پانصد و شصت و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه چهارم دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ به نمایش فیلم «وال استریت» به کارگردانی الیور استون محصول ۱۹۸۷ اختصاص داشت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور جواد طوسی (منتقد سینما و حقوقدان) و مهدی خرمدل (مستندساز و روزنامه‌نگار) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
مهدی خرمدل در ابتدای این نشست گفت: درباره این فیلم باید بگویم به جز اینکه عنوان «وال استریت»، نام خیابانی در منطقه منهتن است، به عنوان نماد مالی آمریکا نیز شناخته می‌شود. با این حال این عنوان، برای آقای الیور استون معانی بیش از این نیز داشته است. زیرا پدر او یک کارگزار «وال استریت» بوده و از کودکی همه بازارهای مرتبط به آن را دیده است. او در مصاحبه‌ای که بعد از ساخت این فیلم انجام داده، به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «زمانی که پدرش در «وال استریت» کار می‌کرده، حس می‌کرده در حال انجام کاری مقدس است.» چون در آن زمان کارگزارهای «وال استریت» پول زیادی در نمی‌آوردند. همچنین به گفته الیور استون، «وال استریت» در آن زمان به نسبت زمانی که او تصمیم به ساخت این فیلم می‌گیرد، آنقدر آلوده نبوده است.
او افزود: شخصا تجربه کار بورسی داشتم و وقتی برای این فیلم دعوت شدم تعجب کردم. البته شخصا در بورس ضررهای خیلی سنگین کرده‌ام و تا حدودی مفهومی که در فیلم درباره آن صحبت می‌شود را می‌فهمم. ساخت فیلم درباره «وال استریت» و مفاهیم ریاضی و عددی که در آن است، شاید خیلی سخت باشد. از همین رو، الیور استون مفاهیم دیگری را در کنار آن آورده تا بتواند مخاطب را حفظ کند. الیور استون باتوجه به آشنایی با آن فضا و دیدن فضای تازه متوجه تغییر شرایط به نسبت زمان پدر خود شده و سعی کرده تا از عناصر جانوری (به عنوان نمادهای استعاری و کنایی) استفاده کند. خودش در مصاحبه‌ها نیز به این موضوع اشاره کرده است.
این مستندساز در ادامه بیان کرد: فیلم به لحاظ صدا بسیار خوب صداگذاری شده است. نمادهای فیلم نیز انتخاب کارگردان بوده که از لحاظ تکنیکی کاری قوی انجام داده است. استفاده درست از دوربین رو دست نیز ویژگی دیگر این فیلم است. الیور استون تمام این فیلم را در ۹ لوکیشن در نیویورک گرفته و در عین حال سعی کرده تا همه سکانس‌ها را در لوکیشن‌های واقعی فیلمبرداری کند. به عنوان مثال ۴۵ دقیقه از فیلم در تالار اصلی «وال استریت» فیلمبرداری شده که به شدت کار سختی برایش بوده است.
خرمدل در ادامه صحبت‌هایش گفت: برای اینکه بتواند آن تنش موجود در معاملات بورس را انتقال دهد، سعی کرده تا صحنه‌های بورس را با دوربین رو دستی که تنش را بهتر نشان دهد، فیلمبرداری کند. اما در سکانس‌های دیگر فیلم، دوربین آرام‌تر می‌شود. نباید فراموش کنیم که فیلم در سال ۱۹۸۷ ساخته شده است. در واقع در آن زمان هنوز امکانات الکترونیکی وجود نداشته و از همین رو فیلمبرداری به این صورت، بسیار کار سختی بوده است. اساس «وال استریت» و بازارهای مالی بر طمع است که در فیلم نیز به نمایش گذاشته می‌شود. مثلا سخنرانی که در فیلم می‌گوید طمع چیز خوبی است، برگرفته از سخنرانی واقعی در دانشگاه کالفرنیا بوده که چند سال پیش انجام شده است.
او ادامه داد: حتی در بازارهای بورسی نیز منحنی ترس و طمعی وجود دارد که به عنوان مبنای اینکه بورس چطور کار می‌کند، شناخته می‌شود. در واقع فیلمساز نیز بنا بر همین موضوع، تلاش کرده تا مولفه‌های بورسی را به نمایش بگذارد و در این راه تا حد خوبی موفق بوده است. بار دراماتیک اثر نیز به حدی جذاب است که روایت گیرایی را به مخاطب بدهد.

جواد طوسی نیز در ادامه این نشست گفت: همیشه عادت دارم که به بهانه موضوع محوری بحث، گریزی هم به فضای موجود جامعه خودمان بزنم. به هر دلیل در همین ماه اخیر، یک پرونده‌ای بازتاب رسانه‌ای پیدا کرد. باید پرسید چرا این پرونده مبتنی بر رئالیسم اجتماعی زمان خود بوده است؟ و چقدر مبتنی بر رعایت تاکتیکی یک‌سری از قواعد بازی است که برمبنای آن هر چند وقت یک بار، باید سوژه‌ای در رسانه‌ها مورد توجه قرار گیرد و این جامعه را تا اطلاع ثانوی، در تداوم التهابات پایان‌ناپذیرش، معطوف آن موضوع روز کند؟ در شرایطی که پس از چهل و اندی سال، ما در این حوزه، مشکلات اساسی داریم و هر مدت یک بار، شخصی حقیقی یا حقوقی به یک پرونده جنجالی تبدیل می‌شود، چقدر این موضوع می‌تواند آسیب‌شناسی منطقی سیستم اقتصادی ما را در بر داشته باشد؟
او افزود: در این شرایط این سوال مطرح می‌شود که چطور یک نظام حکومتی که در ابتدای امر، مبتنی بر مبانی ارزشی خود سنگ یک‌سری از شعارها چون عدالت اجتماعی، جامعه بی‌طبقه و… را بر سینه می‌زد و می‌خواست آنها را جامه عمل بپوشاند، به چنین وضعیتی رسیده است؟ با این همه هرکدام از گروه‌ها، سازمان‌ها و خود حوزه مقتدرانه این دوران، سعی کرد این جامعه بی‌طبقه توضیح منفرد خودش را داشته باشد. اما اگر بخواهیم فراتر از شعار و به صورت واقعی به ماجرا نگاه کنیم؛ ما هنوز نتوانستیم در چرخه عملی و اجرایی به یک نقطه مطلوب و ایده‌ال آرمانی، خودمان را سوق دهیم. فکر می‌کنم انتخاب فیلم‌هایی چون «وال استریت» برای این برنامه، می‌خواهد نگاهی همزمانه با جامعه داشته باشد که خیلی هم خوب است.
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: این سالن یک پاتق فرهنگی بوده که خروجی‌اش به آسیب‌شناسی و نگاه نقادانه متمایل است. آنچه که برای من تاسف‌برانگیز است، حضور مخاطبان کم برای نقد و بررسی فیلمی است که موضوع آن موضوع معاصر دوران ماست. این به چه چیزی مربوط می‌شود؟ این انفعال و بی‌انگیزگی و استقبال نکردن در تریبونی که وجود دارد از کجاست؟ امیدوارم تمهیدی اعمال شود و ما بستری را ایجاد کنیم، که جذب حداکثری مخاطب را داشته باشیم تا افراد مختلف بتوانند از اینگونه آثار استفاده کنند.
طوسی با طرح این پرسش که چرا وقتی قرار است اثری مورد نقد و بررسی قرار گیرد، با تعداد اندکی مخاطب مواجه می‌شویم؟ گفت: این موضوع به فضای عمومی جامعه ما مربوط بوده که در یک گسست تاریخی قرار گرفته است. اکنون این گسست به حوزه فرهنگ و هنر تسری پیدا کرده است. به صورتی که اکنون شاهدیم، مسائل دیگری در طبقه بندی جامعه ما در الویت قرار گرفته است. قشر متوسط، مطرح‌ترین و مهمترین قشر جامعه ماست که روز به روز بیشتر رنگ می‌بازد و خودش را به اقشار فرودست نزدیک‌تر می‌کند. شما در روزمره آنها می‌بینید که به‌قدری برای گذران زندگی و به دست آوردن حداقل‌های معیشتی خود درگیر است که به قول معروف عاشقی را از یاد می‌برد. البته من کاملا به آنها حق می‌دهم.
او ادامه داد: با وجود همه دشواری‌ها، ما خودمان باید تلاش کنیم تا این فضا را دو مرتبه سر ذوق بیاوریم تا محیط‌هایی از این دست، دوباره بتوانند آن شور و نشاطی که در گذشته آن را می‌دیدیم و شاهدش بودیم را به دست آورد و احیا شود. اگر این فضا مهیا شود، قطعا ما بهتر می‌توانیم مطالبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را در یک همدلی و همراهی عمومی به سر منزل مقصود برسانیم.
این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره فیلم «وال استریت» گفت: الیور استون در این فیلم نیز، کماکان همان شناسنامه همیشگی فیلمسازی با عقبه خودش را دارد. او در شکل ظاهری اینطور نشان می‌دهد که فیلمساز منتقد به شرایط جامعه خود است و همواره نگاه نقادانه‌ای به رویدادهای آن جغرافیا دارد. به عنوان مثال شما مدلی از پایان‌بندی که در فیلم «جِی‌اِف‌کِی» دارد را در اینجا نیز می‌بینید. در واقع او آدم‌های جامعه خود را به شمایل نگاری مبدل می‌کند. این موارد فی نفسه، انگار رونمایی از جامعه‌ای است که حتی در بطنش همچنان آشفتگی و دیوانگی افراطی وجود دارد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *