بانی‌فیلم: نشریه سینمایی ایندی وایر به مناسبت ایفای صدمین نقش سینمایی لیام نیسن بازیگر ایرلندی‌تبار آمریکایی، در مورد همه چیز از فیلم‌های مورد علاقه‌اش تا فیلم‌هایی که این روزها تماشا می‌کند صحبت کرده است.
ایندی وایر در مقدمه گفت‌وگویش با این نامزذ اسکار نوشته: لیام نیسون شمارش فعالیت‌های هنری‌اش را به خاطرش نسپرده، اما مرکز بازاریابی Open Road این کار را انجام داده است.
در این روزها، بازاریابی برای فیلم سینمایی «مارلو» جدیدترین ساخته نیل جردن، که لیام نیسن را در نقش فیلیپ مارلو، شخصیت نمادین ریموند چندلر نشان می‌دهد آغاز شده است.
باید توجه داشت که این بازیگر به نقطه عطف حضور خود در سینما رسیده است؛ بازی در یکصد فیلم سینمایی!
اگر این تعداد فیلم سینمایی دلیلی کافی برای حرف زدن با این بازیگر هفتاد ساله ایرلندی‌تبار نباشد، چه چیزی می‌تواند باشد؟!
سایت IMDb در صفحه معرف نیسن نوشته او در حال حاضر ۱۳۹ نقش بازیگری، صداپیشگی و شرکت در برنامه‌های تلویزیونی را در کارنامه‌اش دارد. البته همانطور که نیسن یادآوری می‌کند، IMDb فیلم‌های مستند را هم فهرست کرده است.
در طول ۴۵ سال فعالیت در صنعت سینما، بازی در ۱۰۰ فیلم (ببخش یا بگیر) و کسب جوایز متعدد، لیام نیسون از نقش افراد واقعی مانند آلفرد کینزی، اسکار شیندلر، راب روی و مارک فلت، تا نقش شخصیت‌های نمادین را به تصویر کشیده است.
گفت‌وگویی را که می‌خوانید نسخه ویرایش و کوتاه شده است.

– «مارلو» صدمین فیلم شماست.
*خب آنها به من می‌گویند که صد فیلم شده البته چند مستند هم هست که من گفتارشان را انجام داده‌ام
– وقتی عدد ۱۰۰ فیلم را می‌شنوید، برای شما چه معنایی دارد؟
*حدس می‌زنم دو چیز؛ ابتدا اینکه من مطمئناً پیرتر می‌شوم و دوم اینکه فوق‌العاده خوش شانس بوده‌ام. با این حال باید بگویم که من شانس خودم را ساخته‌ام.
-شما باید عاشق کار کردن باشید.
*درسته من کار کردن را دوست دارم. هنوز از سری افراد غریبه در کشورهای دیگر پیشنهادهایی دارم که بودجه گرفته‌اند و فیلمنامه‌ای را برایم می‌فرستند. کسانی که قبلاً آنها را ندیده‌ام و می‌خواهند من در فیلم‌شان بازی کنم.
-اولین خاطره‌تان از حضور در فیلم را یادتان هست؟
*خوب، یک فیلم بزرگ که می‌توانم نام ببرم «شمشیر شاه آرتور» (Excalibur) است به کارگردانی جان بورمن در سال ۱۹۸۰ در ایرلند فیلمبرداری ‌می‌کردیم. فیلم فوق العاده‌ای بود، چون بازیگران بزرگی مانند هلن میرن و نیکول ویلیامسون را داشت – که اکنون مرده است، (خدا روحش را شاد کند) او واقعا یک بازیگر خارق العاده بود. در فیلم همه ما با لباس‌های زرهی درخشان و سوار بر اسب حضور داشتیم که برایمان مثل رویایی بود که به حقیقت پیوسته… می دانید! گفتن داستان اسطوره‌ای مانند آرتور که داستان هزاران ساله است واقعا یک چیز دیگری بود. فیلمبرداری‌اش هم که در ایرلند انجام شد بسیار عالی بود. جان بورمن، یک مربی فوق‌العاده برای بازیگران فیلم بود. او ما را پشت دوربین می‌آورد و نشان می‌داد که به چه چیزی نگاه می‌کند، دلیل‌اش را هم می‌آورد که چرا اینگونه نماها را می‌گیرد. او فقط توضیح می‌داد که دوربین چه می‌کند تا روش‌های مختلفی که از ما می‌خواست فیلمبرداری کند.
– ۱۰۰ فیلم در کارنامه شما وجود دارد، آیا فیلم‌هایی هم بوده که شما آنها را رد کرده باشید؟ نقش یا فیلمی که بعدها پشیمان شده باشید؟
*نه! به شکل عجیبی هرگز چنین موردی اتفاق نیفتاده. شاید چند فیلمنامه وجود داشته باشد که با خودم فکر می‌کردم «من برای این کار آماده بودم»، اما وقتی که فیلم ساخته شده را دبدم متوجه شدم که فوق‌العاده‌ای شده… به یاد دارم فیلمنامه‌ «انجمن شاعر مرده» را دوست داشتم که رابین ویلیامز بازی کرد، خدا روحش را شاد کند، من آن فیلمنامه را دوست داشتم. اما رابین عالی بود و انتخابش برای نقش، انتخاب درستی بود.
-برخی از بازیگران مورد علاقه شما که در کنارشان بازی کرده‌اید چه کسانی هستند؟
*جسیکا لانگ، مطمئنا. کار کردن با مریل استریپ هم عالی بود و خوشحالم این را بگویم. البته باب دنیرو، لسلی منویل، بازیگران خارق العاده بریتانیایی. دنی هیوستون، بازیگر فیلم «مارلو»…. تعدادشان خیلی زیاد است… یادم هست روی فیلمی به اسم «گربه وحشی» کار کردم که اتان هاوک آن را کارگردانی می‌کرد، فقط یک روز بود. ایتان هاوک با دخترش مایا در نقش نویسنده خارق‌العاده آمریکایی فلانری اوکانر ظاهر شدند. شرمنده‌ام که پیش از آن فیلم، از او چیزی نشنیده بودم. (خیلی دوست دارم در فیلمی به کارگردانی ایتان باشم و در پروژه بزرگتری توسط او هدایت شوم.)
فقط در یک صحنه «گربه وحشی» با مایا، دختر ایتان بازی داشتم. من نقش یک کشیش ایرلندی را بازی می‌کردم. خدای من، مایا چه استعدادی دارد او یک بازیگر جوان فوق‌العاده است، بگذارید صحنه را به شما بگویم؛ فقط مایا و من هستیم، مایا مریض است و روی تخت است و من کنارش نشسته‌ام، و بین نماها، ایتان می‌آمد و یادداشت‌های کوچکش را می‌داد. سعی کردم به حرف‌های این یک پدر و دختر گوش نکنم، اما در پایان روز به چند چیز که شنیدم، فکر کردم. واقعا این یادداشت‌ها عالی بودند. این یک مسیر واقعاً خوب. فیلمبرداری همین هفته گذشته بود، در واقع سه شنبه هفته پیش. و باید از لورا لینی هم بگویم؛ او هم یک دوست قدیمی و فوق العاده است که به خوبی نقش مادر فلانری اوکانر را بازی کرد.
– کدام کارگردانان مورد علاقه هستند که با آنها کار هم کرده اید؟
*مطمئناً نیل جردن، ما در چهار فیلم او بازی کردم و امیدواریم تا پایان امسال در پنجمین فیلم او باشم. استیون اسپیلبرگ هم فیلمساز فوق العاده‌ای است. واقعاً همینطور است. پیتر مولان هم فوق العاده است، ما دو فیلم با هم کار کردیم.
فقط ای کاش در میان کارگردان‌های که با آنها کار کردم، تعداد فیلمسازان زن بیشتر بود. کاترین بیگلو، کمی بیش از 20 سال پیش با او در (K-19: The Widowmaker) کار کردم، در کنار هریسون فورد که فوق‌العاده بود.
کاش شمار کارگردانان زن بیشتر بود؛ سال‌ها پیش با کاترین بیگلو و آنجلا پوپ کار کردم. یک فیلم هم سال ۱۹۹۸درباره بیماری ایدز به نام «شیرین همانطور که هستی» برای بی‌بی‌سی بازی کردم که کارگردان آن فیلم هم یک فیلمساز زن بود…
-آیا فیلمی بوده که در آن بازی و بعد فکر کرده باشید که باید بهتر از این ساخته می‌شد؟ از نظر منتقدان یا موفقیت در گیشه.
*این را باید شما به من بگویید!
-خب، یک فیلم هست که کاملاً موفق نبوده، «خاکستری»؛ این فیلم در باکس آفیس هشتاد میلیون دلار فروخت، اما تصور می‌کنم مردم به اندازه کافی درباره آن صحبت نمی‌کنند، چون وقتی درباره فیلم‌های اکشن شما صحبت می‌کنیم، احساسم این است که می‌خواهم مردم بیشتر درباره آن صحبت کنند.
*بله با شما موافقم. فیلمبرداری «خاکستری» هم خاص بود. بلافاصله پس از مرگ همسرم بود [ناتاشا ریچاردسون همسر لیام نیسن در سال 2009 درگذشت]. نیاز داشتم که در آن فیلم را باشم. وقتی جو کارناهان فیلمنامه را برایم فرستاد، فکر کردم: «این کار را باید انجام دهم تا غم و اندوهم را از بین ببرم، تا چیزی در مورد دلیل لعنتی ما برای بودن در این سیاره پیدا کنم. برایم تجربه فوق العاده‌ و سختی بود. فیلمبرداری‌اش هم سخت بود، اما بودن در کنار آن بچه‌ها، فرانکی گریلو! و جو، بازیگران شگفت‌انگیز. فکر می‌کردم در چنین جمعی و در شبکه ایمنی بزرگی قرار دارم. همه آنها آنجا بودند و به من کمک می‌کردند. می‌دانید منظورم چیست؟ البته من هم آنجا بودم تا به آنها کمک کنم.
هفته اول در مکانی به نام اسمیترز فیلمبرداری می‌کردیم. یک مکان کوچیک و خیلی بی‌ضرر در بریتیش کلمبیا. سرمای آنجا خیلی عجیب بود، من هرگز چنان سرمایی را تجربه نکرده بودم.
به یاد دارم برای صحنه سقوط هواپیما ، شما به نوعی می‌بینید که در هواپیما چه چیزی است، بخار نفس ما را می‌بینید و سپس این نمایی فوق‌العاده شفاف از برف و آسمان را می‌بینید؛ وارد کادر می‌شوم مثل اینکه تازه از خواب بیدار شده باشم. یادم هست وقتی برای فیلمبرداری آماده می‌شدیم، من آنجا دراز کشیده بودم و نوریکو [واتانابه]، خانم گریمور، قبل از اینکه کارگردان «اکشن» بگوید، روی صورتم برف‌های کریستالی را می‌انداخت. از این کارش خیلی شگفت‌زده ‌می‌شدم. مثل این بود که یک نفر یک دارت را به صورتت پرتاب کند!
-همه دوست دارند بعد از «ربوده شده» (taken) در مورد رنسانس شما به عنوان یک قهرمان اکشن صحبت کنند، اما آیا فیلمی وجود دارد که نقطه عطفی در حرفه شما باشد؟
*خب، همیشه بالا و پایین‌های کمی وجود دارد. یادم می‌آید که اولین فیلمنامه «ربوده شده» را خواندم. همسرم مشغول فیلمبرداری با رالف فاینس در شهر شانگهای بود و آنها برای نمایش فیلم به جشنواره فیلم شانگهای می‌رفتند من هم با همسرم ناتاشا رفتم. می‌دانستم که پشت فیلمنامه «ربوده شده» لوک بسون بود، او یکی از نویسندگان فیلمنامه و رئیس هیات داوران جشنواره شانگهای بود. امیدوار بودم که او را ملاقات کنم. وقتی بسون را دیدم به او گفتم: “ببین، لوک، مطمئنم که حتی در لیست طولانی تو نیستم، اما آیا مرا در نظر می‌گیری؟” به هر حال، آن نقش به من پیشنهاد شد. به یاد می‌آورم که فکر می‌کردم، “«ربوده شده» به احتمال زیاد یک راست به شبکه ویدیویی خواهد رفت اما مهم نیست، این فقط یک داستان کوچک ساده است.” اما برای فیلمبرداری سه ماه در پاریس بودیم؛ این چقدر می‌تواند بد باشد؟! اما هر روز عصر که با این بچه‌های بدلکار کار می‌کردم، انگار در بهشت بودم! یک شادی خاص.
وقتی «ربوده شده» آماده شد و بیرون آمد، ابتدا در فرانسه اکران شد، فیلم در گیشه خوب ظاهر شد. سپس روی پرده سینماهای کره جنوبی رفت. یادم هست که برادرزاده‌هایم در ایرلند چند بار تماس گرفته و گفتند: «سلام عمو لیام. ما فیلم شما را دیدیم.» پرسیدم کدوم فیلم؟” گفتند «ربوده شده»” گفتم، “شما نمی‌توانستید این فیلم را ببینید جون هنوز بیرون نیامده است.» گفتند که دانلودش کردیم!” فکر کردم، خب، دیگر این پایان کار برای «ربوده شده» است.
اما کمپانی فاکس سال ۲۰۰۹ فیلم را گرفت و فقط برای تبلیغ‌اش یک تریلر بسیار جالب ساختند و اکرانش را شروع کردند. فکر می‌کنم اکرانش کمی بالا و پایین شد و سپس کمی بالا رفت. عالی بود. [می خندد] این فیلم کوچک که فکر می‌کردم مستقیم به شبکه ویدیویی برود، ثابت کرد که پیش‌بینی‌ها اشتباه بوده!
-در دوران بازیگری‌تان آیا فیلمی بوده که ساخته نشده باشد و بخواهید آن را انجام دهید؟
*قراره امسال انجامش بدم؛ این فیلم یا پایانی بر کار حرفه‌ای من خواهد بود یا یک راه کوچک دیگر!
ما می خواهیم فرنچایز «سلاح برهنه»‌ (Naked Gun) را دوباره راه‌ بیندازیم. فیلمنامه در حال نگارش است. هنوز هم خیلی خنده‌دار است. چیزهای خیلی کمدی در آن وجود دارد. «هواپیما» را به خاطر دارید؟
-البته…
*آن فیلم هم یک سری گاف بود. پیتر گریوز به بچه می‌گوید: «تا حالا مرد بالغی را برهنه دیدی؟» لزلی نیلسن، به کابین خلبان در «هواپیما» وارد می‌شود. پیتر گریوز در حال هدایت هواپیماست. لزلی اطلاعاتی به او می دهد. گریوز می‌گوید: «آره، اما مطمئناً، ما به آن اطلاعات نگاه کرده‌ایم» یا چیزی شبیه به آن. و لزلی نیلسن دوباره وارد می شود و می گوید: “من را شرلی صدا نکن.” به شما می گویم که آن لحظه زندگی و حرفه لزلی نیلسن را تغییر داد…
-چه فیلم‌هایی را اخیراً دیده و از آنها لذت برده‌اید؟
*خب، ۲۰۰- ۳۰۰ فیلم وجود دارد که همگی‌شان واجد شرایط آکادمی اسکار هستند، حتی با وجود ۲۴ ساعت در روز، نمی‌توانید همه آنها را ببینید.
من یک فیلم کوچک به نام “به لزلی” دیدم.
-شما در قطار «به لزلی» هستید؟
*بازیگر زن فوق العاده‌ای دارد! آندریا رایزبورو. او من را به یاد تروفو، کاساوتیس، یک اسکورسیزی جوان مانند «خیابان‌های پایین شهر» انداخت. براستی خیلی عالی بود.
فیلم «بنشی‌های اینیشرین» را هم دوست داشتم. در هر دقیقه‌اش خندیدم.
دیروز یکی از من پرسید: “آیا در این فیلم چیزی بود که دوست نداشتی؟” گفتم: “آره، کالین فارل، او خیلی خوش تیپ است!” او به عنوان یک بازیگر هر روز بهتر می‌شود. آن فیلم را دوست داشتم.
حدس بزنید دیشب چه فیلمی دیدم؟ «الویس»؛ فیلمی که مدام از آن دوری می‌کردم، دلیلش را هم نمی‌دانم. وقتی دیدم فهمیدم که خارق العاده است. باید به باز لورمن سلام کنم! او تاریخ را در چارچوب تاریخ آمریکا گفته؛ جنبش حقوق مدنی، مرگ رابرت کندی، مرگ جان کندی. آن نوازندگان سیاه‌پوست باورنکردنی را که لورمن برای فلاش‌بک‌هایی از بچه بودن الویس پیدا کرد. خدای من خارق العاده بود.
وقتی تام هنکس را این فیلم دیدم ابتدا کمی نگران شدم. فکر کردم، “اوه نه، اوه لطفا، این من را از فیلم خارج می‌کند” اما بعد مدت بسیار کوتاهی دیدم که اشتباه میکرم و تام هنکس فوق العاده بود، اجرای فوق العاده‌ای داشت. عالی بود واقعا عالی
-خیلی ممنون که وقت گذاشتید و تبریک می‌گویم…
*بازهم می بینمت

***

گفتنی‌ست «مارلو» آخرین فیلمی که لیام نیسن در آن بازی دارد، هم‌اکنون در سینماها در حال اکران است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *