*نقد خوانندگان / حسن حقیقی

می‌خواهم زنده بمانم
در میان انبوه پلتفرم‌ها و سایت‌ها و اپلیکیشن‌های دانلود فیلم و سریال، تلویزیون نیز دارد به حیاتش ادامه می‌دهد. تلویزیون، از حیث سریال‌سازی، برنامه‌ریزی‌شده‌تر از قبل و زیر نظر مرکز سیما‌فیلم که نشان از ساختارگرایی و هدفمندی‌اش دارد عمل می‌کند.
هر چند کیفیت پایین بعضی آثار امیدبخش نیست اما به هر روی، امسال هم سعی کردم پیگیر و بیننده سریال‌های تلويزيون باشم و در این مجال، دیده و شنیده‌ها و برداشتهایم رو به اشتراک بگذارم.

نون خ ۵
فصل اول سریال، همچنان برایم محبوب‌ترین «نون‌خ» میان این ۵فصل است. فضل اول این سریال پر بود از شوخی و موقعیت‌های طنزی که آدم را شیفته شخصیت‌هایش می‌کرد. درست یا غلط، سال‌های اخیر در غیاب «پایتخت»، نون خ بی‌وقفه و بی‌درنگ به تولید رسید. نون‌خ ۵ داستان سفر نورالدین و رفقا به کرمان با چاشنی همان تعارضات و تقابل‌ها و موقعیت‌هایی بود که گویا داستان را به خدمت شوخی‌هایی از پیش تعیین شده درآورده است.

هفت‌سر اژدها
این سریال درباره‌ی افشای جریان ناسالم اقتصادی تحت تاثیر آقازادگی در سطح خرد و کلان است که، بی‌شباهت با بیانیه‌های تند سیاسی با انبوهی موقعیت تلخ و گزنده‌ی در حال وقوع زیر پوست شهر نبود و از یکپارچگی ساختاری لازم برخوردار نبود.همه اینها با مقادیر زیادی کلوزآپ و یک مجید واشقانی خوب و اندازه که احتمالا بهترین نقش‌آفرینی‌‌اش تا امروز را داشته است، شاکله سریال بودند!

زیر خاکی ۴
کمدی موفق و محبوب سال‌های اخیر تلویزیون در فصل ۴ به نظر کمی از لحاظ قصه و ملات کم آورد. فعل و انفعال فریبرز در جستجوی گنجی مدفون با همان ساده انگاری و چالش‌های قابل انتظار، همچنان شیرین و خنده‌دار بود و هر چند سریال را در زمره آثار خوب سال جا می‌داد، اما در نبود یک طرح و ایده تازه، این سریال یک چیزی کم داشت.

رستگاری
داستان پاداش عمل نیک و عقوبت گناه و اشتباه در قالب اثری ماورایی از زاویه دید مسعود ده نمکی، اینقدر روایت و ساخت و پرداخت تازه و مناسبی نداشت که بشود با جدیت همراه و پیگیرش شد و تاثیر لازم را از آن گرفت.

سرزمین مادری
پس از سال‌ها توقیف و تحریم و خبرهای ضد و نقیض درباب پخش و بازسازی، بالاخره در سال‌هایی روی آنتن رفت که توانست آبروی تلویزیون شود. سریال روایت کودکی تا بزرگسالی رهی بهادری و از پی‌ آن مروری بر برهه‌ای مهم از تاریخ ایران در قالبی داستانی با کارگردانی کمال تبریزی که اثری ارجمند، باورپذیر و مطلوب ساخت. 
هم سرنوشتی و پیوند تاریخ رفته بر مردم این سرزمین با سرگذشت رهی، که سریال حفظ جانش در سایه مقاومت و ایثار برابر همه‌ی تهدیدات و خطرات جانی را به مثابه حفظ خاک و نام ایران در برابر همه تعدی ها در طول تاریخ این سرزمین پنداشته، تاثیری فراوان بر وزن و وقار روایت ایفا می‌کند.
در این راه سریال میعادگاه بی‌شمار عشق و احساس مترادف است که وصل می‌گردد به عشقی بزرگتر به نام ایران.
در کنار سیر تاریخی، سیاسی و تحلیلی، سرزمین مادری با دقت در احوالات عاطفی و شخصی رهی در گذر روزهای عمر تبدیل به عاشقانه‌ای تاریخی و دلنشین نیز می‌شود و اثری ستودنی و عبرت‌آموز می‌شود از مواجهه و ایستادگی او در برابر مصائب و موانع دشوار زندگی.

چرخ گردون ۱ و ۲
هر چند از ترکیب علیرضا خمسه و حمید لولایی، توقع خروجی بهتری می‌رفت؛ اما نتیجه با کارگردان مجربی چون جواد مزدآبادی آنچنان چنگی به دل نمی‌زد.
روایت طنزآمیز رقابت و رفاقت دو دستفروش داخل پارک که گویا فصل سومی هم در پیش خواهد داشت، چیزی تو مایه‌های دیگر محصولات کمدی مرکز سیمرغ صداوسیما که اثر مرغوبی از آب درنیامد.

مهمونی
ادغام مهمونی با کلاه قرمزی ایده درجه یکی بود که کلی عروسک-شخصیت بامزه رو یکجا گردهم آورد.
ایرج طهماسب در این سال‌ها به واسطه ذوق و سلیقه و نبوغش، مجموعه‌ای جذاب با شخصیت‌های شیرین و جاندار خلق کرده که هیچگاه نتوانستیم صرفا به چشم عروسک بی‌جان به آنها نگاه کنیم.

فراری ۱ و ۲
تماشای درام اجتماعی- خانوادگی فراری با مایه‌های ورزشی، علیرغم یکسری ضعف‌های ساختاری و داستانی، خالی از لطف نبود. روایت نوجوانی تا بزرگسالی یک عشق کُشتی، آغشته به انبوهی لحظات آشنا، مفرح و حس‌برانگیز از روابط معمول و متاثر از پیوندهای خانوادگی و عاطفی، باورپذیر بود.

آقای قاضی ۲
تولید آقای قاضی، در فصل جدید، حکایت و مصداق جمله‌ی حفظ قهرمانی از خود قهرمانی سخت‌تر است بود. با کمترین تغییر و حفظ همان ساختار و فرم متاثر از واقعیت همچنان جذاب و باورپذیر بود. توفیق آقای قاضی با برگ برنده‌ای به نام بهزاد خلج، حالا بیش از پیش ما را روی حرکت بعدی و آثار او و کارگردانش سجاد مهرگان حساس کرده است.

دربندون
ترکیب متفاوت موقعیت‌ و فضای دهه پنجاهی با زوج امتحان پس داده‌ی برق نورد – رستمی، بر وزن دودکش، حاصلش برخلاف انتظارها، یک اثر مفرح نشد. کمدی فانتزی دربندون علیرغم همه‌نوآوری‌ها، تجربه‌ای قوام نیافته و سردرگم میان کمدی، فانتزی و هجو بود.

پشت پرده
طنز خانوادگی با مایه‌های نمایش فرهنگ و آداب و سنن استان یزد، علیرغم حضور بازیگران چهره، فاقد آن ساخت و پرداخت مناسب و قصه بکر بود که در سایه موقعیت‌های شیرین، پیام محوری‌اش درباب فرزندآوری را تبلیغ کند.

رخنه
روایت‌ تلاش‌های دانشمندان و محققان موشک‌های ماهواره‌بر با ملحقاتی از جنس تهدیدها و خطرات پیش رو و چاشنی روابط و کشمکش دانشمند-بادیگارد با کارگردانی علی غفاری، رخنه را تبدیل به سریالی استاندارد کرد که بنابر اقتضا داستان به چالش‌های اجتماعی – خانوادگی پیش روی شخصیت‌هایش هم پرداخت.

تانک خورها
قصه تعمیرکار عشق ماشینی به نام هاشم که به سودای بازگرداندن برادر رزمنده‌اش، عازم جبهه‌های جنگ می‌شود. سریال در عین شباهت‌های ظاهری به خوش‌رکاب، در متن و اجرا از منظری جدید راوی روزهای دفاع مقدس شد. روایتی تاثیرگذار و باورپذیر از ایثارگری‌ و سلحشوری های پشت و جلوی خط مقدم با مایه‌ی عاشقانه‌های زمینی تا آسمانی و چاشنی کمدی تقریبا همانی شد که از پرویز شیخ‌طادی انتظار می‌رفت.

غریبه
سریال پلیسی- خانوادگی با مایه‌های عاشقانه و شروعی غافلگیرکننده به کارگردانی سروش محمدزاده که در حضور گره‌های داستانی جذاب، موفق به حفظ ریتم و ضرباهنگش تا انتها شد. گره زدن زندگی و حال و دیروز یک مامور امنیتی با یک نخبه داروساز و طرح موضوع قاچاق دارو در قالبی جذاب از غریبه اثری قابل اعتنا و استاندارد ساخت.

طوبی
قصه پرسوز و گداز زندگی پرفراز و نشیب زنی به نام طوبی تحت کارگردانی سعید سلطانی، پس از ستایش و پس از باران، توفیق دیگری در کارنامه روایت او از زنان مقاوم در برابر مصائب زندگی بود. روایتی که البته شتابزدگی و تعجیل در ساخت، از وزنش کاست و پس از آن شروع تراژیک و تاثیرگذار و نمایش دلپذیر عاشقانه اولیه، به تدریج از جدیت افتاد و هویت رسانایی‌اش در تبلیغ پیام عاشورایی کم‌ شد. علیرغم ایجاد افسوس از دست رفتن ظرفیت‌های داستانی، سریال اثری سربلند و گیرا از قصه پرغصه زندگی زنی رنجدیده از آب درآمد.

هشت پا
احمد معظمی و به عبارتی عصای دست تلویزیون در سال‌های اخیر، در قالب هشت‌پا دوباره اثری پلیسی-معمایی دیگری را جلوی دوربین برد. نتیجه کارش نیز در حضور پلیسی باهوش، رعایت اصل غافلگیری و ریتم و ضرباهنگ درست و گره‌های داستانی جذاب، استاندارد و قابل اعتنا درآمد. گره گشایی از پرونده قتل‌های مشکوک و یافتن و ارتباط علل و عواملی که یک سر آن نیز به جریان تولید و قاچاق دارو وصل است و طرح آسیب‌های اجتماعی از دل روایت، هشت‌پا را به اثری قانع‌کننده تبدیل می‌کند.

مهیار عیار
سعی تازه سید جمال سید حاتمی پس از مستوران در نمایش تاریخ و تمدن ایران زمین در قالبی داستانی، تبدیل به اثری قصه‌گو و قابل اعتنایی شد. روایت فتوت و جوانمردی جوانی تواب و عیار و ترکیبش با قصه‌ای کارآگاهی و معمایی و البته عاشقانه در قالبی ایرانی از مهیار عیار اثری متمایز و جذاب ساخت.

روز خون
مصداق هدر رفت سوژه‌ی سوزناک حادثه شاهچراغ با اجرا و ساخت و پرداختی سرسری بود. درحالیکه فرصتی بالقوه بود در بازسازی و تصویرسازی از آن اتفاق دلخراش و سندی تصویری می‌توانست باشد، در راستای تظلم‌خواهی و دادخواهی مردمی که بی‌گناه جان عزیزشون طعمه‌ی نگاهی خصمانه شد.

سوجان
همچون آثار موفق و محبوبی چون پس از باران، از یادرفته و گذر از رنج‌ها در اقلیم گیلان و با محوریت داستان بردباری زنی در آزمون مصائب زندگی ساخته شد.
سریال با پیشرفت قصه، مطلوب‌تر شد و سعی کرد در قالبی تراژیک جنبه‌های مختلف زیست ارباب – رعیتی و سایه تاریک ظلمی ناروا رو بر چندین نسل مختلف به تصویر بکشد. سرگذشت زنی استوار در فراز و نشیب زندگی با درون‌مایه عاشقانه و تجربه‌های تلخ و شیرین عاطفی، هر چند کمی قابل پیش‌بینی، اما نقطه قوت سریالی است که بهترین اثر کارگردانش حسین تبریزی تا امروز محسوب می‌شود.

آخرین دیدار
فضاسازی، رنگ و نور و سروشکل و خط داستانی اثر هر چند نوید یک سريال شاخص و گیرا را می‌دهد، در محتوا و اجرا اما فاقد ارکان و المان‌های داستانی جذاب برای پیگیری بود.

فریبا
برای ساخت سریالی با مضمون آسیب‌ها و تهدیدهای فضای مجازی چه فردی بهتر از محمود معظمی که امتحانش را با تکیه برباد و بوی باران پس داده است. سریال شروع خوبی داشت و با تکیه بر اصل غافلگیری جلو رفت و نمایش جریانات رایج امروزی در فضای مجازی را به سوی هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی هدایت کرد و از منظر فعالیتهای اینفلوئنسرهای اینستاگرامی، دوربین را سمت معضلات اجتماعی چرخاند. اما مشکل جایی بود که هر چه جلوتر رفت، به دام شعار افتاد و همه چیز را به چشم تهدید دید.

بدل
کمدی تازه علی مسعودی با همان نشانه‌های آشنا و قابل انتظار و شیرینی مخصوص، نهایتا با اثری دلچسب و قانع کننده و مورد انتظار فاصله داشت. علیرغم سوژه و ایده جذاب، فاقد آن طراحی و ساخت و پرداخت و اجرای درست بود و شوخی‌هایش نگرفت و صرفا در تک‌موقعیت‌های شیرین در هر قسمت خلاصه شد.

ذهن زیبا
اقتباس آزاد از سرگذشت کودکی تا بزرگسالی حسین بهاروند، اثری الهام‌بخش، با مایه‌های ملی و میهنی از مسیر سخت و پرفراز و نشیب زندگی‌ دانشمندی خدوم شد که پله‌های رشد و ترقی را یکی‌یکی بالا رفت.
ذهن زیبا به نوعی حکایت علاقه محمدرضا خردمندان به درامی زندگینامه‌ای در حوزه کارآفرینی و ادامه‌ی راه سریال پیشین او از سرنوشت در امیدبخشی اینبار از منظری زندگی دانشمند زیست شناس ایرانی بود.
روایتی پر احساس و تامل‌برانگيز با مایه‌های عاشقانه که کمی ساخت و پرداخت بهتر می‌توانست از آن اثری موفق و دیدنی‌تر بسازد.

مرهم
جدیدترین اثر محمدرضا آهنج از دریچه‌ی احوالات و تجربه‌های تلخ و شیرین همسران روحانی در دوران دوری و تبلیغ، علیرغم ضعفهای موجود، سریالی نوگرا، آبرومند و قابل اعتنا بود.
مرهم اثری موفق و باورپذیر در درام‌پردازی خانوادگی  عاطفی واجتماعی و البته کم‌اثر و ضعیف از حیث پرداختن به مناسبات ناسالم اقتصادی بود. نسخه‌ای ضعیف از آثاری که در گذر این سال‌ها بی‌پرده سعی در افشای دستهای پنهان و آلوده در نابسامانی‌های بدنه اقتصادی کشور نقش داشتند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *