دیروز نویسنده بزرگی درگذشت. نویسندهای که توانمندی خاص و منحصر به فردی در داستانگویی داشت، بدون نمایان کردن بارز فلسفه، روانشناسی، سیاست و… در داستانهایش. اگر محتوای داستانش درباره یک سیاستمدار بود، شما را با سیاست خسته نمیکرد و اگر جنگ درونمایه اثرش بود، مانیفستهایی نه به نفع و نه ضد جنگ ارائه نمیداد.
به کزارش ایرنا، این نویسنده بزرگ، بسیار اهل مطالعه و باسواد بود، اما داستانهایش برای همه قابل درک و لذتبخش بودند.
او تمام سواد و آگاهیاش را در کتابهایی با موضوع نقد ادبی به نمایش میگذاشت نه در داستانهایش. این نابغه پرکار علاوه بر نویسندگی ادبیات داستانی، مقالهنویس و سیاستمدار نیز بود.
«ماریو بارگاس یوسا»، نویسنده اهل پرو، برنده جوایز ادبی برجسته نوبل، سروانتس و… دیروز در ۸۹ سالگی درگذشت. او در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در آرکیپا، پرو به دنیا آمد. از پنج ماهگی تا ده سالگی به همراه مادرش در بولیوی زندگی کرد و بعد از آن به لیما سرزمین اصلیاش بازگشت. او دو سال در مدرسه نظامی تحصیل کرد و تاثیر این تجربه در اکثر آثارش کاملا مشهود است. «یوسا» فارغ التحصیل رشته هنرهای آزاد از لیما بود. سپس در مادرید به درجه دکتری رسید. به پاریس رفت و در آنجا مشغول به کار شد. با وجود دوری از وطن، بسیاری معتقدند که هیچ نویسندهای به اندازه او نتوانسته است واقعیت زندگی مردمان آمریکای لاتین را در قالب داستان به تصویر بکشد. نام او در کنار گابریل گارسیا مارکز، خولیو کورتاسار و کارلوس فوئنتس به عنوان یکی از چهرههای اصلی «نسل شکوفایی ادبیات لاتین» شناخته میشود.
در سال ۲۰۱۰، آکادمی سوئد جایزه نوبل ادبیات را به خاطر ترسیم ساختارهای قدرت و تصاویر نافذش از مقاومت، طغیان و شکست فردی به او اهدا کرد. او نویسندهای پرکار صاحب آثار برجستهای چون گفتگو در کاتدرال، جنگ آخرالزمان، سوربز، مرگ در آند، سالهای سگی، دوئل و زن وسطی، زمان قهرمان، دختری از پرو و… است. او به شیوه استادان محبوبش «گوستاو فلوبر» و «ویلیام فاکنر» به شکل و ساخت رمان بسیار توجه داشت.
یوسا پس از دیدار با مارکز و نگارش اثر مشترک «رمان در آمریکای لاتین»، در بارسلون اقامت گزید و کار عظیمی را آغاز کرد که هنوز هم معتبرترین نقد و تفسیر در مورد آثار «گابریل گارسیا مارکز» است. اثر دیگرش با عنوان «عیش مدام» که درباره فلوبر و اثرش مادام بوواری است در حوزه نقد داستانی و نگاه فلسفی به داستان بسیار برجسته است.
او به موازات نویسندگی، در بسیاری از دانشگاههای اروپا و آمریکا به تدریس مشغول بود. نکته مهم اینجاست که نگرش او در داستانها از چپ به سوی اصلاحطلبی لیبرال تغییر میکند و کاملا واضح است که در ایدئولوژیها تردید میکند. این غول و نابغه برخواسته از آمریکای لاتین به تنهایی تغییرات فکری و ادبی زیادی در منطقه خود و حتی در جهان ایجاد کرد. هر کتابی که مینوشت، خوانندگان و منتقدان را به این نتیجه میرساند که نویسنده تمام مهارت خود را در خلق آن صرف کرده است و دیگر فراتر از این نخواهد رفت، اما با اثر بعدی این نگاه را به چالش میکشید. یوسا در آثارش مسیر بین زندگی، تاریخ و سیاست را به زیبایی ترسیم کرده است.
یوسا در ساختن رمانهایی با چندین شخصیت پیچیده، شخصیتپردازی در گفتگوها و روایت ماجراهای موازی مهارت بسیاری داشت. او از دیکتاتورها در داستانهایش صحبت میکند، اما نه به طور مستقیم و نه دقیقا از خود آنها بلکه از جامعهای میگوید که زیر سایه دیکتاتوری زندگی میکند و سیمای هولناک چنین جوامعی را آشکار میسازد. بدین ترتیب، خواننده، خود به شخصیت و چهره واقعی دیکتاتور پی میبرد.
او درباره سیاست نمینویسد، بلکه به شرایط، آدمها، موقعیتها و درونیات عمیق انسانهایی میپردازد که در جامعهای گرفتار بیماریهای سیاسی و حاکمان بیمارش زندگی میکنند.
«یوسا» جهان را به طور کامل و با جزئیات، مشاهده و تجربه کرد. او تمام پدیدههای اطرافش را به عنوان یک نویسنده بزرگ برای ما تعریف کرد؛ بدون آنکه ما را از سیاست، سیاستمداران، فلسفه و تاریخ خسته کند. در آثارش، به معنای واقعی کلمهٔ «داستان» از روایتهایش بهره میبریم.
جهان و خوانندگان آثارش از او چیزهای زیادی خوانده و آموختهاند. این جملهاش به سادگی دلیل علاقه اصیل انسان به ادبیات داستانی را بیان میکند: «داستان میسازیم تا به نحوی زندگیهای فراوانی را تجربه کنیم که دلمان میخواهد داشته باشیم، در حالی که به زحمت تنها یک زندگی در اختیار داریم.

بدون دیدگاه