ضرورت دستیابی به یک فهم مشترک؛ اهمیت سرمایه گذاری دولت در صنعت سینما و تلویزیون

دیدگاه / ساسان پسیان
بی شک در جهان امروز یکی از مهمترین مؤلفه هایی که سبب رفع گسست فرهنگی و نزدیک‌تر شدن دل‌های آدمیان به یکدیگر می‌شود تعاملات فرهنگی است. در عرصه فرهنگی امروز بیش از همه، این رسانه سینماست که می تواند از طریق دریچه و قاب خودش زبان مشترک همه ملت ها با یکدیگر باشد. شاید به خاطر این بود که پیشینیان ما این مهم را درک کرده بودند و از طریق تصویر (فرم اولیه سینما، تصویر متحرک) خواستند که با سایر ملت ها ارتباط برقرار کنند و مفاهیم و ارزش های خود را به اشتراک بگذارند تا از این طریق به یک درک و فهم مشترک از زندگی نائل شوند. برای حل مسائل و مشکلات پیچیده امروز جهان ما بناچار نیازمند رسیدن به یک فهم مشترک هستیم. در این میان سینما ابزار مهمی برای نیل به این هدف مهم است.
به عبارتی سینما نوید بخش عصاره زندگی به همه کسانی هست که می خواهند فهم و درک درستی از فرهنگ و رسوم اجتماعی معنوی را دریابند در عین حال یک امکان رفاهی و تفریحی جذاب نیز هست. از این رو، دولت‌های سراسر جهان مدت‌هاست اهمیت سرمایه‌گذاری در هنر، به ‌ویژه در سینما و تلویزیون را درک کرده‌اند. این سرمایه‌گذاری نه تنها چشم‌انداز فرهنگی را غنی می‌کند، بلکه مزایای زیادی را نیز در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی به ارمغان می‌آورد. درک این مزایا هم برای دولتمردان و هم برای فیلمسازان برای کسب حمایت بیشتر حائز اهمیت قلمداد می شوند:

* مزایای اقتصادی
ایجاد شغل و رشد اقتصادی

صنعت فیلم و تلویزیون سهم قابل توجهی در اقتصاد دارد و نه تنها برای بازیگران بلکه برای طیف گسترده‌ای از حرفه‌ای‌ها مانند کارگردانان، فیلم‌نامه‌نویسان، اپراتورهای دوربین و تدوین ‌گران شغل ایجاد می‌کند. سرمایه گذاری دولتی می تواند این بخش را تحریک و تشویق کند که این مهم منجر به رشد و ثبات اقتصادی شود.

گردشگری و مهمان نوازی
به عنوان نمونه شهرهایی مانند لس آنجلس، نیویورک و ونکوور که به خاطر صحنه‌های فیلم و تلویزیون پر جنب و جوش شناخته می‌شوند، سالانه میلیون‌ها گردشگر را به خود جذب می‌کنند. حمایت دولت از جشنواره‌های فیلم، نمایش‌ها و رویدادهای مرتبط می‌تواند اقتصاد محلی را از طریق گردشگری و بخش‌های مرتبط مانند مهمان‌نوازی و خرده‌فروشی تقویت کند.

مزایای اجتماعی و فرهنگی
هویت و وحدت فرهنگی
فیلم و تلویزیون ابزار قدرتمندی برای بیان میراث فرهنگی و پرورش حس اجتماعی هستند. سرمایه‌گذاری دولت در تولیدات متنوع فیلم و تلویزیون به حفظ و ارتقای هویت‌های فرهنگی کمک می‌کند و به جامعه‌ای غنی‌تر و فراگیرتر کمک می‌کند.
سلامت روان و رفاه
درگیر شدن با فیلم و تلویزیون، چه از طریق تماشا یا مشارکت، نشان داده شده است که سلامت روان و رفاه عاطفی را بهبود می بخشد. برنامه هایی که توسط دولت در مدارس، مراکز اجتماعی و مراکز مراقبت های بهداشتی تامین می شود، می توانند مزایای درمانی و کیفیت زندگی را افزایش دهند.

مزایای آموزشی
توسعه و مهارت
آموزش فیلم و تلویزیون توانایی های شناختی را افزایش می دهد، نظم و انضباط را بهبود می بخشد و خلاقیت را تقویت می کند. سرمایه گذاری دولت در آموزش فیلم و تلویزیون می تواند به ایجاد نیروی کار ماهر و نوآور مجهز به تفکر انتقادی و مهارت های حل مسئله کمک کند.

انسجام اجتماعی
برنامه‌های سینمایی و تلویزیونی در مدارس و جوامع انسجام اجتماعی و فراگیری را ارتقا می‌دهند. آنها فرصت‌هایی را برای افراد با پیشینه‌های مختلف را فراهم می‌کنند تا با یکدیگر همکاری کنند، ارتباط برقرار کنند، موانع اجتماعی را از بین ببرند و حس تعلق و هماهنگی را تقویت می‌کنند.
در این بین فرهنگ حاکم بر کشور ما که ریشه در تمدن چند هزار ساله دارد اما در گستره زمان دچار تغییراتی شده است که گاه این تغییرات رنگ و بویی زننده و آزاردهنده به خود گرفته است. بنابراین، یک ضرورت انکار ناپذیر در جامعه امروز با توجه به اینکه همه کشورهای جهان در عرصه تاخت و تاز فرهنگی قرار گرفته اند برای متولیان و تصمیم گیران فرهنگی و استراتژیکی کشور موجود است تا چهره فرهنگ کشور را از این غبار ناخوشی‌ها و ناهنجاری‌ها بزدایند. از این رو، سینما محمل قدرتمندی برای اعمال این تغییرات اصلاحی قلمداد می شود. چرا که سینما باعث می شود که نوع نگاه مردم نسبت به یکدیگر شکل یابند و از طرفی سبب کم رنگ شدن و رفع سوء تفاهمات گردد.
در اینجا برای تبیین و روشنگری در این خصوص لازم بنظر می رسد که مسئله قدری بیشتر مورد کنکاش قرار بگیرد.
توجه کنید، ما ایرانی ها جزو معدود ملت هایی هستیم که جهان‌مدار هستیم و دلیلش هم به خاطر موقعیت خاص جغرافیایی و وجود امپراطوری‌های مختلف تاریخی ایرانی است.
شما ببینید علی رغم مشکلات موجود، ایرانی ها تقریبأ در همه جای جهان حضور دارند چرا که برای ایرانی ها کشف جهان مهم است و تمایل دارند که افق‌های جدید را ببینند. از طرفی یک خصلت دیگری در میان ایرانی‌ها موجود است که خیلی مانع پیشرفت‌شان شده است و البته نتوانسته‌ایم این مشکل را حل کنیم. آن اینست که ما متأسفانه از پیشرفت همدیگر بسیار ناراحت می‌شویم. این معضل دست خودمان نیست به نظر یک سیستم کنش و واکنش ناآگاهانه است حتی این مشکل در میان ایرانی‌های خارج از کشور هم مشهود است. به عبارتی ایرانی‌ها برای آنکه بتوانند پیشرفت کنند ترجیح می‌دهند کمتر با سایر ایرانی‌ها معاشرت کنند و دایره‌های غیرایرانی را بیشتر از دایره‌های خودی توسعه می‌دهند. بدین دلیل که ما کمتر رابطه ای میان زحمت کشیدن و به دست آوردن مشاهده می‌کنیم و تلقی ناخوداگاه پوشیده ذهنی اینست که اگر انسان ها به چیزهای دست می‌یابند در نتیجه رانت است، نه کار و تلاش.
اگر ما ببینیم فردی کارخانه خوب و پر سودی را بنا کرده است ذهن ما به این سمت سوق پیدا می‌کند که از طریق کدام ارتباطات به این موفقیت نایل شده است. کمتر می گوییم که این فرد زحمت کشیده است و یا کار، فکر، جستجو، مشورت کرده است و سختی ها را متحمل شده تا این کارخانه را بنا نهد. این مسئله در همه صحنه های اجتماعی وجود دارد. در هنر، سیاست، علم، روابط اجتماعی ، بین همسایگان، همکاران بین سیاست مداران همه جا وجود دارد. بعبارتی هر کسی به نهادهای دولتی نزدیک تر است از امکانات بیشتری برخوردار است چرا که امکانات در نهادهای دولتی متمرکز هستند. به هر حال جغرافیا هیچ مشکلی ندارد و مشکل در فرهنگ انباشته شده تاریخی ماست که ضرورت اصلاح آن بسیار احساس می شود.
دیگر آنکه ما چرا از قاعده گریزان هستیم و دنبال میان بر برای انجام کارهایمان هستیم. خیلی برایمان دشوار است که دنباله رو سیر طبیعی و روند منطقی کارهایمان باشیم و این بدین معناست که ما از لحاظ مزاجی انسان هایی کم حوصله‌ای هستیم.
به عنوان مثال اگر ما ایرانی ها را با ژاپنی ها مقایسه کنیم اینست که ما ایرانی ها اصالتأ ذهن کوتاه مدتی نسبت به قضایا داریم در حالیکه ژاپنی ها ذهن درازمدتی دارند. ما به پدیده ها بسیار کوتاه مدت نگاه می‌کنیم و زمان در ذهن ما خیلی عمیق نیست اما ژاپنی ها مدت درازمدت به پدیده ها می نگرند تا کاری به انجام برسد. در این میان ممکن است فردی بیاید و ادعا کند که ما ایرانی ها بسیار میهمان نواز هستیم این خصیصه درست است اما باید این را مد نظر قرار داد که میهمان نوازی به توسعه اقتصادی منجر نمی شود.
در واقع مهمترین مولفه ای که مردم یک کشور را بسمت رشد و توسعه اقتصادی و سیاسی سوق می دهد مؤلفه هماهنگی و یا هارمونی هست. شما به هماهنگی موجود بین مردم ژاپن و مردم ایران نگاه کنید ما خیلی سخت به هم اعتماد می کنیم خیلی سخت با هم تشکیلات ایجاد می کنیم و مفهوم شهروندی در کشور ما مشکلات عدیده ای را دارد تا بتوانیم پیشرفت کنیم. این هماهنگی در آلمان زیاد است بهمان نسبت اگر به شمال ایتالیا و یا فرانسه بروید هارمونی کمتر می شود و به همان نسبت رشد و توسعه اقتصادی صدمه می بیند.
با عنایت به اینکه نقش فرهنگ سازی سینما بر اربابان فرهنگی- هنری و اهل فن پوشیده نیست به طوریکه بر این باورند سینما یک دستآورد انسانی‌ست که در رشد و بالندگی فرهنگ و تمدن یک جامعه می‌کوشد. اما در این میان این نکته بسیار حائز اهمیت و توجه است که این ابزار قدرتمند تأثیرگذار در دستان چه کسانی قرار می‌گیرد تا نقش کلیدی و مؤثر خود را ایفأ کند. لذا، چنانچه از قابلیت‌های این رسانه به نحو مؤثری استفاده نشود خود نیز به یک عامل تخریب فرهنگ بدل خواهد شد.
سینمایی که امروزه در نظام فرهنگی کشور به واسطه تکیه بر محمل طنز و کمدی در ورطه سقوط افتاده و نوعی از ابتذال و بی‌قیدی فرهنگی را آن هم در سرزمینی که پشتوانه غنی فرهنگی دارد، سبب شده است. بنابراین، عده ای با روی برگرداندن از این واقعیت تاریخی صرفأ با مطامع اقتصادی دست در جیب مردم برده و هزینه گزافی را به آنها و ارزش های فرهنگی این سرزمین تحمیل می کنند. از سویی چنان در توهم و خودباوری کاذب فرو می روند که برای توجیه خود شیفتگی خود حتی فرش قرمز پهن می کنند. از نظر فنی این آثار طنز و نه کمدی بویژه در قواره سینمایی اصول و قراردادهای ژانر کمدی را رعایت نمی کنند و در بهترین حالت در سطح برنامه های تلویزیونی ضعیف ظاهر می شوند و بناچار بیننده را وادار می کنند که به تماشای این کارهای بد و آزار دهنده بنشینند که البته این مشاهده از روی جبر رخ می دهد و نه مبتنی بر آگاهی و بینش و این انتخاب ناشی از تفکرات نئورئالیسم نشأت می گیرد که از طریق رسانه های گوناگون مدام اذهان بینندگان را شکل می بخشند. معیار اینگونه فیلم ها صرفأ تقلا برای کسب درآمد بیشتر است بنابراین در بیشتر مواقع به بهانه خنداندن مخاطبان از بسیاری از خطوط قرمز جامعه پا را فراتر می‌گذارند از جمله توسل جستن بر متلک‌های سیاسی، شوخی‌های جنسی تا جایی که ارزش‌های بطبع فرهنگی و کیفیات رسانه‌ای فیلم را تباه می‌کنند.
این آثار با داعیه اهمیت به خواسته و نیاز مخاطب از سویی ارزش های هنر مستقل سینما را زایل می‌سازند و از طرفی، ارزش‌های بومی و ملی سرزمین را به نابودی می‌کشانند و مخاطب را به تدریج در گونه‌‌ای از انفعال و تسلیم برای هر گونه پذیرشی فرو می‌برند. این آثار گونه ای از هنجارهای کاذب را در میان مخاطبان به هر قیمتی جا می اندازند و عقلانیت، حساسیت و انگیزش‌های بی‌هویت و کاذبی را شکل می‌دهند که نتیجه آن در درازمدت شکستن هنجارهای ارزشمند جامعه و به نابودی کشاندن سینما چیزی بیش نیست. البته اگر چه برخی از این آثار در کسب درآمد خوش می‌درخشند اما تقاضای مخاطب واقعی سینما را پاسخ نمی‌دهند و با استمرار ساخت، جامعه را در زیر آوار فروپاشی و انحطاط فکری – فرهنگی رها می‌کنند.
در این میان مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور لازم است که با بهره مندی از نیروی متخصص و کارآزموده گونه‌ای از تعاملات در سطوح مختلف جامعه را رقم زند تا نیازهای واقعی مخاطبان و به طبع جامعه به نحو درست و‌ اثرگذار پاسخ داده شوند.
یکی از مشکلات سینمای ایران این‌ست که مخاطب حرفه‌ای ندارد و عده‌ای که تقریبأ سلیقه یکسانی دارند به سالن‌های سینما می‌آیند هر فیلمی را می‌بینند و می‌روند و دغدغه‌ای نسبت به سینما ندارند. در کل سینمایی که متکی بر نیروی خلاق تولید و اندیشمند نباشد و فاقد مفهوم باشد نتیجه‌ای جز آسیب و اضمحلال سینما که محمل انتقال ارزش های یک ملت است را نخواهد داشت. گرچه گردش مالی و اقتصاد سینما حایز اهمیت است اما بی اعتنایی به سایر مؤلفه‌ها همچون هنر، تکنولوژی و مخاطب هویت و اصالت سینما را با مخاطره جدی روبرو خواهد ساخت و در درازمدت اساس و ماهیت وجودی آن را به سمت نیستی و فنا سوق خواهد داد. فلذا، یکی از سیاست های راهبردی مدیریت سینمایی کشور نظارت و الزام فیلمسازان بر رعایت اصول و قواعد انحصاری سینما باید متمرکز باشد تا زیر بنای فرهنگی، اقتصادی جامعه را بتوان به تدریج استحکام بخشید.
واقعیتی انکار ناپذیری وجود دارد که محتوای منحصربفرد و جذاب تعامل ایجاد می‌کند و از طرفی نحوه عرضه این محتوا از طریق رسانه سینما تخصص منحصربفردی را می‌طلبد که صرفأ از طریق تجربه محقق نمی‌شود چرا که کیفیات سبقه تجربه در توسعه و فرآیند تأثیر گذاری محتوا بر مخاطب نقش کلیدی ایفا می‌کند. علاوه بر این تسلط بر دامنه گستره دانش تخصصی توأمان با تجربه قانونمند به طور همزمان میزان ابلاغ و انتقال پیام از طریق سینما به مخاطبین را به طور چشمگیری ارتقا می‌دهد. به همان نسبت، اصلی در تبلیغات از طریق فیلم وجود دارد و آن اینست که با تبلیغ بد محتوا شما شروع می‌کنید به از دست دادن مخاطبین خوب و وفادارتان!
جو حاکم بر سینمای کشور به گونه‌ای‌ست که دو گروه به صورت انحصاری از آن به ظاهر بهره می‌گیرند. از سویی سینمای سفارشی و تبلیغی که به طور غالب بیان محتوای خاص از جانب نهادهای دولتی و شبه دولتی در اختیار افراد خاص قرار می گیرند. لازم به ذکر است که این قبیل فیلمسازان بدلیل فقدان دانش فراگیر سینمایی و عدم آشنایی بر قواعد انحصاری زبان سینمایی فرآیند تأثیرگذاری فیلم‌ها بر مخاطبان و اهداف دنبال شده از تولید آثار توسط دولتمردان را ناقص و ابتر می‌گذارند و متأسفانه هیچ فرآیند نظارتی آنها را پاسخگو نمی‌کنند. بدتر از همه بدون کسب موفقیت با تکیه بر روابط مجدد رو به ساخت کارهای جدید می‌کنند. در نتیجه، برآیندی جز اتلاف انرژی، سرمایه، آسیب فرهنگی و خدشه بر اعتماد عمومی مخاطبان را سبب نمی‌شوند.
دسته دیگر گونه ای از سینمای بورژوا و متکی بر پول و قدرت است که به طرز مشکوکی به بدنه سینما تزریق می‌شود تا کسب مشروعیت کنند. چرا که در شرایطی که برای سرمایه‌گذار شخصی، کنترل و نظارتی بر نمایش و پخش کار تولید شده (فیلم) وجود ندارد کدام سرمایه‌گذار مشروعی حاضر به سرمایه‌گذاری در این حوزه می‌شود؟!
بی شک اولین و اصلی ترین هدف سرمایه گذار کسب درآمد و گردش مالی پول تخصیصی است. در کل، وضعیت سینمای ایران کاملأ آشفته و غیر قابل اعتماد است. از جهتی به دلیل بالا بودن هزینه‌های تولید و دستمزد عوامل تولید فیلمی مناسب و آموزنده ای که سبب رشد و تعالی فکری مخاطبان و اطمینان بخشی سرمایه گذاران شود تولید نمی شود.
بدون شک در چنین شرایطی با پول رانتی دولتی و یا پول‌های مشکوک عده‌ای پول‌شو جایی برای حضور متخصصین و تولید آثار فاخر و مؤثر وجود نخواهد داشت. از طرفی، پلتفرم‌ها از اختیار نظارت نهادهای مربوطه خارج شده اند و نهادی و یا کسی قادر به کنترل آنها نیست. بهمین دلیل غالب تولیدات سریالی پلتفرم‌ها نیز فاقد کیفیت و استانداردهای لازم بوده و ارزشی برای آنها متصور نیست. به طوریکه حتی این آثار تولید شده قادر به بازگرداندن بودجه هزینه شده نیستند. بدتر اینکه بدآموزی و الگوسازی غلط را در جامعه رقم می‌زنند.
شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و سینما به گونه‌ای‌ست که اجازه تولید فیلم‌های فرهنگی را مهیا نمی‌کند. اگر فقط چند فیلم در طول سال فروش چشمگیری داشته باشند و سالن‌های سینما ضرر و زیان ندهند نشاندهنده این نیست که صنعت سینمای کشور در حال رونق است. اگر بیش از هشتاد درصد محصولات سینمایی در گیشه با شکست مواجه می شوند بطور قطع می توان نتیجه گیری کرد که سیاست های موجود و جاری حاکم بر سینما ناکارآمد هستند. بطبع، برنامه‌ریزی غیراصولی و غیرعلمی نتیجه‌ای غیر از این نخواهد داشت.
به نظر می رسد با استناد بر رسالت اصلی سینما که همانا پی‌ریزی ساختمان فکری و روحی انسان است ضرورت توجه ویژه متولیان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه نسبت بر این رسانه بسیار مؤثر کاملأ حس می‌شود. فلذا، یکی از مسئولیت‌های بسیار چالشی مدیریت سینمایی کشور ایجاد انسجام و هماهنگی ما بین نهادهای متولی فرهنگی و سینما برای دستیابی به این دستآورد مهم است.
در شرایطی که سینمای جهان مرزهای دانش، تکنولوژی و هنر را در می‌نوردد و با تکیه بر امکانات شگفت‌انگیز همچون هوش مصنوعی گستره زبان انحصاریش را توسعه می ‌خشد برای کشوری که داعیه اولین تمدن بشری را بر گرده‌اش می‌کشد دست و پا زدن در اصول و قواعد و سازماندهی مدیریتی دور از شأن و مقام سینمای آن قلمداد می‌شود. بنابراین، ضرورت بنیان سینمایی متکی بر شایسته سالاری بیش از پیش خود را به رخ می‌کشد.
اما نکته آخر که به شدت توجه ویژه مدیریت سینمایی کشور را به منظور ارتقاء سطح کمی و کیفی فیلم‌ها را طلب می‌کند ایجاد بستر مناسب و عملی برای همکارهای بین‌المللی با کشورهایی است که در حوزه سینما دارای جایگاه معتبر و مؤثری هستند. همکاری جوهره فرآیند فیلمسازی است، جایی که مهارت‌ها، ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلف با هم گرد می‌آیند تا داستان‌های جذابی خلق کنند که مخاطبان را در سراسر جهان مجذوب خود کند. این همکار‌ی‌های بین‌المللی در حوزه سینما و تلویزیون دارای مزیت‌های قابل توجهی هستند.
همکاری‌های بین المللی در عرصه فیلمسازی صنعتی به مثابه ستون فقرات تولید فیلم و اثر تلویزیونی است که زیربنای فرآیند خلاقانه و شکل دادن به محصول نهایی را نیز شامل می‌شود. از ادغام تخصص‌های متنوع گرفته تا پرورش خلاقیت، حل مسئله و داستان‌سرایی، این سطح از همکاری نیروی محرکه‌ای است که دیدگاه‌های سینمایی را به ثمر می‌رساند. روحیه مشارکتی استعدادها را پرورش می‌دهد، روابط را تقویت می‌کند و تولید را ساده می‌کند، در نتیجه فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی با مخاطبان طنین‌انداز می‌شوند و در آزمون زمان مقاومت می‌کنند. از سویی، همکاری و مشارکت بین المللی سبب پویایی چرخه تولید و استمرار گردش مالی همچنین، تبادل ارزش‌های ملی و کمک به پویایی و بقاء هویت طرفین مبادله می‌شود. با ادامه همکاری فیلمسازان، دنیای تولید فیلم و تلویزیون با داستان‌سرایی رویایی و تاثیرگذار به شکوفایی ادامه خواهد داد.
اما این همکاری‌های مشترک نیازمند الزامات انحصاری است که باید مد نظر قرار بگیرند. از جمله شناخت قواعد تهیه‌کنندگی بین المللی و مقررات حقوقی، ارتقاء دانش و تسلط به زبان بیان سینمایی، ایجاد سیستم های مالی شفاف و پشتیبانی شده از مؤلفه های زمینه ای برای ایجاد این مشارکت بشمار می روند. پیش نیاز تحقق این تبادل فرهنگی-اقتصادی نیازمند پیوستن به قانون جهانی کپی رایت (کنوانسیون برن) است با تکیه بر این قانون تحقق همکاری‌های گسترده بی‌ المللی مهیا می‌گردد و در محیطی امن و قابل اعتماد حقوق متقابل طرفین تبادل مد نظر قرار می‌گیرند. البته پیوستن به این قانون جهانی در کشور با مشکلاتی روبروست. بنابراین، یکی از چالش‌های مهم مدیریت سینمایی کشور بطبع تحقق این مهم خواهد بود.
تجارت و توسعه سینمای کشور بدون رعایت قوانین مالکیت مادی و معنوی ممکن نیست. فلذا، بررسی و یافتن راه‌های عملی پیوستن به این کنوانسیون جهانی گام مهمی در رشد و اعتلای سینمای کشور محسوب خواهد شد.
این سرزمین مملو از محتواهای ارزشی و تأثیرگذار است. بدون شک، بسترسازی مناسب برای ابلاغ این محتواهای غنی قابلیت مسحور کردن و اغنای جهانیان با شگفتی‌های معنوی ایران‌زمین را سبب خواهد شد.
با امید موفقیت مدیریت جدید سینمایی در اعتلای سینمای این سرزمین.

مهر ماه۱۴۰۳

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *