بانیفیلم – مسعود داودی:
با پایان یافتن جشنواره فیلم فجر و طرح دیدگاههای برگزارکنندگان مبنی بر موفق بودن این جشنواره سینمایی، به نظر میرسد برخلاف ادعاهای مطرح شده، این دوره هم مانند دورههای گذشته، خروجی چندانی برای سینمای ایران نداشته است.
ثبت کردن نام این رویداد یکهفتهای در فهرست فستیوالهای مورد تایید فیاپف (فدراسیون بینالمللی انجمن تهیهکنندگان فیلم) که صرفاً به واسطه حضور دبیر فعلی رویداد بینالملل فجر در آن تشکل صورت گرفته، تنها نقطه قوتیست که برگزارکنندگان فجر بینالملل در خبرهای ریز و درشت ارسالی روابط عمومیچیها، به آن پرداختهاند.
(توضیح اینکه محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل وقت خانه سینما از سوی این تشکل به عنوان نماینده ایران به فیاپف معرفی شد.)
واقعیت این ثبتنام و اهمیت اعتبارهای احتمالی مورد ادعای محمدمهدی عسکرپور و رضا میرکریمی، برای این رویداد منشعب از جشنواره فیلم فجر، موضوع این نوشته نیست. آنچه مهم است اینکه سرنوشت این رویداد یک هفتهای در تقویم سینمایی کشور چه خواهد بود و اینکه با تغییر دولت و آمدن مسئولان سینمایی دارای طیف فکری مخالف، آیا این روند ادامه خواهد داشت یا نه؟!
واقعیت این است که ماندگاری بسیاری از تصمیمهای اجرایی و سیاستگذاریهای حوزه سینمای ایران همچون فرآیندهای حاکم بر دنیای سیاست، تابع مستقیم بقای مدیران عالیرتبه و مدت زمان نشستن آنان روی صندلی مسئولیتشان است.
بیشتر فرآیندهای سیاستگذاری مدیران دولت مقیم، با جابجایی در قدرت و رفتن عدهای و آمدن افراد جدید، دستخوش تغییرات بنیادی میشود!
این شیوه تغییرات، در چهل و دو سالی که از عمر دولتهای پس از انقلاب میگذرد، روندی قابل پیشبینی است!
از چنین منظری نباید امید چندانی به ادامه شکل کنونی برگاز شدن فجر بینالملل داشت و مسلماً ماندگاری این رویداد در سال آینده، در هالهای از ابهام قرار خواهد داشت.
در روزهای گذشته و در حرفهایی که مسئولان فعلی فجر جهانی در گفتوگوهای -غالباً- سفارشی در برخی رسانهها منتشر شده بیان کردهاند، به نظر میرسد موضوع مهم به پایان رسیدن دوران حاکمیت دولت دوازدهم و -به احتمال زیاد- ایجاد تغییرات اساسی در شاکلههای مدیریت سینمایی کشور، از مسایل اساسی است که مورد غفلت برگزارکنندگان فجر بینالملل قرار گرفته.
با توجه به اینکه به احتمال زیاد، خاستگاههای سیاسی مسئولان گمارده شده فعلی برای برگزاری رویداد فجر بینالملل با سیاستهای مدیران سینمایی آینده خواهد داشت، از همین حالا میتوان پیشبینی کرد که فجر بینالملل با شکل و شمایل کنونی و پس از پنج دوره برگزاری بدون خروجی، به پایان راه رسیده است.
پیشبینی این وضعیت با شرایط فعلی و پایین آمدن سطح توقع و نزول اعتباری یک رویداد سینمایی مانند فجر، چندان دشوار نبوده است.
واقعیت امر این که اعتبار فجر بینالملل زمانی دچار خدشه شد که برنامهها و سیاستهای اجرایی برگزارکنندگان، این رویداد سینمایی را تا سطح یک «دورهمی» و جشن سینمایی نزول داد.
نکته تاسفبرانگیزی است که اهمیت این رویداد تا اندازهای دچار مخاطره شد که حتی فیلمسازان مطرح کشورمان، از جمله اصغر فرهادی، حاضر نبودند فیلم خود را در آن شرکت دهند! (فیلم «قهرمان» نمونه جدید این اجتناب است.)
رویداد بینالملل فجر نه تنها کمترین درجهای به اعتبار سینمای ایران نیفزود، بلکه در کمال تاسف، سطح توقع سینماگران کشورمان را از رویدادهای مهم و معتبری چون فستیوالهای کن و ونیز، به سطح جشنوارههایی مانند شانگهای و مسکو تقلیل داد!
شاید مهمترین انتقادی که به روال جداسازی بخش بینالملل از جشنواره فیلم فجر وارد است، قطع شدن ارتباط میان سینماگران ایرانی با جریان حرفهای سینمای جهان است.
این موضوع در جریان دعوت از سردبیر یک نشریه فرانسوی در دوره اول برگزاری مستقل این رویداد به خوبی بیان شد؛ آن منتقد فرانسوی گفته بود که من به ایران میآیم تا فیلمهای ایرانی را ببینیم، تماشای آثار خارجی سانسور شده که جذابیتی برای تماشاگران خارجی ندارد!
به هر حال پایان محتوم برگزاری مستقل بخش بینالملل فجر، اگرچه به دلیل صرف بودجههای دههامیلیارد تومانی در این پنج سال، نوعی اجحاف به حقوق سینمای کشورمان بوده است اما ادامه این زیانرسانی به هویت و اعتبار سینما و تلف کردن بودجههای مصوب سازمان سینمایی، خسران بزرگتری برای سینمای ایران در پی خواهد داشت.
تصمیمگیری برای این موضوع برعهده مدیران آتی سینمایی خواهد بود تا درباره سرنوشت قطعی برگزاری فجر بینالملل تعیین کنند اما با توجه به چینش سیاسی و احتمال فراوانی که نسبت به بروز تغییرات اساسی در بدنه نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور پس از انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد، از هم اکنون میتوان برگزاری رویداد فجر بینالملل را پایان یافته تلقی کرد.
انتظار برای یافتن پاسخ این پرسش که سرنوشت این بخش جدا شده از فستیوال فیلم فجر، چه خواهد شد، زمان زیادی نمیبرد!
عکسها از سایت فجر بینالملل است.
بدون دیدگاه