بانی‌فیلم: سینمای ایران از سال‌های ابتدایی فعالیت‌اش، از نظر تقسیم‌بندی «ژانر»‌ها، در یک فضای سردرگم بسر برده؛ صرف نظر از ساخت فیلم‌های تاریخی و ملودرام‌های کافه‌ای و عشقی، سازندگان فیلم، هیچگاه قواعد و مرزبندی‌های ژانر‌های سینمایی را رعایت نمی‌کردند.
اصلی‌ترین و کلیدی‌ترین زمینه به وجود آمدن این مشکل، در فاصله‌‌ای بود که فیلمنامه‌نویسان با ادبیات داشتند.
ابداع راهکارهای نادرست توسط فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان برای ساخت فیلم و استفاده از روش‌های کلیشه‌ای، در واقع نوعی «سرهم‌بندی» کردن موضوعات مختلف در فرایند روایی فیلم بود.
همین آسیب باعث شد بخش بسیاری از تولیدات سینمای ایران، بی‌توجه به قاعده‌های مبتنی بر اصول نوشتاری، مسیری ساده‌لوحانه را پیش بگیرند که دست‌آخر هم منجر به سقوط سینمای ایران به دره ابتذال شد.
این روند در سال‌های اخیر هم -البته با اندکی تغییر کیفی- همچنان حاضر و گریبانگیر سینمای ایران است.
تولید فیلم‌هایی که چه به لحاظ ساختاری و چه از نظر محتوایی از یک مدل مشابه و سطحی کپی‌برداری می‌کردند، در واقع لطمات زیادی به ارزش‌های هنری سینما زده و آن را دچار انحطاط قطعی کرد.
مقاله‌ای که در پی می‌آید، با نگاهی پرسشگر و انتقادی به ضعف‌های سینمای ایران در مواجهه با «ژانر» دارد می‌پردازد…
بخوانید:

سینمای ایران؛ بستری ‘ژانرخیز’ اما ‘تُنُک‌ ‌و عمدتاً بایر’

المیرا ندائی
در گذشته‌ای نه چندان دور، پرمخاطب‌ترین فیلم‌ها، از حیثِ ملموس بودنِ محتوا برای مخاطب، در ژانر خانوادگی و اجتماعی تولید می‌شدند.
به تدریج و به مرور زمان و بر حسبِ مقتضیات جامعه و‌ ذائقه‌ی مخاطبانی که سبک و سیاقِ زندگی‌شان با روند جهانی سازی گره خورده بود، فیلم‌های کمدی، پلیسی، تاریخی، اکشن و غیره نیز به زمره‌ی آثارِ سینمایی ملحق شدند.
هرچند علیرغم پتاسیل‌های محدود اما موجود، این آثار عمدتاً از لحاظِ رعایتِ قواعدِ حاکم بر ژانر، به شکل قابل ملاحظه‌ای دچار فقر در گونه‌ی هنری بوده اند. بسانِ همیشه، سازندگانِ این گونه آثار خود را از هر گونه تقصیری که متوجه نابلدی‌شان باشد، مبرا دانسته، و تیرِ پیکانشان متوجه‌ی محدودیت در زیرساختها، سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی و دولتی و ممیزی‌ها بوده است.
این در حالی‌ست که تعهدِ به یک ژانر خاص، نخست باید در فرم و محتوا صورت گیرد و در مراحل بعدی مولفه‌های مرتبط با ساخت مطرح هستند.
پرواضح است که آشنایی با انواع ژانر در سطح بین‌الملل نیازمندِ سوادِ آکادمیک است. سینمای بدون ژانر، سینمایی صرفأ تجاری و بی‌هویت است.
ژانرهای متنوع سینمایی در جهان، مولفه‌های خاص خود را دارند، و عدم وجود آثارِ متنوعِ ژنریک نه تنها منجر به فقرِ ژانر در سینمای ایران شده بلکه ذائقه‌ی مخاطبِ ایرانی نیز تا حد قابل توجهی دست کم گرفته شده است. آنچه منجر به تثبیتِ یک فیلم در چهارچوبِ یک ژانر می‌شود، نگاه و تواناییِ تخصصی و حرفه‌ای فیلمسازان به این مقوله‌ی حیاتی و حاکمیتِ دموکراتیکِ سلیقه مداری نزدِ متصدیان تولید است.
غنایِ سینما و خروج از این موقعیت انسدادگونه، در گروی سازماندهیِ آثارِ سینمایی در قالب ژانر است.
شاید یکی از دلایل اصلی فاصله گرفتنِ قشرِ عظیمی از مخاطبان این باشد که سال‌هاست در سینمای ایران، دو ژانرِ کمدی و ملودرام اجتماعی پیشتاز هستند و سایر ژانرها کم رنگ و خاموش بر تعدادِ محدودی از پرده‌های نقره ای به مدتِ محدود به نمایش گذاشته می‌شوند.
درست است که مختصاتِ اجتماعی و سیاسی حاکم بر فضای سینما، محدودیت‌هایی در آفرینشِ ژانرهای نو به وجود آورده است، اما سینمای ایران با فقدانِ ژانرهایی روبروست که پتانسیل و بستر لازم برای خلق آنها فراهم است و با کمی کج کردنِ خط‌قرمزها و ممیزی‌ها، امکان ظهورِ آنها فراهم است.
بضاعتِ بدنه‌ی سینمای ایران فراتر از آن چیزی‌ست که این روزها نظاره‌گر آن هستیم. سرمایه، همان فیلمسازان و سینماگرانِ جوان، تحصیلکرده و ایده پردازی هستند که ژانر را می شناسند و بر ضرورتِ آن واقف هستند؛‌هنرشناسانِ تازه نفسی که توانِ رقم زدنِ موجی نو در سینمای ایران را دارند و صرفأ به دنبالِ قصه گویی نیستند.
در جریانِ غالبِ تولیداتِ سینمایی در سالهای اخیر، در مواردی انگشت شمار، مخاطبِ ایرانی شاهد تمایزِ ژنریک بوده است، مانند آنچه در فیلم سینمایی ‘زالاوا’ ساخته‌ی ارسلان امیری در سال ۱۴۰۱ به تصویر کشیده شد و خود بارقه‌ای کم رمق از امید بود.
برایِ چرخیدنِ چرخه‌ی پرهزینه‌ی سینما، نیاز به ‘صنعت سینما’ داریم، نه ‘سینمایی قصه گو’ و بیگانه با ژانر. شایانِ ذکر است که مخاطب سینما، چه نخبه و چه غیر نخبه، باید توده‌وار باشد، در غیر اینصورت به جای تنوعِ وسیعی از تماشاخانه‌ها که تصویرگرانِ تنوعی وسیع از ژانر هستند، تجارتخانه‌هایی وجود خواهند داشت که برای از دست ندادنِ مخاطب‌هایِ همیشگی‌شان و اجتناب از بسته شدن‌شان، دائما نیازمند تزریق و اتلاف سرمایه به منظور تبدیل پول بد به پول خوب هستند.
با وجودِ خیلِ عظیمِ محصولاتِ سینمایی در گونه‌های آشنا، و به علتِ عدم تنوع و وسعتِ ژنریک که عمدتأ ناشی از اقتضائات خاص و تمایزاتِ فرهنگیِ ایرانی با سایر کشورهای صاحب سبک در سینماست، هیچ یک از تولیداتِ ایرانی تا به امروز زمینه سازِ ایجادِ سینمای ملی در ایران نبوده‌اند. سینما، هنری جریان ساز از جنسِ فرهنگِ یک کشور است که با در نظر گرفتنِ جایگاهِ تأثیرگذاری که دارد، سزاوارِ التفاتی دلسوزانه و تفکری اثربخش است.
این مقاله تنها پیشگفتاری بود برای مقالات آتی که هر کدام جداگانه به تعریف مولفه‌ها و قواعد حاکم بر ژانرهای ملی و بین‌الملل خواهند پرداخت، و به منظور درک عمیق‌تر مخاطبان عزیز به ذکر مثال‌هایی از سینمای داخلی و خارجی پرداخته خواهد شد.
فراموش نکنیم که در روزگارِ جهانی‌ سازی، سینمایِ بدون ژانر، سینمایی بدونِ هویت و بدونِ مخاطب خواهد بود.
با ما همراه باشید.

۱۴۰۳/۰۸/۱۷

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *