جبار آذین
در دهه شصت، پنج کتاب با عناوین، ” سینمای جنایی پلیسی ایران”، “سینمای کمدی ایران”، “تاریخ تحلیلی سینمای ایران”،”نویسندگان و منقدان سینمای ایران” و “سینمای شهادت” آماده چاپ داشتم که همه را برای کسب مجوز به ارشاد آن روزگار دادم و بعد منتظر جواب شدم، یک ماه،دو ماه و چند ماه گذشت و خبری از کتابها و اجازه نشر آن ها نرسید.شال و کلاه کردم و به ارشاد رفتم و پیگیر قضیه شدم، مسئول جدید مربوطه گفت که اطلاعی درباره کتابهای من ندارد و مسئول قبلی هم دیگر در ارشاد نیست.
پیگیری من به هفت ماه رسید و بهرغم تلاشهای فراوان من و نشیندن پاسخ منطقی در خصوص سرنوشت کتابهایم، اثری از آثار کتاب ها نیافتم و آنها غیب شده بودند!
به یاد دارم که یک، دو بار همراه یکی از کارمندهای آن دوران، جاهایی که ممکن بود کتابها نگهداری شود را زیر و رو کردیم،اما کتابها مفقودالاثر شده بودند.
آن قدر رفتم و آمدم و جواب سر بالا شنیدم که دیگر از یافتن گمشدههایم ناامید شدم و کم کم پذیرفتم که آنها حین عملیات جابجایی گم شدهاند. از آن زمان دست خود را داغ کردم که دیگر کتاب ننویسم یا دست کم دیگر آنها را به ارشاد نفرستم.
آن موقع مانند امروز این همه امکانات نبود و من هیچ نسخهای از کتابها نداشتم.
دو، سه سال بعد بر اساس یادداشتهایم که خوشبختانه آنها را دیگر به ارشاد نداده بودم، بخش هایی از کتابهایم را جمع و جور و بازنویسی کردم.
سینمای کمدی ایران را به صورت دنباله دار در روزنامه ابرار و سینمای جنایی و پلیسی ایران را هم به صورت پاورقی در فصلنامه فارابی به چاپ رساندم که بعدها دهها نشریه قسمتهایی از آنها را باز انتشار کردند.
کتاب تاریخ تحلیلی سینمای ایران را نیز که حاوی کلی مطالب تحلیلی درباره پشت و رو وقایع سینما بود، به صورت جزوه دستمایه تدریس کلاسهای سینماییام کردم.
چند روز قبل ضمن جابه جایی قفسه کتابهایم، بخشی از یادداشتهای مربوط به کتاب سینمای شهادت را پیدا کردم و یکباره تصمیم گرفتم آنها را با اطلاعات و مطالب روز بازنویسی و منتشر کنم.
در این کتاب از منظر هنری و سینمایی و اجتماعی و اعتقادی و عرفانی به مسایل شهید و شهادت در آثار دفاع مقدس پرداخته بودم و در یک فصل هم در مورد جانبازان و آزادگان نوشته بودم. وقتی قلم به دست گرفتم، ناخواسته به یاد حال و روز سینمای کشور از دهه شصت تا امروز افتادم و دستم بدون حرکت شد. لختی بعد در حال کلنجار با افکارم به خود گفتم، اگر قرار باشد درباره شهید و شهادت و جانباز بنویسی، اکنون اولویت با خود سینماست، چون در این سالها ارزشها و آرمانها و موجودیت و هویتش شهید شده و صدها جانباز وشهید و مفقودالاثر دارد و خود تو هم از جانبازان این سینمای زخمی هستی”! به همین دلایل، تا اطلاع ثانوی، به جای سینمای شهادت، باز هم به سینمای شهید و شهدا و جانبازان سینما و قاتلان و جانیان سینمای ایران میپردازم!
بدون دیدگاه