‏«صدای سقوط / Sound of Falling» ساخته ماشا شیلینسکی؛ نخستین فیلم بخش مسابقه فستیوال جهانی فیلم کن ۲۰۲۵ که به نمایش درآمد

نویسنده: المیرا ندائی

روز دوم فستیوال جهانی فیلم کن زمانی است که واقعاً قطار از ایستگاهش خارج می‌شود و فیلم‌های برتر را در سراسر شهر، از جمله فیلم‌های بخش مسابقه که برای نخل طلا رقابت می‌کنند، به نمایش می‌گذارد.
اولین عنوان، فیلم بلندپروازانه‌ی «صدای سقوط» اثر «ماشا شیلینسکی/Mascha Schililinski» کارگردان و نویسنده ۴۱ ساله آلمانی بود؛ فیلمی که گذشت یک قرن را در یک مزرعه‌ی آلمانی روایت می‌کند. مکانی مملو از تاریخ‌های شخصی و سیاسی است، یکی از آن مکان‌هایی که می‌توان به راهروها یا اتاق‌هایش نگاه کرد و زندگی‌هایی را که در طول نسل‌ها در آنها وجود داشته است، تصور کرد.
شیلینسکی فیلمی چالش‌برانگیز ساخته است که چهار شخصیت اصلی به هم پیوسته را در این مکان قدرتمند به ترتیب زمانی در هم می‌آمیزد. در این مکان، تقریباً می‌توان حس کرد که هوا چقدر سنگین‌ است، پر از یادآوری مرگ‌های گذشته و نشانه‌های مرگ‌های آینده.
«صدای سقوط» به نویسندگی مشترک ماشا و «لوئیز پیتر/Louise Peter»، در ۱۴ ماه مه ۲۰۲۵ در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد.
این درام، دنباله فیلم شیلینسکی پس از اولین فیلمش در سال ۲۰۱۷ با عنوان «دختر آبی تیره» است. «صدای سقوط» به همان اندازه که از نظر بصری نوآورانه است، از نظر موضوعی نیز خیره کننده است و بدون شک از مدعیان نخل طلای کن خواهد بود.
این فیلم آلمانی، دراماتیک و تاریخی، حماسه‌ای بلندپروازانه است که در ۱۴۹ دقیقه، یک قرن را در بر می‌گیرد و سرنوشت چهار دختر جوان ساکن در یک مزرعه (مزرعه Altmatk) را در زمان‌های مختلف دنبال می‌کند؛ به نظر می‌رسد وجود این چهار زن به طرز مرموزی به هم مرتبط است.
زمان در جستجوی معنا و خاطره، کش می‌آید و از طریق فیلمنامه‌ای احساسی و شاعرانه که مشخصه بارز این فیلمساز است، به تصویر کشیده می‌شود
یک خانه روستایی آلمانی میزبان داستان‌های چندین دختر و زن جوان در طول بیش از یک قرن است. درام اثیری شیلینسکی که بین چهار دوره متمایز – جنگ‌های جهانی اول و دوم، دهه ۱۹۸۰ و دوران مدرن – تقسیم شده است، به صورت بیضی‌وار در زمان سفر می‌کند و حماسه‌ای چند نسلی را که غرق در تروما و اسرار است، آشکار می‌کند. این فیلمی است که رنج‌های بزرگی را که در سکوت تجربه شده‌اند، به تصویر می‌کشد، همه در محدوده زنانگی، از طریق هنجارهایی که در طول صد سال تکامل یافته‌اند، اما به شیوه‌های وهم‌آوری یکدیگر را منعکس می‌کنند.
می‌بایست ماشا شیلینسکی، و نویسنده همکارش را به خاطر ساختن داستانی پیچیده از زنانگی از دریچه دوربین چهار شخصیت اصلی ستود(!)
باید خاطرنشان کرد که در این اثر، به هیچ نکته ظریفی از هنر، اجرا یا ظرافت شاعرانه، با عجله‌ پرداخته نشده و هیچ نکته ظریفی نادیده گرفته نشده است.
ماشا شیلینسکی کارگردانی است از نسل نوین سینمای آلمان که با رویکردی شاعرانه، جسورانه و روان‌کاوانه به سینما شناخته می‌شود. اگرچه هنوز کارنامه‌ی کاری او در حال شکل‌گیری است، اما سبک و امضای شخصی‌اش در کارگردانی به‌وضوح قابل تشخیص است.
این کارگردان تمایل دارد به جای روایت‌های بیرونی و حادثه‌محور، به جهان درونی شخصیت‌ها بپردازد. فیلم‌های او اساسأ شخصیت‌محور هستند و با تاکید بر حالات ذهنی، خاطره، ترس‌ها و میل‌های پنهان ساخته می‌شوند. به انضمام اینکه‌ او از تصویر برای خلق حس و فضا بهره می‌گیرد، نه فقط برای پیشبرد داستان.
قاب‌بندی‌های دقیق، حرکات آهسته‌ی دوربین، و نورپردازی ملایم و متفکرانه، باعث می‌شود آثارش حالتی خواب‌مانند یا بین واقعیت و رویا داشته باشند؛ نوعی زبان بصری که به شیوه‌ی بیان احساس تبدیل می‌شود.
نکته شایان توجه در مورد آثار شیلینسکی در جایگاه کارگردان و نویسنده، تاکیدش بر تجربه‌ی زیسته‌ی زنان، و مضامین مرتبط با هویت، جنسیت زنان است.
وی نگریستن را به‌شکلی بسیار عمیق و پیچیده در آثار خود بازنمایی می‌کند. او در مواجهه با بدن نه‌تنها از منظر زیبایی‌شناسی، بلکه به‌عنوان فضایی برای تجربه، سرکوب و رهایی نگاه می‌کند. فیلم‌های او معمولاً با ریتمی آرام پیش می‌روند. این کندی عامدانه، فرصت می‌دهد تا تماشاگر در احوال درونی شخصیت‌ها غرق شود، و تجربه‌ای حسی و تأمل‌برانگیز از فیلم دریافت کند.
شیلینسکی همچون تازه ترین اثرش، با فیلمبردارانی چون «فابیان گمپر/Fabian Gamper» کار می‌کند که زبان تصویری غنی‌ای دارند.
او به طراحی صحنه، لباس و صدا همان‌قدر اهمیت می‌دهد که به بازی‌ها و روایت.
حاصل این همکاری‌ها خلق جهانی است که هم بصری و هم حسی ست و هم منسجم و اثرگذار است.
ماشا شیلینسکی را می‌توان نماینده‌ای از سینمای هنری معاصر آلمان دانست که بیش از آن‌که به داستان‌گویی کلاسیک وفادار باشد، به خلق تجربه‌ای سینمایی و شهودی می‌اندیشد. او از آن کارگردانانی است که فیلم‌هایشان نه فقط دیده، بلکه حس می‌شوند.
«صدای سقوط» ، یک فیلم‌ هنری بزرگ است که به بهترین وجه برای مخاطبان صبور جذاب خواهد بود؛ اثری که به ما یادآوری می‌کند سینما چگونه می‌تواند خود را از نو بسازد.
این فیلم اثری شگفت‌انگیز است که زندگی چهار نسل از خانواده‌ها را با پیچیدگی و صمیمیتی که مانند یک عمل انتقال روانی احساس می‌شود، به هم پیوند می‌دهد نامید، اثری جسورانه که سرشار از ترس و غم است.
«صدای سقوط»، بدون شک یکی از شگفتی‌سازهای بخش مسابقه کن ۲۰۲۵ خواهد بود.
دومین فیلم بلند این کارگردان مولف آلمانی است که به طرز شگفت‌انگیزی متوازن و جاه‌طلبانه ساخته شده و غرق در غم و رمز و راز است.
گمپر نیز در کنار شلینسکی به طراحی بصری فیلم بسیار توجه داشته است و با استفاده از ترکیب‌بندی دقیق و به‌کارگیری حرکت دوربین، فضایی کاملاً خاص و متفاوت را خلق کرده است. این سبک از طراحی، مخاطب را به دنیای فیلم وارد کرده و به نوعی، آن را از یک اثر بصری صرف به یک تجربه احساسی تبدیل می‌کند.
او که‌ تمایل زیادی به فیلمبرداری در لوکیشن‌های طبیعی دارد، اغلب از فضاهایی بهره برده است که به نظر می‌رسد در دل طبیعت یا محیط‌های زندگی واقعی قرار دارند، که همین، اصالت و حس واقعی به فیلم می‌دهد. او با دقت و تمرکز بر جزئیات، می‌تواند فیلم‌هایی بسازد که در آن‌ها حتی کوچک‌ترین تغییرات در نور یا حرکت، تاثیر عاطفی و دراماتیک زیادی دارند. او معمولاً از نزدیک‌‌نماهای دقیق استفاده می‌کند تا ویژگی‌های ظریف شخصیت‌ها یا محیط‌ها را نشان دهد. او‌ نه تنها به دلیل تکنیک‌های پیشرفته خود در فیلمبرداری بلکه به خاطر توانایی در درک فضای معنایی و عاطفی فیلم «صدای سقوط»، با یکی از منحصر به فردترین آثار خود در فستیوال کن ۲۰۲۵ حاضر شده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *