جبار آذین
امروز نخستین روز پاگذاری نگارنده به شصت و نه سالگی است و از تولد اولین فیلم در سینمای ایران، نود و سه سال میگذرد.
با این حساب سینمای ایران از من ایرانی پیرتر است، ولی هر کدام از مادر طول حیات خود، فرازها و فرودها داشته و از کودکی و نوجوانی، جوانی و میانسالی عبور کرده و به پیری و پختگی و سوختگی کنونی رسیدهایم.
هر دو به تناسب سن و سال و اوضاع و شرایط و وظایف و اهداف و عملکرد، درستیها و نادرستیها را کم تجربه نکردهایم.
رشد و بلوغ هر دو ما از دوران پهلوی آغاز شده، البته سینما از کمی آنورتر و قاجار.
اگر در این مدت مرتکب خطاها شده و خود و دیگران را رنجاندهایم و یا کارهای خوب و نیک انجام داده و لبخند امید و شادی بر لبها و دلها نشاندهایم، باید آنها را حاصل دانش و تجربه و تربیت و دوران گذار از خامی به پختگی و تواناییها و قابلیتها و ناتوانیها و موانع ما گذاشت.
این روند شامل حال همگان و اهالی هنر و قلم هم میتواند باشد و لذا نباید همه کس و همه چیز را صد درصد سپید و یا سیاه دید، چرا که همه خاکستریاند.
من و هنر و سینما نیز مانند همه و البته سینما بیشتر، از سیاست متاُثر بودهایم و اگر از منظر برخی، سینما بیشتر از من و ما، در گذر از سنگلاخها، غبارآلودتر شده است، آن را باید به حساب پر رنگی سیاست و تجارت در آن و کمرنگ شدن خدمت و فرهنگش گذاشت و چنانچه قرار باشد مورد مواُخذه قرار گیرد، آنها که با غلطها و خطاها و ندانمکاریهای خود، آن را به اعتیاد تجارت و سیاست، آلوده و مبتلا کردهاند، در اولویت نکوهش و سرزش هستند.
اگر امروز حال هر دو ما در این سن و سال چندان خوب نیست و کسی توقع کودکی و نوجوانی و سرکشی ما را ندارد، به این علت است که دوباره عدهای ندانمکار و سینما و هنرناشناس سیاست زده به زور سلیقه و سیاست و با هدف منافعخواهی، میخواهند باز هم سینما و هنر را به گذشتههایی که بارها تجربه شده و تلخاند، از نو وادار به تجربه و آزمایش کنند و یا بر قامت و اندام ایرانی آن، شنلهای غیر ایرانی پوشانده و به جای خوراکیهای لذیذ وطنی،خوراکیهای فرنگی به خوردش دهند.
اینگونه شده که دل و رودهاش بهم ریخته و خوراکی نامناسب تزریقی به مزاجش نمیسازد و خروجیاش جالب نیست. آن وقت بعضی که حال و احوالش را به درستی درنمییابند، با چوب آلبالو و گردو به جان سینما و سینماگر میافتند.
من نویسنده و منقد هم که در این حال و هوا قلم میزنم، مجبور میشوم ضدچوبهای آنها و همصدا با داد سینماگرها و هنرمندان، قلم بکشم.
گرچه امروز زادروز سینما در ایران نیست، اما روز تولد نگارنده هست که از دوازده سالگی با قلم و نوشتن ماُنوس شده و کوشیده همیشه سالم و صادق و صریح و در خدمت مردم و فرهنگ و سینما و اهالی هنر بگوید و بنویسد.
از همین رو، این روز را ادامه روزهای خدمت به ملت و وطنم میدانم و باز هم تا آنجا که بتوانم و خداوند منان یاری فرماید به کشور و مردم عزیزم خدمت میکنم تا شاید روزی دوباره به همت ملت، سفرهها پرنعمت،قلبها سرشار از عشق، ایرانم سربلند و هموطنانم سرفراز باشند و کودکان و نوجوانان کشورم، فردای خود و ایران را درخشان و پرافتخار ببینند.
بدون دیدگاه