جبار آذین
گفتوگوهای خردمندانه و عادلانه فرهنگی و اجتماعی و جهانی، راز تکامل و تعالی انسانها و جوامع است و در ایران به جز گروهی از فرهیختگان قشرهای فرهنگی و علمی، اجتماعی و عده اندکی از سیاسیون، به دلیل فقر فرهنگی به موازات فقر اجتماعی کشور و غفلت بزرگ مقامداران و افراد منافعطلب و سوداگر، کمتر کسی به سهم و جایگاه و نقش گفتمانهای فرهنگی و سیاسی و هنری و علمی و اجتماعی باور داشت و بر اهمیت آن پای میفشرد و حاکمیت، با جهل و تند و کجروی و تکیه بر جبر و خشونت بود.
اگر امروز مسئولان دیپلماسی دو کشور ایران و آمریکا به صورت غیر مستقیم و به زودی مستقیم رو در روی یکدیگر نشسته و از مسیر گفتمان، مرزهای در واقع معاملات را پشت سر مینهند، حاصل رشد و ارتقای طبیعی فرهنگ زیستی و فرهنگی و درک والای نقش گفتمان در زندگی بشر امروز نیست، بلکه بیشتر نتیجه شرایط حاکم بر جهان و فشارها و اجبارها و ناچاریهاست. گرچه تا این حد هم که یاد گرفتهاند، از راه گفت و گوهای دوستانه و صلحآمیز، راه پیشرفت کشور را طی کنند. البته منهای آن جماعت سوداگر که در پس و پنهان این نشستها،طریق تبانی برای کاسبی و خیانت به ملت را میپیمایند!
ولی نفس خود این حرکت قابل تاُمل و توجه است و امید است که در این نوع نشستها و جلسات آتی، حفاظت از منافع و مصالح و عزت و حرمت ملت، نقش آفرین اساسی باشد.
گرچه به دلیل فشارها و تهدیدهای بیرونی، هوای این مذاکرات غبارآلود شده است، اما امیدواریم ایران و آمریکا از تنگناهای کنونی به سلامت عبور کنند.
دیروز با رفیق شفیق خود، اوس محمود گپ و گفت داشتیم و او با اشاره به مذاکرات ایران و آمریکا، بحث را به مسائل داخلی کشاند و درست و بحق گفت: آقا، بالاخره مسئولان ما و آمریکایی بعد از کلی داد و فریاد و شعار و مرگ بر این و آن، مجبور شدهاند مثل آدم حسابیها بنشینند و با هم حرف بزنند و دست از بد و بیراه و فحش و زیر آب زنی بردارند که امیدوارم ختم بخیر و به نفع مردم و ایران تمام شود، اما تعجبم از این است حالا که سیاستبازان پای میز معامله یا همان مذاکره نشستهاند، چرا رئیس و روُسای اجتماعی به این نتیجه نمیرسند که دست از مفتبری برداشته و جلوی مفتخوری از مابهتران را در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و غیره بگیرند و صادقانه و نه نمایشی و فرمایشی با کارشناسان این امور و مردم به مذاکره و تعامل بنشینند و برای اصلاح جامعه قدم بردارند. بخصوص این صندلینشینهای سینما، هنر، فرهنگ و تلویزیون که اغلب از دماغ فیل افتاده و با خودشان هم قهر هستند و هر چه هم دیگران آنها را پند و اندرز و راه و چاه را نشانشان میدهند توی گوششان فرو نمیرود و همان حرفهای بی سر و ته تکراری و شعاری خود را به خورد مردم میدهند و به همان راه کیسهدوزی و پر کردن جیبهای خودشان میروند.
گفتم: مشکل اساسی همان فقر فرهنگی است و این مسئله در ارتباط با نامسئولان به معضل تبدیل شده، چرا که اغلب اینان اهل فرهنگ و علم و دانش نیستند و کار چاقکنهای سیاسیاند که فارغ از تخصص و تعهد،صاحب مقام شده و اساساً اشتباهیاند.
از همین رو انتقاد و اصلاح پذیر نیستند و در حقیقت قدرت فهم و درک این مسائل را ندارند و به تنها چیزی که فکر و ذکر میکنند، منافع، ثروت و قدرت است.
افزون بر این مسائل داخلی کشور با موضوعهای جهانی تفاوتهای مهم دارند و نکته اصلی این که، مسئولان هر دو کشور ایران و آمریکا، امروز به جز مذاکره یا معامله کار دیگری نمیتوانستند انجام دهند، و این شرایط و تحمیل، در خصوص مسائل و نامسئولان، سیما و سینما و فرهنگ و هنر و جامعه پیش نیامده و کس و کسانی آنها را مجبور به نشاندن پشت میز مذاکرات نکردهاند.
اوس محمود گفت: با این حساب اینها حالاحالاها بر خر مراد سوارند و خودشان و رفقایشان میخورند و میبرند و به همه چیز گند میزنند.
به نظر شما نباید برای درست شدن این وضع کاری انجام شود؟
گفتم: چرا و باید و حتما کاری بزرگ انجام گیرد، وقتی نمیخواهند و نمیگذارند، امور کشور و فرهنگ و هنر و سینما و تلویزیون اصلاح شود و نگرش و منافع ملی و مردمی، در الویت قرار گیرد، باید به تعویض متوسل شد و این مهم، کار من و شما نیست، البته باید هر کس در حد توان خود در این راه تلاش کند، لیکن کار باید همزمان از بالا و پایین و از راه پیگیری و انتقاد و خواستن تغییر و تعویض از سوی مردم و اهالی هنر و فرهنگ در حوزههای فرهنگی و هنری و جایگزینی کارشناسان و کاربلدان و متخصصان و معماران و ایجاد معماری نوین و پذیرش آنها از طرف بالاییها اجرایی شود.
اوس محمود گفت: اینکه کار حضرت فیل و یک کارستان است. آخر چه کسی میتواند این خوشنشینها را از روی صندلیهایشان که با پول و سیاست به آن میخ شدهاند، از جایشان تکان دهد؟
گفتم: وقتی نمیخواهند و نمیگذارند مردم،کشور و هنر و هنرمند تکامل یابند، این تنها راهکار است.
گفت: در این صورت باید از بولدوزر کمک گرفت و از نو زمین را شخم زد تا برای رشد و پیشرفت آماده شود.
گفتم: همینطور است، کاش مسئولان و مدیران فرهنگی و هنری، اجتماعی و سینما و تلویزیون، اشتباهی نبودند و میشد آنها را هم مانند سیاسیون پای میز مذاکره و تعامل نشاند.
اوس محمود گفت: کاشکی اینطور بود.با این حساب من بروم و در فکر تهیه بولدوزر فرهنگی و اجتماعی باشم.
اوس محمود به دنبال بولدوزر رفت و من قلم به دست گرفتم تا این یادداشت را بنویسم، که نوشتم.

بدون دیدگاه