جبار آذین
دیروز فرصتی دست داد تا با جناب جمشید پوراحمد هنرمند ارزشمند و توانا و خوش‌فکر دیداری داشته باشم.
اوس محمود که از این ملاقات باخبر شد، خودش را دعوت کرد تا همراه من برای دیدار پوراحمد عزیز بیاید.
می‌گفت: من در وصف هنر و کمال آقای پوراحمد زیاد شنیده‌ام،
قرار بگذاریم توی یک سفره‌خانه مشدی و با هم یک آبگوشت مشدی بزنیم.
گفتم: عزیزم، اکنون زمان آبگوشت و سفره‌خانه نیست، اجازه بدهید به یک کافه برویم و بستنی بخوریم و گپ بزنیم. او از خیر مراسم آبگوشتخوران گذشت و قرار شد بستنی بخوریم.
چند ساعت بعد که هر سه سر قرار حاضر شدیم، اوس محمود حنجره‌اش را صاف کرد و میکروفنش را روشن و شروع کرد به صحبت درباره همه چیز؛ از سینما و فیلم‌های به تعبیر او با پدر و مادر و بی‌پدر و مادر قدیم و جدید و سریال‌های ماندگار قدیمی و باز هم به روایت او، بدون در و پیکر و پول حرام کن جدید، من و استاد پوراحمد به بیانات اوس محمود گوش می‌کردیم.
من که با ادبیات مردمی او آشنا بودم، مانند همیشه گوش می‌کردم و نگران حال و احوال و واکنش جناب پوراحمد بودم که مشاهده کردم، ایشان با سعه‌صدر و بزرگواری و مشتاق حرف‌های اوس محمود را گوش می‌کند. اوس محمود از همه جا و همه چیز از دست‌تنگی مردم و گرانی و بی‌خیری مسئولان و مذاکرات پنهان و آشکار و مستقیم و غیر مستقیم و نگرانی‌هایش از اینکه، حق ملت ضایع شود گفت.
استاد پوراحمد نیز با شیوایی از هنر و هنرمندان ملی و مردمی و امیدها و ناامیدیهای هنرمندان و ملت سخن گفت تا اینکه پس از چند سلفی گرفتن توسط اوس محمود، صحبت به تولید”پوریای ولی”رسید و واکنش‌های بعضی سیمافیلمی‌ها و نامدیران سابق و اسبق تلویزیون که طی سال‌های ریاست خود از ساخته شدن پوریای ولی جلوگیری کرده بودند و امروز مهیا شدن تولید این سریال فاخر را حاصل تلاش‌های خود در گذشته می‌دانند.
اوس محمود در برابر واکنشهای هر دو گروه، امروزی‌ها و دیروزی‌های تلویزیون گفت: آقا راست نمی‌گویند. من هم مانند مردم منتظر و پیگیر تولید پوریای ولی در سال‌های ماضی بودم و به یاد دارم که بنده خدا آقای جوزانی چقدر تلاش می‌کرد، این کار ساخته شود، اما دریغ از یک کلمه و قدم در حمایت از او.
آن موقع‌ها این آقایان که اکنون جلو افتاده‌اند تا عقب نمانند، مانند برخی امروزی‌ها، می‌گفتند شرایط و امکانات برای تولید پوریای ولی آماده نبود و تولیدات دیگر در بورس بود.
جناب پوراحمد گفت: این حرف‌ها یعنی عذر بدتر از گناه، همان ایام، انواع سریال‌ها ساخته می‌شد، چرا برای آن‌ها امکانات و شرایط فراهم بود؟! نه مسئله چیز دیگر و آن نبود مدیریت هدفمند و نداشتن برنامه و عدم استفاده از نیروهای توانمند سیما و هنرمندان کاربلد بود.
من گفتم: کاملا درست، به اضافه اینکه، آن روزگار هم مانند امروز و همانند سینمای سال‌های دور و نزدیک و اکنون، مسئولان و مدیران تلویزیون و سینما اهل هنر و فرهنگ‌شناس نبودند و از میان سیاسیون و بر اساس خط و ربط سیاسی و رفاقت و منافع انتخاب می‌شدند و لذا تخصص و تعهد در این دو رسانه کیمیا و نتیجه آن رشد ابتذال بود.
آقای پوراحمد گفت: گرچه امروز و اکنون اندکی شرایط برای تولید آثار فاخر و درجه یک مانند همین پوریای ولی مهیا شده، ولی آن‌ها که پیشتر بر سر راه هنرمندان و تولیدات هنرمندانه در تلویزیون و سینما سنگ انداخته بودند، باید بپذیرند که اشتباه کرده‌اند.
اوس محمود گفت: استاد، نه تنها نپذیرفته‌اند بلکه از یادداشت روشنگر “پوریای ولی وارد می‌شود”، برآشفته و هر کدام دیگری را مقصر می‌دانند. داستان آن‌ها مصداق ضرب‌المثل،”من نبودم، دستم بود،تقصیر آستینم بود”شده است. شویی هم به تازگی پایتختی‌ها و سیمایی‌ها به راه انداخته و تمام قد از این سریال ضعیف حمایت کردند و با نادیده گرفتن نقدها و نظرهای هنرمندان، منقدان و صاحبنظران، از خودشان تشکر کرده و به یکدیگر هدیه دادند، نشان می‌دهد که نرود میخ آهنین بر سنگ.
هر سه از کلام اوس محمود به خنده افتادیم و من گفتم: در هر حال امروز به هر دلیل، برای ورود پهلوانان و جوانمردان و عیاران و قهرمانان به وادی هنر و فرهنگ و سینما و سیما و به امید خدا از این مسیر به جامعه به همت سینماگر توانمند ملی ایران، مسعود جعفری‌جوزانی در تلویزیون فرش قرمز پهن شده است.
اوس محمود به میان سخنانم پرید و گفت: به شرطی که برخی روی این فرش قرمز پوست موز نیندازند!
از جمله اوس محمود هم خندیدیم و هم متفکر شدیم.
استاد پوراحمد گفت: حواس آقای جوزانی و هنرمندان و مردم و به‌خصوص اوس محمود جمع است و آن‌ها نمی‌توانند، چنین کاری کنند.
اوس محمود گفت: اگر باز هم بخواهند سنگ‌اندازی و اذیت کنند، این بار حتی “نمکی” هم آن‌ها را خواهد زد.
من با تایید سخنان جناب پوراحمد گفتم: امیدوارم که بعد از سال‌ها، هم اکنون که تلویزیون و سیما فیلم یک گام درست در مسیر فرهنگ‌سازی ملی برداشته‌اند، با تمام توان و صادقانه از تولید پوریای ولی حمایت کنند.
هر سه آمین گفتیم و با میلِ بستنی کام خود را شیرین کردیم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *