لبخند از لبانش محو نمیشد؛ روحش به جوانی و دلش به شفافی صدایش بود. باورمان نمیشود ۸۴ سال داشت. باورمان نمیشود او را و صدایش را دیگر نداریم. دوبله دیگر منوچهر والیزاده نخواهد داشت و این دردی است که تمامی ندارد.
منوچهر والیزاده در سالهای اخیر مرگ بسیاری از دوستان را به چشم دید. اشکها ریخت در غم فراق یارانش که هر کدام ستارهای بودند در آسمان طلایی دوبله. میخواست ایستاده بمیرد … و دعا میکرد، خدایا ما را ایستاده بمیران!
پرویز ربیعی که سال گذشته درگذشت، حسی قریب به والیزاده دست داد؛ میگفت: «زندگی همین است. نوبت ما هم میشود. هر نسلی که میرود باید نسلی دیگرجایگزینش شود. همیشه که ما نیستیم، آنقدر بزرگتر از ماها رفتهاند که ما انگشتکوچکشان هم نمیشویم. انشاءالله جوانها سلامت باشند. به نظرم عاقبت بخیریهمین است که آدم ناگهان برود. پرویز عزیز حدود ۱۲ سال پیش عمل قلب باز انجامداده بود اما رفتنش ناگهانی بود. به هر حال همه ما سن و سالمان بالاست و دیگرجوان نیستیم. همسر آقای ربیعی امروز در مراسم خاکسپاری در کمال تعجب ایستادهبود و میگفت من رفتم برایش آب بیاورم که زمین افتاد، ایست قلبی و تمام …؛ حیفاست که این صداها از دست میروند اما زندگی همین است و مرگ نوبتی است. بهنظرم اینطور رفتن نعمت است. من همیشه میگویم خدایا ما را ایستاده بمیران.»
منوچهر والیزاده در مراسم تشییع پیکر پرویز ربیعی
منوچهر والیزاده، سال ۱۴۰۱ هم عزادار فقدان همیشگی منوچهر اسماعیلی شد؛بزرگمرد صدا که به گفته خودش، استادش در دوبله بود. در نخستین سالگرد درگذشتاسماعیلی، گفت: «در این یک سالی که ایشان از میان ما پر کشیدند، با وجود اینکهاواخر عمرش کار دوبله انجام نمیداد اما جای خالیاش واقعا حس میشود و نبودشقطعا در دوبله خلاء ایجاد میکند. به هر حال وقتی یک اسطوره از میان ما میرود،شاگردانش میمانند و همیشه یاد و خاطرهاش در دل میماند و فراموش نخواهد شد. روحش شاد باشد.»
منوچهر والیزاده و ناصر ممدوح در مراسم تشییع منوچهر اسماعیلی
حسین عرفانی که درگذشت، گویی یکی از اعضای خانوادهاش را از دست داد. درمراسم تشییع با اندوه و بُغض به جایگاه آمد و گفت: نزدیک ۶۰ سال در کنار هم بودن،باعث شد از خانواده به من نزدیکتر باشد. باورم نمیشود. از روزی که حسین عزیزمریض احوال شد همه بچههای واحد دوبلاژ تکیده شدند. ما یک عمر در کنار هم کارکردیم و جز صمیمیت و محبت چیزی ندیدیم. امیدوارم روح منوچهر نوذری هم شادباشد که بسیاری از ما را در این عرصه همراهی کرد.
از راست: منوچهر اسماعیلی، منوچهر والیزاده و خسرو خسروشاهی در مراسم تشییعحسین عرفانی
جلال مقامی با اینکه از والیزاده کوچکتر بود اما «پسرم» صدایش میزد. اصلا همهاهالی دوبله بچههای مقامی بودند؛ خودش اینطور میخواست. بچههایی که در روزخاکسپاری در کنارش بودند تا حداقل در آخرین روز وداع تنها نباشد.
والیزاده میگفت: «فقط دلم برای یک چیز تنگ میشود. همیشه سر کار که بودیم،جلال عزیز وقتی مدیر دوبلاژی میکرد و من برایش برخی فیلمها را حرف میزدم، وقتیدیر میکردم صدا میزد پسرم بیا دیگر! متاسفانه پدرم رفت به همین راحتی. به جلالمیگفتم من از تو بزرگتر هستم چرا به من میگویی پسرم، میگفت همه اهالی دوبلهبچههای من هستند. آنقدر خوب و خوش رفتار بود که هرچه بگویم کم گفتهام. ازطرف جلال به شما میگویم همه شما را دوست داریم. انشاءالله همه کسانی که تازهبه این رشته آمدهاند بدانند کسانی در این رشته بودند که زحمت کشیدند این حرفه رانگه دارند. شما هم سعی کنید این حرفه را خوب نگه دارید. در این سالها همکارانبسیار خوبمان از دست رفتند و بعد هم کرونا بین بچهها فاصله انداخت. بچههایی کهتازه آمدند آرزوی این را داشتند که در کنار جلال نقش بگویند ولی نشد. با جلالخداحافظی نمیکنم چون صدایش همیشه هست.»
از چپ: محمود قنبری، نصرالله مدقالچی و منوچهر والی زاده در مراسم تشییع جلالمقامی
حالا همه آنهایی که با رفتن همیشگی، دلِ «والی صدا» را خون کردند در انتظار دیداردوبارهاند. منوچهر والیزاده بهزودی به یارانش ملحق میشود و آن شب وقتی بهآسمان دوبله نگاه کنید، یک ستاره طلایی بیشتر به اهالی زمین چشمک میزند.
بدون دیدگاه