جواد کراچی*
این روزها در بیشتر رسانه های فارسی زبان داخل و یا خارج، صحبت از فروش فیلم «دانه انجیر معابد»، ساخته محمد رسول اف است.
‎فرصتی به دست آمد تا فیلم را ببینم و بر حسب انجام وظیفه ملی و فرهنگی و برخلاف میل باطنی، در باره‌اش بنویسم.
‎داستان‌های متفاوتی در رسانه‌های داخلی و خارجی در مورد شیوه ساخته شدن این فیلم و خروج غیرقانونی قهرمانانه کارگردان فیلم و پناهنده شدن در آلمان را شنیده‌ایم. اما پیش از هر چیز به فیلم می‌پردازیم و سپس به موضوع و حاشیه‌هایی که ابعاد ملی و خیانت فرهنگی محسوب می‌شوند.
‎فیلم با گفت‌وگوی مادر و دخترانش شروع می‌شود.
‎دیالوگ‌های ابتدایی از همان آغاز، تضاد فکری مادر و دخترانش را عیان و آشکار می کند.
‎تضاد نسل‌ها و تفاوت نگاه مادر با دخترانش و سپس پدر هم که به آنان اضافه می‌شود و کوشش در به وجود آوردن گره در داستان و تعلیق فیلم هم بدان افزوده می‌شود و تا آخر فیلم همچنان ادامه دارد.
‎سوژه‌ای به کار گرفته شده و شناخته شده در سینماست.
‎هیچگونه تکوین و تکاملی در سیر روانشناسانه شخصیت‌ها هم به وجود نمی‌آید
‎و این، فیلم را کش‌دار و خسته کننده می کند.
‎طولانی بودن زمان فیلم هم نتیجه ناتوانی کارگردان در مینوتاژ زدن علمی فیلم است.
‎سوژه کلیشه‌ای و دستمالی شده تفاوت فکری بین دو نسل، بارها مورد استفاده فیلم‌های متفاوتی بوده و کارکرد هنری و تاثیرگذاری خود را از دست داده است. تنها وسیله‌ای برای از قافله عقب ماندگان فکری جامعه هست که به امید بر هم زدن ثبات در جامعه و بی خبر از نتایج آن، باز هم دست به دامن چنین موضوعی تکراری و روانشناسانه می‌شوند، بی آنکه مطالعه روانشناسی یا جامعه شناسی داشته باشند.
‎دیالوگ‌های آغاز فیلم بسیار سطحی و تصنعی بیان می‌شوند که این خود نشان دهنده بی تجربگی سازنده فیلم است.
‎کارگردانان حرفه‌ای و باتجربه، سکانس‌های میانی فیلم را در روزهای آغاز فیلمبرداری کار می‌کنند و با تسلط در شات برک داون (رج زدن) به گونه‌ای عمل می‌کنند تا ضعف احتمالی بازی بازیگران را در لابه لای فیلم بپوشانند تا در لحظه آغاز فیلم، بیننده دچار موج منفی نشود.
‎۱۲ سکانس غذاخوری از آغاز فیلم تا پایان فیلم واقعا باید جایزه اسکار هم بگیرد. تا کنون هیچ کارگردان و فیلمنامه نویسی، چنین رکوردی را نزده بود.
‎بی سرو ته بودن بعضی از سکانس‌ها و افرادی که وارد داستان می‌شوند اما سرنوشت آنها لاینحل می‌ماند اشکال تکنیکی دیگری است که به سازندگان فیلم نمره قبولی نمی‌دهد و آنان را رفوزه می‌کند.
‎هدف، بحث و بررسی موضوعات تکنیکی نیست، هدف، داستان‌پردازی و قهرمان کاذب ساختن به وسیله مافیای سینمایی داخلی و خارجی است که اکنون با ذکر گذرای چند مورد، جهت روشن شدن کذب بودن داستان های مذکور، بدان خواهم پرداخت.
‎در وهله نخست، همگان می‌دانند که سینما و تلویزیون در کشور ما، دولتی و یا خصولتی است .
‎هر فردی، چه حرفه‌ای و چه نیم حرفه‌ای و یا حتی آماتور هم می‌دانند که نیروهای انتظامی موظف به کنترل فیلمبرداری و دادن مجوز فیلمبرداری نه تنها در تهران و در شهرهای بزرگ، بلکه حتی در روستاهای دورافتاده است؛ بسیاری هم با واژه، مجوز فیلمبرداری دارید. آشنا هستند.
‎تهیه کننده داخلی فیلم و عوامل سازنده فیلم و سرمایه گزاران خارجی فیلم هم می‌دانند که لیمپد چیست. استیدی‌کم چیست، نور ال ای دی چیست و تفاوت نور آن با نورهای سابق را تشخیص می‌دهند.
‎چگونه از این وسایل که تنها در اختیار شرکت‌های شناخته شده هست، در این فیلم استفاده کرده‌اید آن هم در حالی که محمد رسول‌اف کارگردان فیلم به تازگی از زندان آزاد شده بود و در شرایط آزادی او، مورد «ممنوع الکاری» را هم قید کرده‌اند و مدتی هم بیچاره‌مملکت زیر بار تبلیغات منفی، لگد خارجی‌ها را خورده و دم نزده.
‎مافیای داخلی و خارجی دست در دست یکدیگر، پهلوان پنبه‌ای را علم کرده‌اند که رفتار آنها، بسیار نخ‌نما و سطحی است و با متوسل شدن به داستان‌های ساختگی، بازار را داغ کرده‌اند.
‎دروغ چرا؟ والله تا قبر آه، آه، آه.
‎سکانس به سکانس «دانه انجیر معابد»  را می‌توان مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفت که شما فیلم را با مجوز، کار کرده‌اید و دروغ می‌گویید. و نتیجه این دروغ گفتن، بی‌اعتمادی را در جامعه دامن زدن است.
‎خراب کردن فرهنگ و بی‌اعتمادی را در جامعه دامن زدن، کار بسیار آسانی است. آنچه سخت و طاقت‌فرسا و نیاز به مطالعه و شناخت و خرد و اندیشه دارد، فاصله گرفتن از شفاهی بودن است. شما مسئولان فرهنگی افرادی شفاهی هستید.
‎بی اعتمادی پدر در «دانه اجیر معابد» به زن و فرزندانش نتیجه بی‌اعتمادی درونی سازندگان فیلم است.
‎این فیلم از تمام امکانات دولتی و خصولتی سینمای ایران استفاده کرده و بضاعتش هم تا همین اندازه هست.
‎بدترین شر، آن بدی‌ست که با نیت خیر انجام می‌شود.
‎نواقص تکنیکی فیلم را می توان فراموش کرد و یا بخشید. اما خیانت به مملکت و داستان‌پردازی از فرار و پناهندگی و ساخته شدن زیرزمینی فیلم و همدست شدن با خارجی‌ها و رفتن به سینماهای کشورهای اروپایی و اکنون هم عرضه فیلم به شکل رایگان در فضای مجازی ایران تا لابد قانون اسکار را دور بزنید و اکران نشدن فیلم را بهانه نکنند، همدستی با بیگانگان محسوب می‌شود که بخشودنی نیست.
‎شهرت می‌خواهید؟
‎راهش، خردورزی‌ست و نه خیانت.
‎این شهرت مزه خیانت می‌دهد…
‎مهر ماه ۱۴۰۳
*نویسنده و کارگردان ساکن آلمان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *