرو سینایی، ناصر تقوایی، ابراهیم حاتمیکیا و مجید مجیدی که هر کدام وزنهای در سینمای ایران هستند و بخشی از سینمای ایران را نمایندگی کردند، چرا دست به قلم نبردند؟
بر اساس اقدامات پژوهشی که در میانه دهه ۹۰ دانشکده هنر انجام داده است، ۱۲ کتاب مرجع سه دانشگاه سینمایی کشور را با اسم نویسنده نام میبرم:
کتاب «شناخت سینما» نوشته لوئیس جانتی و ترجمه ایرج کریم،
کتاب «درک فیلم» نوشته آلن کیسبی یر و ترجمه بهمن ظاهری،
کتاب «مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی» نوشته سوزان هیوارد و ترجمه فتاح محمدی،
کتاب «هنر سینما» نوشته کریستین تامسون ترجمه فتاح محمدی،
کتاب «تاریخ سینما» نوشته کریستین تامسون و ترجمه روبرت صافاریان،
کتاب «هنر سینما» نوشته رالف استونسن و ترجمه پرویز دوایی،
کتاب «سینما به روایت هیچکاک» نوشته فرانسوا تروفو و ترجمه پرویز دوایی،
کتاب «عصر معصومیت» نوشته احسان خوشبخت،
کتاب «نئورئالیسم چیست؟» نوشته کامران شیردل،
کتاب «موج نو فرانسه، یک مکتب هنری» نوشته میشل ماری و ترجمه محمدرضا یگانهدوست،
کتاب «راهنمای ژانر» نوشته یحیی نطنزی و
کتاب «سینمای چیست» آندره بازن و ترجمه محمد شهبا.
دراین میان فقط کتاب سه نویسنده ایرانی برای دانشگاههای سینمای ما به عنوان کتاب مرجع استفاده میشود. یعنی ۹ کتاب دانش خارجی است.
عباس کیارستمی، خسرو سینایی، ناصر تقوایی، ابراهیم حاتمیکیا ومجید مجیدی که هر کدام وزنهای در سینمای ایران هستند و بخشی از سینمای ایران را نمایندگی کردند، چرا دست به قلم نبردند؟ باید بگویم، نه تنها این افراد بلکه بسیاری مدعیان سینمای ایران با کتابخوانی قهر هستند و درکی از همنشینی و انس با کتاب ندارند.
در تمام جشنوارهها ۸۰ درصد فیلمنامهنویسهایی که کار اقتباسی انجام داده اند، به «شازده کوچولو» نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری اشاره میکنند واقعا کتاب دیگری نیست و نبوده است؟ مسئولان هنری ما از این هم تلختر و بدتر هستند. آخرین کتابی که بخواهند به آن اشاره کنند شاید کتابی باشد که اعتبارش از ویکیپدیا هم پایینتر باشد.
حتی پنج درصد کتابهای حوزه سینما مفهومی را منتقل نمیکنند
خرمی: آیا فقط اقتصاد است که باعث میشود مردم علاقهای به تماشای یک پلان (برداشت، نما) از یک فیلم را نداشته باشند؟ خیر؛ نداشتن دانش و درک و دوری از کتاب هم به این مساله دامن زده است. حتی کارگردانها، تهیهکنندگان و افرادی که مدرک کارشناسی در این حوزه دارند جز کتابهایی که برای نمره گرفتن لازم هستند، مطالعه دیگری ندارند. اگر کسی بخواهد درست قصه بگوید باید آثار ماندگار ادبیات را بخواند و قصهگویی را بلد باشد؛ اما چنین افرادی را نداریم و میخواهیم به بهانه این نشست درباره کتابهای حوزه سینما در کشورمان صحبت کنیم؟
فقط در نگاه کمی ۲۰ تا ۲۵ درصد کتابهای بازار در حوزه سینما تالیف است؛ اما جان مایه این آثار حتی ۵ درصد هم نمیشوند که بخواهند مفهومی را انتقال دهند یا به ساحت تدوین، پژوهش، تحقیق و تدقیق نوشتاری راه پیدا کرده باشند تا بگوییم نام این نویسنده «الف» و نام این ویسنده «ب» است.
تلاشی برای تولید علم نداریم
فکری ارشاد: بخشی از ۲۰ تا ۲۵ درصد فیلمنامه و بخش دیگر خاطرات شخصی برخی هنرمندان است. اگر بخواهیم کتاب تئوریک که به درد بخورد تالیفی به زبان فارسی از این ۲۵ درصد را پیدا کنیم، میتوان گفت یک چهارم یا یک پنجم آن است؛ یعنی ممکن است پنج درصد کتابها تالیفی علمی است. ما علم را تولید نمیکنیم و متاسفانه تلاشی هم برای تولید علم نداریم.
چرا بیشتر کتاب ترجمه میکنیم؟ به این دلیل که ناشران میگویند کتاب ترجمه فروش بیشتری دارد پس زیاد دنبال کتاب تالیفی نمیرویم. به یاد دارم حدود ۱۸ سال پیش من کتابی را نوشتم، در سالهای جوانی ناشر من را وادار کرد که کتاب را به عنوان ترجمه منتشر کنم، زیرا شانس فروش کتاب ترجمه بالاتر بود. البته در این روزها با توجه به سیستم فیپا و شابک این کار غیرممکن است.
یک تصویر از پویانمایی ژاپنی کشور سازنده آن را مشخص میکند
به نظر شما چرا بیشتر کتابهای حوزه سینما در ایران، ترجمه است؟
اکبرلو: در این میان وجه مالی هم مطرح است. به این دلیل که نویسنده درصد تالیف بیشتری نسبت به مترجم میگیرد. همچنین کتاب ترجمه نیاز به تصویرگری ندارد، زیرا این کار توسط تصویرگر خارجی انجام شده است.
نویسنده درصد تالیف بیشتری نسبت به مترجم میگیرد. همچنین کتاب ترجمه نیاز به تصویرگری ندارد
از تجربه کشورهای خاوردور که صاحب صنعت سینما هستند یک نمونه ژاپن را مثال میزنم، سالها پیش در یکی از جشنوارهها فردی درباره انیمه (پویانمایی رایانهای) صحبت میکرد. بعد با واسطه مترجم از او پرسیدم که در حوزه ژانر (گونه) چه کار کردید؟ گفتند بعد از جنگ جهانی و انفجار بمب اتم در هیروشیما، در میان متفقین احساس تنفر نسبت به آمریکا ایجاد شد، اما این احساس مانع آن نشد از آمریکاییها بخواهیم سیستمهای جدید وارد کشور کنند.
از این کارشناس ژاپنی درباره سینما پرسیدم چه کار میکردید؟ گفتند مرکزی دارند که کار اعضای آن فقط ترجمه است و این اتفاق درهمه دنیا افتاده است. گام بعدی بحثهای دانشی است برای بومی کردن دانش سینما، سالها با هزینه دولت تجربه کردیم و خیلی از چیزهایی که ساختیم در تلویزیون پخش نشد؛ یعنی نهاد مربوطه بودجه میداد که تست و تولید کنیم تا بتوانیم نتیجه را به صاحب نظرها نشان دهیم. این کار را با سینمای دینی با حضور بازیگر در نقش معصومان در حوزه هنری شروع کردیم و نیمهتمام ماند.
در نتیجه انیمیشنهای ویژه ژاپنی تولید شد، حتی اگر یک فریم (تصویر) از آن را ببینید متوجه میشوید که ژاپنی است. این در حالی است که اگر برای مثال «بچه دلفینی» را نگاه کنید اگر به زبان دیگری دوبله شده باشد هیچکس متوجه نمیشود که آن را ایران ساخته است.
بدون دیدگاه