بانیفیلم: اگر تاثیر حرفهای جعفر پناهی پس از پایان نمایش «یک تصادف ساده» در کاخ جشنواره کن را در رای هیات داوران بپذیریم، بنابراین از حالا میتوانیم «نخل طلا» را در دستان این فیلمساز ببینیم!
پناهی فیلمسازی اجتماعیست او به شکلی منتقدانه در فیلمهای قبلیاش مانند «دایره» و «طلای سرخ» -که از قضا هر دو زیر تیغ سانسور امکان نمایش عمومی نیافتند- تلاش میکرد بر رویکرد مطالبهگرانه و نقد اجتماعی خود تاکید کند.
او بعدها حتی در «آفساید» هم چنین رویهای را در بیان دیدگاههای منتقدانهاش حفظ کرد.
شانزده سال پیش و با به وجود آمدن التهابات ناشی از مسایل سیاسی به ویژه اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، و با دو قطبیسازی افراطی ایجاد شده، شمار زیادی از شهروندان در جناحهای مقابل هم قرار گرفتند.
این شکاف در دیدگاههای سیاسی، در میان نظرات بسیاری از سینماگران هم ایجاد شد که جعفر پناهی یکی از آنها بود.
نارضایتی این فیلمساز از توقیف فیلمهایش در سالهای پیش، مزیدی بر علت شد تا او با جسارت بیشتر و بیپرواتر از دیگران، مخالفتاش را از شرایط موجود ابراز کند.
این شرایط ملتهب در سالیان بعد نیز مصائبی را برای شخص پناهی به وجود آورد که زندانی شدن براساس حکم دادگاه از مهمترینشان بود.
حکم ممنوعکاری و ممنوعیت خروج از کشور، تنگناهایی را در مسیر فیلمسازی او به وجود آورد که پناهی با زیرکی توانست در خلال این سالهای ممنوعیت، فیلمهایش را بسازد و به جشنوارهها بفرستد…
«یک اتفاق ساده» برخلاف فیلمهای قبلی پناهی، با فیلمنامهای منسجم و فکرشده، جلوی دوربین رفته است. با وجود اینکه حمایت مالی دو کمپانی بزرگ «فیلمپلی» و «ممنتو» اطمینان خاطر زیادی به این فیلمساز داد و اصطلاحاً دست او را باز گذاشت، اما این کارگردان نیز تلاش کرد که «بار» فیلم را صرفاً بر دوش این دو شرکت نگذارد و تلاش کند «یک تصادف ساده» توان سینماییاش برای رقابت در بخش مسابقه جشنواره را داشته باشد.
آزادی عملی که پناهی برای ساخت «یک تصادف ساده» داشته، -برخلاف محمد رسولاف که «درخت انجیر معابد» را دور از چشم و در لوکیشنهای عمدتاً داخلی ساخت-، به کارگردان «یک تصادف ساده» این امکان را داد که نظارت بیشتری بر جنبههای هنری فیلمش داشته باشد. انجام امور فنی فیلم در فرانسه و نظارتهای مداوم پناهی با حضورش در لابراتوارهای فیلمسازی پاریس طی ماههای گذشته، نتیجهاش این شد که پناهی بتواند یک فیلم سر و شکلداری را روانه فستیوال کن کند. او بدون درگیری با مشکلات ناشی از شتابزدگی و نقصانها فیلمش را در زمان مناسب ساخت؛ فیلمی که مشکلات کیفی در آن کمتر دیده میشود.
همکارمان المیرا ندائی پس از تماشای «یک تصادف ساده» مطلب زیر را در باره آخرین فیلم جعفر پناهی نوشته که خواندنیست…
***
The 78th Annual Cannes Film Festival (May 20, 2025)
«Un Simple Accident/ فقط یک تصادف ساده بود.»
اگر سینما واقعاً برای شما مقدس است، پس هیچ سانسور و سیستم اقتدارگرایی نمیتواند جلوی شما را بگیرد. -جعفر پناهی.
المیرا ندائی
این درام – که حول محور ابراز احساسات شدید گروهی از زندانیان سابق نسبت به یک نگهبان بازجو میچرخد – از دوران حبس جعفر پناهی ریشه میگیرد. طبیعی است که ذهن یک فیلمساز حرفهای مانند جعفر پناهی، تحت تأثیر محیط، متوجه تأملات و ایدههایی شود که به تدریج بهم پیوسته و زمینه ساز نوشتن فیلمنامهای و ساختن فیلمی بر مبنای این تجربه زیسته شود.
جعفر پناهی، فیلمساز سرشناس و معترض سینمای ایران، در تازهترین اثر خود با عنوان «یک تصادف ساده» بار دیگر مرز میان واقعیت و تخیل سینمایی را درنوردیده است. فیلمی که با زبان سینمای مستند، ساختاری در ظاهر ساده، اما با پیچیدگیهای فلسفی، اجتماعی و روانشناختی عمیق، صدای یک جامعه را فریاد میزند. اکران این اثر در بخش مسابقهی جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵، نه تنها بازگشت دوبارهی پناهی به فضای بینالمللی بود، بلکه تائید و تأکیدی بر پویایی زبانی بود که سینمای او طی دو دهه گذشته توسعه داده است: زبان سکوت و ایستادگی.
به باور خود او که همواره خود را فیلمسازی اجتماعی معرفی کرده، این اثر نه دربارهی جنگ است و نه دربارهی صلح؛ بلکه دربارهی چرخه خشونت است.
از دیدگاه یک فیلمساز اجتماعی، مفهومی به عنوان یک شخصیت مطلقاً خوب و یا یک شخصیت مطلقاً بد، قابل انتقال نیست. خوب و بد مطلق با واقعیت جاری در جوامع بشری در تضاد آشکار است. همه کس و همه چیز بخشی از یک سیستم هستند و عملکردشان نتیجه ساختار سیستمی است که قوانین و ارزشهای خود را به آنها دیکته میکند . بنابراین، مسئله چیزی بیش از صلح و آشتی است. مسئله درک این مهم است که چگونه، وقتی افراد خارج از چارچوبهای تعریف شده سیستمی قرار میگیرند، قادر هستند در کنار هم به شکلی مسالمتآمیز زندگی کنند. «یک تصادف ساده»، نمایشی اخلاقی در جامهی یک تریلر انتقامجویانه پرتنش، ظریف و گیرا است که طنزی تلخ را نیز به دوش میکشد.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، طرح داستان مستقیماً از تجربیات پناهی در زندان الهام گرفته شده است و داستان یک مخالف آزاد شده را دنبال میکند که با این تصور که یکی از بازجویان زندان را شناسایی کرده است، در صدد انتقام بر می آید. اما خیلی زود شروع به زیر سوال بردن این موضوع میکند که آیا ادامهی خشونت راه درستی برای اجرای عدالت است یا خیر.
جعفر پناهی در این اثر سعی در انتقال این واقعیت انکارناپذیر به مخاطب دارد که آنچه که به عنوان یک تصادف جزئی و ساده آغاز میشود، مجموعهای از عواقب فزاینده را به دنبال دارد. شاید بتوان این فیلم را بیانیه ای قدرتمند برای بشریت خواند با این هشدار که بهتر است مراقب پشت سرتان باشید.
این کارگردان ۶۴ ساله، همواره برچسب فیلمساز سیاسی بودن را رد کرده است. به تعریف او، یک فیلمساز سیاسی از یک ایدئولوژی دفاع میکند که در آن خوبها از آن پیروی میکنند و بدها با آن مخالفت میکنند. حال آنکه در تمام آثار پناهی، حتی کسانی که رفتار بدی دارند، توسط سیستم شکل گرفتهاند نه انتخاب شخصی. «یک تصادف ساده»، فیلمی جدی و عمیق است که با لحظات کوچک طنزآمیز، سبکتر شده است. پناهی کوشیده است که به این مضمون، با کمی چاشنی کمدی ملایم تلخ و چاشنی سیاسی قوی، حال و هوای انسانیتری ببخشد.
«یک تصادف ساده»، از روایتی خطی و در عین حال گسترش یابنده بهره میبرد؛ یک تصادف جزئی و در ظاهر بیاهمیت که به تدریج ابعادی اجتماعی و قانونی به خود میگیرد. این مینیمالیسم روایی، که یادآور آثار زندهیاد عباس کیارستمی است، بستری فراهم میکند برای رشد تدریجی اضطراب و نقد اجتماعی در لایههای زیرین داستان.
پناهی از دوربینی بهره میبرد که بیش از آنکه مداخلهگر باشد، نظارهگر است. قابها در بسیاری از سکانسها ثابتاند یا به آرامی حرکت میکنند، انگار که نگاه تماشاگر از پس شیشهی زندگی در حال عبور است.
این سبک واقعگرایانه، تأثیر مستقیمی از سینمای مستند دارد و به تماشاگر اجازه میدهد در نقش قاضی، شاهد و قربانی وارد فیلم شود.
فیلم با نور طبیعی فیلمبرداری شده است و داستان اغلب در فضاهای باز یا خانههای معمولی در جریان است. این رویکرد باعث شده است تا فیلم از هرگونه تزئین بصری فاصله بگیرد. بازیگران غیرحرفهای نیستند اما چهرههای شناختهشدهای هم نیستند؛ همین امر موجب میشود که مرز میان سینما و زندگی محو شود.
عنوان فیلم -«یک تصادف ساده»- خود نوعی مفهوم در دل ساختار روایی ایجاد میکند. چیزی که در ظاهر بیاهمیت است، به بحرانی میانجامد که نهتنها شخصیتهای اصلی، بلکه کلیت جامعه را درگیر میکند. پناهی با تیزهوشی نشان میدهد که در جامعهای پرتنش، هر «اتفاق سادهای» میتواند تبدیل به یک فاجعه شود.
گرچه فیلم مستقیم به مسائل سیاسی نمیپردازد، اما سایهی سنگین کنترل، سانسور و قضاوت دائمی بر سراسر فیلم سنگینی میکند. از نوع برخورد مردم با هم گرفته تا رفتار مأموران و قانون، همه چیز در خدمت ایجاد اضطرابی پنهان اما فراگیر است.
فیلم در حقیقت تصویری از زیستن در جامعهای است که هر حرکت، هر کلام و حتی هر سکوت، ممکن است علیه فرد مورد استفاده قرار گیرد.
پناهی همچنین از عناصر نمادین بهره گرفته است بیآنکه نمادپردازیاش تصنعی باشد. حضور سگ، نهتنها بهانهی آغاز بحران است، بلکه نشانهای از بیصدایی، تعقیب و طرد شدگی است. زن فیلم، در برابر ساختار مردسالار و قانونمحور مقاومت نمیکند اما سر هم خم نمیکند. خیابان در این فیلم نه محل عبور، که میدان قضاوت عمومی است.
آن طور که گفته شده، «یک تصادف ساده»، بدون مجوز رسمی در ایران ساخته شده، اما تدوین نهایی فیلم در فرانسه صورت گرفته است. پناهی بار دیگر در موقعیتی نیمه مخفیانه، اثری سینمایی خلق کرده که در واقع، نهفقط محصول یک فرآیند سینمایی، که نتیجهی مقاومت یک هنرمند علیه ماشین سانسور و فشار حکومتی است. حضور زنان بدون حجاب در فیلم نیز خود به مثابهی بیانیهای سیاسی است. نمایش این اثر در بخش مسابقه هفتاد و هشتمین فستیوال کن، در کنار آثاری از آری آستر، وس اندرسن و دیگر فیلمسازان جهانی، نشان داد که سینمای اجتماعی ایران، علیرغم تمام محدودیتها، هنوز توان دیده شدن در سطح بینالمللی را دارد. «یک تصادف ساده» فیلمیست که در قالبی آرام، اما با قدرتی عمیق، ساختارهای فکری و اجتماعی را به چالش میکشد. جعفر پناهی در این فیلم، نه تنها تصویرگر حقیقت زندگی در جامعهای پرفشار و کنترل شده است، بلکه سینما را بهمثابه ابزاری برای مقاومت، بقا و گفتوگوی جهانی بازتعریف میکند.
در مجموع، «یک تصادف ساده» بررسی بیسر و صدا و ویرانگری از انتقام و گناه اخلاقی است. این فیلم که با نماهای بلند و قاببندیهای عریضِ مخصوص پناهی فیلمبرداری شده، به تنش اجازه میدهد تا به تدریج جوشش پیدا کند و به شخصیتها و رنجهایشان اجازه میدهد تا در قاب نفس بکشند. این امر منجر به ارائه بازیهای در خور تحسین توسط گروه بازیگران میشود که پیامدهای عاطفی خشونت را بدون اینکه هرگز به ملودرام تبدیل شود، بررسی میکند. به ویژه سکانس پایانی، یک چرخش دلخراش است؛ جایی که فرد ربوده شده به درختی بسته شده است، در حالی که او انکار میکند، استدلال میکند و سپس با ناامیدی برای زندگی خود التماس و گریه میکند. ممکن است هرگز نبینیم که او با این گروه از مردم و صدها نفر دیگر چه کرده است، برخلاف آنچه فیلمنامه پناهی به ما میگوید. با این حال، نمایش این صحنه در یک نمای طولانی و بدون وقفه، مخاطب را مستقیماً در معرض نمایش وحشتناک احساساتی قرار میدهد که میتوانستند به تصویر کشیده نشوند.
این فیلم شانس بالایی برای کسب نخل طلای جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ را دارد. پناهی، کارگردانی تحسین شده است که به خاطر فیلمهای اجتماعیاش و تواناییاش در ساخت روایتهای قوی و دقیق شناخته میشود. او پیشتر جوایزی از جشنواره کن و دیگر جشنوارههای معتبر دریافت کرده است.
حضور ژولیت بینوش نیز به عنوان رئیس هیات داوران میتواند نشانهای از تمایل داوران برای استقبال از فیلم پناهی باشد، زیرا که خود او نیز از طریق مدیوم سینما در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نقش داشته است. به انضمام بازخوردهای مثبتی که این اثر دریافت کرده است- از جمله ده دقیقه تشویق ایستاده تماشاگران.
جشنواره کن نیز سابقه حمایت از فیلمسازان مستقل ایرانی را دارد، بهویژه آنهایی که با شرایط سخت روبهرو بودهاند.
بدون دیدگاه