ششمین رویداد اکرانِ ایوان، با نمایش فیلم سینمایی «شهر خاموش» به کارگردانی و نویسندگی احمد بهرامی، تهیه کنندگی رضا محقق و با بازی باران کوثری، علی باقری و بابک کریمی 12 اسفندماه ساعت 19 در ایوان ربط برگزار شد.
به گزارش رسیده، سالن کیف‌کوک ایوان، این‌بار میزبان احمد بهرامی(کارگردان)، مصطفی وزیری(تدوینگر) و سحر عصرآزاد (منتقد و نویسنده سینما) همراه با نمایش فیلم دوم از سه گانه خاموشی این کارگردان و جلسه نقد و بررسی آن بود.
«شهر خاموش» پیش از اکران در ایران، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره «شب‌های سیاه تالین» فرانسه را دریافت کرده است. این فیلم دومین اثر بلند سینمایی احمد بهرامی ا‌ست. کارگردانی که جایزه افق‌های ونیز را هم برای ساخته اول خود با عنوان «دشت خاموش» در کارنامه کاری ا‌ش دارد.
در ابتدای نشست، سحر عصرآزاد به معرفی سه‌گانه خاموش احمد بهرامی پرداخت که «شهر خاموش» دومین فیلم از سه‌گانه خاموش احمد بهرامی است. او به حضور یک کلونی ایزوله شده در «شهر خاموش» اشاره کرد که همانند اثر قبلی فیلمساز «دشت خاموش» در کوره آجرپزی بود و اضافه کرد: در آنجا هم یک مادری داشتیم که مورد چشم طمع مردان اطراف قرار می‌گرفت و اینجا نیز این موضوع پررنگ‌تر بود. اگر از توالی ساخت فیلم نگفته بودید، به ذهن من می رسید که دیدگاه شما عریان تر و خشن‌تر و وجه رئالیستی آن همسو با روند جامعه شده است. در آنجا، علی باقری نقش یک مرد ناظر را بازی می‌کرد که حالا می‌بینیم همان شخصیت هم که با حضور علی باقری می‌تواند نمادینش کرد، تبدیل به مردی شده است که خودش هم حریم امن این زن را از بین می‌برد و خودش چشم طمع را دارد. ما می‌توانیم شباهتی میان این وقایع و اتفاقات رخ داده در سطح جامعه را ببینیم. از نظر من، فارغ از وجه رئالیستی اثر، این وجه استعاری و نمادین اثر نسبت به «دشت خاموش» خیلی برجسته‌تر شده است.
احمد بهرامی کارگردان «شهر خاموش» در ابتدا درباره ایده اولیه ساخت این اثر عنوان کرد: قبل از اینکه «دشت خاموش» را بسازم، این ایده را در سر داشتم.‌ حدود سه سال هم به این ایده فکر می‌کردم. بعد از آن قصه کارگران به ذهنم رسید و ابتدا «دشت خاموش» را ساختم.
این کارگردان به رابطه مستقیم اتفاقات «شهر خاموش» با شرایط روز جامعه اشاره کرد و افزود: همواره این موضوعات در ذهن من بود و این اجحاف دو، سه هزار ساله در رابطه با مردسالاری که هنوز در جهان شرق باقی مانده است قابل انکار نیست. من فکر می‌کردم همه اینها جمع و تبدیل به نمادی می‌شود که از نظر من، بمانی است. بمانی که اصلاً داستان او، پس گرفتن بچه نیست بلکه دنبال یک نوع انتقام گرفتن و تسویه‌حساب تاریخی با مردان است.
او اضافه کرد: در جشنواره تالین منتقد اسکرین‌دیلی از من پرسید چگونه وقوع این اتفاقات را حدس زدید؟ می‌گفتم اصلا حدس نزدم وقتی در ایران زندگی می کنید، می‌توانید این مسائل را حس کنید.
در ادامه سحر عصرآزاد در توصیف نماها و پلان های بلند اثر خاطرنشان کرد: نماها و پلان های بلند اثر، گویی که زبان سکونی که رویه اثر است را همراه با التهاب درونی به شکل متفاوتی به تصویر می‌کشد. البته ریتم درونی اثر هم نباید از قلم انداخت.
مصطفی وزیری تدوینگر اثر درباره روند ساخت این اثر تصریح کرد: من به عنوان تدوینگر از ابتدا در جریان ساخت اثر بودم. در هنگام فیلم برداری اثر هم هر روز در محل فیلمبرداری حضور داشتم و گاهی، تدوین موازی انجام می‌دادم. پس از مراحل ابتدایی تدوین، وقتی احمد بهرامی و مسعود امینی تیرانی تدوین اولیه را ‌دیدند، با هم تصمیم ‌گرفتند که طراحی‌های جدیدتری را به اثر اضافه کنند. اگر دقت کنید، در طول یک پلان، نماهای متعددی قابل مشاهده است. واقعاً کارگردان و فیلمبردار برای میزانسنی که ‌چیدند، قاب‌های متفاوتی از جمله کلوزآپ تا لانگ شات در نظر ‌گرفته بودند. حتی پلان های اضافه هم گرفتیم. چون فکر کردیم ممکن است در تدوین لازم شود. بعد از پایان پروسه تولید، در هنگام تدوین، من و کارگردان با هم چالش‌های بسیاری داشتیم که یکی از آنها پلانی بود که بمانی از اتوبوس آبی پیاده می‌شود و هر چه تلاش‌کردیم، درست از آب درنمی‌آمد. در نهایت، سعی کردیم ریتم را حفظ کنیم و به فیلم ضربه وارد نشود. چون من این سبک فیلم‌ها را دوست دارم. این نوع پلان ها مرا اذیت نمی‌کند ولی شاید برای مخاطب سینمای بدنه، پلان ها طولانی باشد.
سحر عصرآزاد درباره شخصیت بمانی که هر بار که از سر راه برداشتن این مردان را انجام می‌داد و به قول شما، آنها را می‌کشت یا نمی‌کشت و آنچه که بعد از آن انجام می‌داد، به مرور تبدیل به یک مراسم آیینی می شد، اضافه کرد: کدهای چیده شده‌ای وجود دارد که بشود حدس زد چه اتفاقی افتاده است. اگر این موتیف‌ها طوری بود که همدیگر را کامل کنند و اینها برای هر شخصیت تکرار نمی‌شدند، باعث می‌شد حس کنجکاوی مخاطب بیشتر تحریک شود و آن را با رغبت بیشتری دنبال کند. مثل مانوری که روی تفنگ داده می‌شد و ضربه نهایی که وارد می‌کرد که متقاعدکننده است. استفاده از آن ملحفه سفید هم برای من تداعی‌کننده این بود که در حال تطهیر خودش است.
احمد بهرامی در ادامه درباره مقوله تکرار در «شهر خاموش» و پاسخ به این سوال گفت: در ساختار سه پرده‌ای فیلمنامه باید قواعدی را رعایت کنید که بتواند مخاطب را با خودش همراه کند و من این را می‌دانستم. من یک پیش فرض را در این اثر سرلوحه کار قرار دادم و آن این بود که برای من، مسئله تکرار و روزمرگی بسیار مهم است. وقتی آن پلان ها را نشان می‌دادم قصدم این بود که نشان بدهم انجام این اعمال تبدیل به آیین بمانی شده است. ما هم می‌دانیم که واقعیت ندارد که یک خانم در سه شب متوالی دست به چنین عملی زده باشد. بنابراین باید سراغ نشانه‌ها می رفتیم و برداشت‌هایِ غیر رئالیستی‌ فراتر از آن لحظه را داشته باشیم. من می‌خواستم جدا از اینکه قدری به بمانی حق این کارها را می‌دهیم، از این جهت هم نگاه کنیم که مجازات کسی که یک نفر یا دو نفر یا چند نفر را می‌کشد تفاوتی نمی‌کند، این عمل تکرار می‌شود و من به این تکرار شدن فکر می‌کنم. برای انتقال این مفهوم مجبور بودم این طور بنویسم و بسازم. راجع به تطهیر شدن هم باید بگویم که می‌گویند کسانی که می‌میرند، تطهیر می‌شوند و مولکول‌های بدن از هم جدا می‌شوند و دوباره تبدیل به یک موجود دیگر مانند پلنگ، گیاه و غیره می‌شوند. در «دشت خاموش» هم به سراغ خانواده‌ها که می‌رفتیم، با نشان دادن ملحفه سفید، یک روز جدید آغاز می‌شد و این برای من، به این معناست. از نظر من، وقتی جسم از بین می‌رود، آگاهی هم از بین می‌رود که می‌توان از آن با تعبیر تطهیر شدن یاد کرد.
در ادامه این نشست نقد و بررسی یکی از حضار با بیان اینکه چرا «شهر خاموش» فیلم کوتاه نشد سوال خود را این طور مطرح کرد: همان طور که گفتید گاهی قرار است سکانس طولانی، مفهومی را برساند در صورتی که در برخی سکانس‌ها به نظرم می‌توانست نباشد. علاوه بر این فیلم پلان های تکراری و زیادی داشت. موضوع برای من جذاب بود  ولی اگر به جای ۹۶ دقیقه، ۳۶ دقیقه بود، شاید به بقیه هم پیشنهاد می‌دادم که بیایند آن را تماشا کنند.
بهرامی برای پاسخ به این پرسش به سریع شدن زندگی اشاره کرد و گفت: می‌دانید چیست؟ کلاً سرعت زندگی تند شده است. من خودم از جایی می‌آیم که زندگی در آنجا خیلی کند بود. شاید این نوع نگاه من از دوران کودکی که در آن زیسته‌ام می‌آید و اینکه دوست ندارم همه‌چیز را به سرعت بیان کنم. همچنین، حضور تعداد بسیاری از آدم‌ها را نمی‌توانم تحمل کنم. در نتیجه، بخشی از این موضوع هم مربوط به وضعیت روحی و روانی من است. بعد از آشنایی با سینمای عباس کیارستمی، در فیلمسازی هم سراغ فیلم‌هایی که کمی سمت و سوی آرام‌تری دارد رفتم. مثلاً بارها می‌نشینم و فیلم‌های نوری بیلگه جیلان را تماشا می‌کنم یا فیلم «تانگوی شیطان» بلا تار که هفت ساعت است را من بیست بار دیده‌ام. با خود بلا تار در این باره صحبت کردم و گفت یا دیوانه‌ای یا دروغگو! بعد که راجع به فیلم صحبت کردیم، گفت دیوانه‌ای و تو واقعاً فیلم را دیده‌ای. می‌خواهم بگویم این شکل فیلمی است که من دوست دارم. همچنین، اگر این پوسته بدو بدو را از زندگی‌مان بگیریم، زندگی مان پر از تکرار است به همراه اتفاقات کوچکی که رخ می‌دهد. من این تکرارها را در آثارم می‌آورم و دوست دارم.
 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *