بانیفیلم – مسعود داودی
سینمای ایران هم مانند بسیاری از موضوعات حوزههای مختلف در کشورمان، شناسههای خاص خود را دارد که نمونهاش را در هیچ کشور دیگری نمیتوان پیدا کرد!
این منحصر به فرد بودن تنها به وجوه هنری و فرهنگی تولیدات سینمایی مربوط نمیشود، بلکه تفاوت آشکار میان سینمای ایران با سینمای کشورهای دیگر به نوع نگاه برخی از دستاندرکارانش نسبت به مقوله تولید، سرمایه، نمایش و مخاطب برمیگردد!
در ۱۰-۱۵ سال اخیر گروهی از تهیهکنندگان شیوههای کسب درآمد بدون دغدغه نمایش و اکران فیلمها را به خوبی فرا گرفتهاند؛ به عبارت دیگر این دسته از تهیهکنندگان، با «جور کردن» پول و «خرج کردن» بودجههای میلیاردی، صرفا فیلمهایی را میسازند که الزاما خیلیهایشان نه دیده میشوند و نه در سینماها اکران!
در نگاه نخست شاید نتوان رابطهای منطقی میان تولید یک فیلم و نبود دغدغه نمایش آن یافت اما در چرخه تولید حرفهای سینما، این موضوع مسئلهای پذیرفته شده است. از همین روست که اخبار تولید فیلم و تعداد پروژههای سینمایی در ایران، گاه حتی بیشتر از تعداد تولیدات سینمایی هالیوود است!
روال معکوس صنعت تولید فیلم در ایران موجب شده تا در این فضای نادرست، تهیهکنندگانی پیدا شوند که برای تامین سرمایه تولید فیلم، دست سخاوت در جیب نهادها، سازمانها و برخی مراکز دارای بودجههای کلان فرهنگی میکنند.
تلاش این قبیل تهیهکنندگان این است تا با بودجههای نجومی فیلمهایی بسازند که «سودشان» در تولید باشد و قبل از اکران عایدیشان رسیده و نیازی به اکران فیلم نداشته باشند!
آفت کسب درآمد در مرحله تولید فیلم، سالهاست دامان سینمای ایران را به انواع روشهای نادرست و نامعمول تامین بودجه و کسب پول و سرمایه آلوده کرده است.
این گونه شیوه تامین بودجههای کلان برای پروژههای سینمایی و سریالی فقط از طریق جمعی ۱۰-۱۵نفره از نورچشمیها و نظرکردهها صورت میگیرد.
مافیایی، رانتخوار، پدرخوانده، تمامیتخواه و… همه اینها از جمله عنوانهایی است که منتقدان مستقل و غیروابسته در نوشتهها و نقدهای خود برای این جماعت نورچشمی انتخاب میکنند.
مشکل این رویههای تولید فیلم که بودجههای نجومیشان از طریق نهادهای دولتی و شبهدولتی و یا انواع و اقسام «ستاره-مربع»ها تامین میشود، تنها شُبهه ورود سرمایه و پول به پروژههای سینمایی و نمایش خانگی نیست، بلکه مشکل اساسیتر آنجاست که این شیوه تامین سرمایه و پول، شرایطی کاملاً دوگانه را در حوزه تهیهکنندگی ایجاد میکند که سینمای ایران را در چشماندازی قرار میدهد که در یک سو تولید فیلم و سریالها با ریختوپاشهای افراطی را شاهدیم و در طرف دیگر دستاندرکارانی را میبینیم که درمانده از جفتوجور کردن و تامین سرمایه برای تولید فیلم و سریالشان، مستاصل و درمانده هستند.
همه میدانیم که عایدی حاصل از ورود پولهای کلان و گاه بیحساب و کتاب در پروژههای فیلم و سریال، شامل چه عواملی میشود.
در این شیوه تامین سرمایه، غالباً تهیهکننده، شخص رابط سرمایهگذاری، -بعضاً- کارگردان محترم(!) و یکی دو نفر از بازیگران اصلی و همینطور برخی نزدیکان هستند که از خوان نعمت متنعم و از این سفره پهن شده بهرهمند میشوند!
در نگاه کلی شاید بتوان تا حدودی از اصل این شیوههای نادرست چشمپوشی کرد اما نکته اساسی و معضل واقعی جاییست که این روشهای سرازیر شدن پولهای بیحساب و کتاب به سوی تولید سینما و نمایش خانگی، تنها در انحصار مجموعهای بخصوص از تهیهکنندگان قرار دارد که از خوشاقبالی، همه جا هستند!
حضور یک یا چند نفر از این تهیهکنندگان نظرکرده در شوراهای تصمیمگیری و تصمیمسازی امری عادی شده است. آنها به تبعیت از مرامنامههای گروه متبوعشان، به هیچ نامحرمی، اجازه ورود به جمعشان را نمیدهند.
این جماعت خود را مالک همه چیز سینما میدانند از صدر تا ذیل… آنها همه چیز را برای خود میخواهند؛ از نوشابه گازدار بگیرید تا شربت سکنجبین…!
همین تمامیتخواهی پدرخواندههای کوچک و تهیهکنندگان رانتخوار است که کلیّت سینمای ایران را در دایره بستهای از تولیدات بیخاصیت قرار داده؛ دایرهای که در یک سر آن کمدیهای سرشار از لودگی و مسخرگی قرار دارند و در سوی دیگرش انبوهی از کپیهای ضعیف از آثار کیارستمی مرحوم و فرهادی!
دانستن اینکه چه شخص، مقام مسئول و یا سازمان و نهاد نظارتی و بازرسی میتواند این حلقههای انحصاری را بشکند و تورهای تنیده بر گرد صنعت سینمای ایران را پاره کند، نباید چندان دشوار باشد.
اما پرسش قابل تامل این است که آیا چنین عزم و روحیهای نزد نهادهای مسئول و نظارتی وجود دارد تا با رانتخوارها و امتیازبگیران برخورد کنند؟
متاسفانه سابقه تاریخی حضور این افراد در مناصب مختلف سینما و همینطور شرایط فعلی حاکم بر ورود سرمایه به سینما نشان میدهد که نمیتوان چندان به تغییر وضعیت موجود امیدوار بود…
شنیدن برخی خبرها از جابجا شدن اعضای تیمهای رانتخوار و قرار گرفتنشان در راس منابعی جدید برای محکمتر کردن ریسمان رانتها و امتیازها، آن خُرده امید برای تادیب رانتخواران را کمرنگ میکند؛ تا آینده چه چیزی را رقم بزند!
میتوان تعریف دقیقی از اصل ماجرای رانت و رانتخواری در سینمای ایران را توسط «دائمالنظرکرده»ها در یادداشت کوتاهی جست که مسعود جعفری جوزانی در صفحه توییترش منتشر کرده؛
«رانتخواری حاصلی جز فلاکت و بیکاری و گسترش شکاف طبقاتی ندارد.
سرمایهدار ملی که ضامن تولید و اشتغال است، وقتی معنا پیدا میکند که امکان مساوی رقابت وجود داشته باشد تا هر شهروند با اتکا به دانش، ابتکار، خلاقیت و زحمت خود کسب سرمایه کند.»
بدون دیدگاه