هر چند نامش فقط یادآور داستان و رمان و ادبیات و جایزه نوبل نیست و دستی هم در سیاست داشته و نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شده؛ به گفته خودش ادبیات برای او برتر و والاتر از هر چیز در زندگی بوده و سراسر عمر به این عشق لذت‌بخش وفادار ماند؛ ماریو بارگاس یوسا.

به گزارش ایرنا، ماریو بارگاس یوسا، نویسنده اهل پرو که شامگاه ۲۴ فروردین در سن ۸۹ سالگی درگذشت، یکی از نویسنده‌های شناخته‌شده‌ در سبک رئالیسم جادویی بود که ۲۸ مارس ۱۹۳۶ (فروردین ۱۳۱۵) در پرو به دنیا آمد و به واقع عمری پر از تلاش و تجربیات زیسته متفاوت و حتی منحصر به فرد را نفس کشید. وی در ایران نیز نویسنده نام‌آشناست، آثار متفاوتی از او به فارسی برگردانده شده و مخاطبان فارسی‌زبان و علاقه‌مندان به ادبیات و داستان و رمان به‌خوبی او را می‌شناسند.

روزنامه انگلیسی گاردین همزمان با درگذشت وی در گزارشی زندگی او را مرور کرده است. او که در شهر آرکیپا در جنوب پرو به دنیا آمده بود، از کودکی پدر به خود ندید، زیرا ارنستو وارگاس پدرش خانواده را ترک کرده بود و پدربزرگش او را به همراه مادرش، دورا یوسا به کشور بولیوی برد؛ جایی که خود نیز کنسول کشور پرو در شهر کوچابامبا بود.

ماریو با تصور پدری مرده بزرگ شد؛ اما وقتی ده‌ساله بود مادرش غریبه‌ای را به او معرفی کرد و گفت که پدرش است. غریبه‌ای که ارنستو نام داشت به خانواده پیوست و آنها در لیما پایتخت پرو با هم زندگی می‌کردند. وارگاس یوسا با یادآوری این رابطه از هم گسیخته در زندگی‌نامه خودنوشته‌اش به نام یک ماهی در آب(۱۹۹۳)، از کهتری یا حقارت اجتماعی صحبت می‌کند که پدرش نسبت به مادرش احساس می‌کرده و آن را بیماری ملی نامید که همه اقشار و خانواده‌ها را در پرو گرفتار و زندگی مردم را با نفرت و عقده‌های اجتماعی زهر می‌کند.

اما سختی‌های زندگی یوسا در کودکی و نوجوانی به همینجا ختم نشد و با فرستادن ماریو نوجوان در سال ۱۴ سالگی به یک مدرسه نظامی با قدرت بیشتری ظهور و بروز یافت. او از قوانین سخت‌گیرانه این مدرسه ناراضی بود، اما زندگی و درس‌آموزی در آن باعث شد تا ماریو با افراد مختلفی با زندگی‌های متفاوت و مناطق متنوع پرو روزگار بگذراند. این تجربه زیسته به موضوع اولین رمان او، یعنی عصر قهرمان (۱۹۶۳) تبدیل شد و در آثار بعدی‌اش نمود دارد.

«ماریو بارگاس یوسا»؛ از روزنامه‌نگاری به نویسندگی و نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری
از راست: گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا

اولین شغل؛ روزنامه‌نگار حوادث

البته او دیگر در این زمان به‌خوبی می‌دانست که سرنوشتش با ادبیات گره خورده و نه با نظام و نظامی‌گری. یوسا در سن ۱۶ سالگی، به عنوان روزنامه‌نگار سرویس حوادث یک روزنامه مشغول کار شد و در ۱۹ سالگی با یکی از اعضای خانواده زن دایی‌اش به نام جولیا اورکویدی فرار کرد. جولیا که ۱۰ سالی از ماریو بزرگ‌تر بود، در سال ۱۹۵۵ همسر ماریو شد و این رابطه در اثری داستانی به نام خاله جولیا و فیلمنامه‌نویس (منتشرشده به سال ۱۹۷۷) نمود یافت؛ تنها کتابی از بارگاس یوسا که توجه هالیوود را جلب کرد و در سال ۱۹۹۰ فیلمی به نام آهنگ در فردا (Tune in Tomorrow) از آن ساخته شد.

وارگاس یوسا پس از پایان تحصیلات از دانشگاه ملی سن مارکوسِ لیما در سال ۱۹۵۸، به اروپا و شهرهای بارسلون، لندن و پاریس رفت. پاریسِ آن روزگار پاتوق نویسندگان جوان آمریکای لاتین؛ از جمله گابریل گارسیا مارکز، خولیو کورتازار و کارلوس فوئنتس بود و مؤسسات انتشاراتی فرانسوی برای اولین بار رونق ادبیات آمریکای لاتین را همین زمان رقم زدند. یوسا نیز به عنوان عضوی جدید از این دارودسته لاتینی‌ در باشگاه ادبی آنها پذیرفته و از او استقبال شد.

آثاری که وارگاس یوسا در این دوره خلق کرد به سبک رئالیستی (واقع‌گرایی) نزدیک‌تر است تا رئالیسم جادویی و وی توصیفات دقیق و نسبتا جامعی از بسیاری سطوح جامعه پرو در این آثار ارائه می‌دهد. هنر یوسا در این دوره مهارت در ترکیب روایات و صداهای مختلف بدون ارتباط صریح بین آنها، ارائه پیچیدگی فراوان و ترسیم توانایی ادبی عظیم بود.

افزون بر این، رمان‌های اولیه یوسا حاوی انتقادات گسترده‌ای از وضعیت جامعه پرو و به طور کلی، جامعه آمریکای لاتین بودند. بُعد سیاسی در آثار نویسندگان نسل جوان آمریکای لاتین پررنگ بود و نگاه و گرایش به افکار چپ در این آثار دیده می‌شد؛ اما ماریو خیلی زود به عنوان مرد عجیب و خارج از دایره دوستان و هم‌مسلکان شناخته شد. انقلاب و این بار انقلاب فیدل کاسترو (۱۹۲۶ تا ۲۰۱۶) در کوبا مانند همیشه نقطه عطف فعالیت‌ها و دوستی‌ها بود و با آغاز انتشار نشریه لیبر/ Libre، یک مجله طرفدار آمریکای لاتین در پاریس، بحث و جدل وارگاس یوسا، گارسیا مارکز و دیگران بر سر حمایت از کاسترو بالا گرفت.

وارگاس یوسا دیدگاهی لیبرال در زندگی داشت و هرگز نپذیرفت باید بین کشورهای در حال توسعه با اروپا، آمریکا یا سایر کشورها تفاوتی قائل شد. دفاع جانانه او از این نگرش، دشمنانی برایش در میان چپ‌ها در پرو و بقیه کشورهای آمریکای لاتین تراشید، به خصوص که معمولا توقع می‌رفت نویسندگان در کنار اکثریت فقرا و ستمدیدگان و صدای آنها باشند؛ صدایی که از آن محروم شده‌اند.

وارگاس یوسا بعد از آن رمان‌هایی نوشت که موفقیت و توجه منتقدان را در سراسر جهان برای او به ارمغان اورد. برخی مانند قصه‌گو (۱۹۸۷) یا مرگ در آند (۱۹۹۳)، نشان می‌دهند او تلاش می‌کرد نسخه‌ای پرویی از مجموعه چندجلدی اونوره دو بالزاک، نویسنده قرن نوزدهم فرانسه به نام کمدی انسانی بنویسد و تلاش می‌کرد تا در این آثار همه جامعه را ترسیم و تصور کند. اما در کتاب عیش مدام (۱۹۷۵)، که اثری در حوزه نقد ادبی است، به وضوح می‌نویسد گوستاو فلوبر، دیگر نویسنده قرن نوزدهم فرانسه به خاطر روحیه مدرن، حس کنایه‌گویی، زبان نسبتا پیچیده و سبکش او را بیشتر به خود جذب می‌کند.

شهرت بین المللی وارگاس یوسا باعث شد دولت پرو او را در مسائل سیاسی کشور دخالت دهد و برای نمونه در سال ۱۹۸۳ از او خواسته شد برای تحقیق در مورد قتل هشت روزنامه‌نگار در روستای دورافتاده اوچوراکی در آند کمک کند. این موضوع در اوج نبرد بین چریک‌های راه درخشان و نیروهای مسلح پرو رخ داد و وارگاس یوسا بار دیگر خشم چپ‌ها در پرو را برانگیخت وقتی خبر رسمی را پذیرفت و تایید کرد که روستاییان خبرنگاران را با مبارزان چریکی اشتباه گرفته‌اند و آنها را کشته‌اند، نه اینکه نیروهای امنیتی را مقصر بداند.

 

«ماریو بارگاس یوسا»؛ از روزنامه‌نگاری به نویسندگی و نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری
یوسا در میانه مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۹۰

جریانی مخالف رود؛ همیشه لیبرال

وارگاس یوسا بعد از این و در موقعیت‌های تاریخی مختلف باورهای لیبرال خود را در زادگاهش تفسیر و ترجمه کرد. برای نمونه هنگامی که در سال ۱۹۸۶ دولت چپ‌گرا به هدایت آلن گارسیا اعلام کرد که نمی‌خواهد بدهی‌های خارجی را بپردازد و بانک‌ها را ملی اعلام خواهد کرد، وارگاس یوسا یک پویش اعتراضی را به نام آزادی فردی آغاز کرد. این پویش منجر به تقویت خواسته‌های درونی او برای مداخله بیشتر در سیاست و آرزوی او برای ریاست‌جمهوری شد. یوسا در سال ۱۹۸۹ به عنوان نامزد احزاب راستگرا و میانه‌رو پرو وارد کارزار انتخابات شد. تلاش‌های بسیار کرد، متخصصان مبارزات انتخاباتی را از انگلیس به پرو آورد و از مهارت‌های نوشتاری و گفتاری خود برای جلب نظر رای‌دهندگان پرو استفاده کرد. اما انتخابات به دور دوم کشیده شد و او که در دور اول رای خوبی کسب کرده بود، مطمئن بود در دور دوم در برابر یک متخصص امور کشاورزی پرویی-ژاپنی به نام آلبرتو فوجیموری پیروز خواهد شد؛ اما بخت با او یار نبود.

یوسا که در بادی امر نمی‌توانست این شکست را بپذیرد، در نهایت به کلی از سیاست کناره گرفت.

تلخی این شکست در اثری به نام مرگ در آند (۱۹۹۳) ظاهر شد که در آن او جامعه آند پرو را به اندازه‌ای عقب‌مانده نشان داد که حتی قادر به آدمخواری هستند. تقریباً در همین بازه زمانی بود که او دنیای داستانی صمیمانه‌تری در آثاری چون در در ستایش نامادری (۱۹۸۸) و یادداشت‌های دون ریگوبرتو (۱۹۹۷) را نوشت.

با اینکه یوسا بعد از ماجرای نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری، دیگر هرگز مستقیم در سیاست دخالت نکرد، از مهارت‌های روزنامه‌نگاری خود برای انتقاد و حتی سرکوب رژیم فوجیموری استفاده می‌کرد؛ به ویژه پس از خودکودتا یا کودتای خودکاری که خود فوجیموری در سال ۱۹۹۲ طراحی و اجرا کرد. جنگ و جدل یوسا با دولت پرو ادامه داشت و وارگاس یوسا بعد از آن بود که گفت مقامات پرو برای تلافی، خانه او را در لیما تخریب کردند و به همین دلیل تابعیت پرویی خود را کنار گذاشت و پس از آن و از سال ۱۹۹۳ تابعیت اسپانیایی داشت.

کتاب سور بز (۲۰۰۰) به نوعی نقش برجسته او را در سنت طولانی رمان‌های آمریکای لاتین به خوبی نشان می‌دهد که پیرنگ اصلی آن بررسی سوء استفاده از قدرت توسط دیکتاتورهای منطقه است. این کتاب به رافائل تروخیلو، دیکتاتور جمهوری دومینیکن و فساد اخلاقی، جنسی و سیاسی ناشی از حکومت استبدادی می‌پردازد. وارگاس یوسا درباره کتابی که بسیاری به عنوان بهترین کتاب او می‌دانستند، می‌گوید: می‌خواستم با انسانی که به دلیل قدرت انباشته و فقدان هر گونه مقاومت و انتقادی در برابرش، به یک هیولا تبدیل می‌شود، واقع‌گرایانه برخورد کنم. وقتی به خدا تبدیل می‌شوی، شیطان می‌شوی.

«ماریو بارگاس یوسا»؛ از روزنامه‌نگاری به نویسندگی و نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری
یوسا در شب دریافت جایزه نوبل، اکتبر ۲۰۱۰

یک نوبل دیگر برای آمریکای لاتین

او در ادامه کندوکاوهایش در دنیای داستان و رمان، به موضوعاتی خارج از آمریکای لاتین ولی مرتبط با پرو می‌پرداخت. رمان راهی به سوی بهشت (۲۰۰۳) نه‌تنها به پل گوگن در تاهیتی، بلکه به مادربزرگ این هنرمند، فلورا تریستان، یک فمینیست انقلابی اولیه در پرو مربوط است. همچنین رمان رویای سلت(۲۰۱۰) روایتی تخیلی تاریخی از زندگی و مرگ راجر کیسمنت، شخصیت تاریخی ایرلندی و از پیشگامان عرصه حقوق بشر به دست می‌دهد که دیدگاه‌هایش در مورد برده‌داری و استعمار به دلیل تجربیاتش در زمان زندگی در آمازون پرو به عقایدی افراطی تبدیل شد.

در همین سال (۲۰۱۰) بود که بارگاس یوسا بعد از میگل آنخل استوریاس (۱۹۶۷) و گابریل گارسیا مارکز (۱۹۸۵) نویسنده دیگری از آمریکای لاتین بود که جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. سخنرانی او در مهمانی مراسم دریافت جایزه دفاعی پرشور از داستان و کتابخوانی بود که در آن تاکید کرد؛ «ما بدون داستان، کمتر به اهمیت آزادی پی می‌بریم؛ آزدی‌ای که زندگی را قابل تحمل می‌کند و وقتی یک حاکم ظالم، ایدئولوژی یا مذهب آن را محدود سازد به جهنمی تبدیل خواهد شد».

یوسا در زندگی شخصی و روابط خانوادگی و عاشقانه نیز فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرد، او در سال ۱۹۶۴ از جولیا اورکویدی جدا شد و در سال بعد با پاتریشیا لیوسا یکی از دختران اقوام ازدواج کرد اما در سال ۲۰۱۵ از این زن نیز طلاق گرفت و رسما اعلام کرد با ایزابل پریسلر مجری تلویزیون و فعال سوسیالیست رابطه دارد. این رابطه نیز که در سال ۲۰۲۳ پایان یافت، بارقه‌هایی از آن را در اثر یوسا به نام همسایگی (۲۰۱۸) دیده می‌شود. از این به بعد بود که یوسا گفت قصد دارد از این پس بیشتر وقت خود را به ادبیات اختصاص دهد.

روزگار سخت آخرین رمانی بود که ابتدا به زبان اسپانیایی در سال ۲۰۱۹ و بعد در سال ۲۰۲۲ ترجمه انگلیسی آن از وی منتشر شد و به موضوع رویداد تاریخی کودتای مورد حمایت سی‌آی‌ای علیه دولت گوآتمالا در سال ۱۹۵۴ می‌پردازد.

یوسا علاوه بر آثار داستانی و رمان‌ها در حوزه تئاتر نیز دست به قلم برده است و در برخی نمایشنامه‌های خود بازی کرده است. به قول خودش زندگی را لحظه‌لحظه زندگی کرد و عشق به ادبیات برای او از همه چیز برتر و والاتر بود. از او یک دختر به نام مورگانا و دو پسر به نام‌های آلوارو و گونزالو از ازدواج دومش برجا مانده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *