‎«شیخ عطار یکی از مردان بزرگ ادبی و عرفانی ماست که شایستگی لقب انسان کامل را داشت؛ و روح او منبعی سرشار از حکمت و دانش و عرفان بود؛ تن و جان خود را وقف عبادت خالق و خدمت مخلوق می‌داشت؛ هم کار می‌کرد هم شعر می‌گفت و کتاب می‌نوشت؛ نه شعر و شاعری را وسیله کسب مال و جاه قرارداد و نه تصوف قلندری را دستاویز تنبلی و تن‌آسایی.»
‎به گزارش ایسنا، ۲۵ فروردین در تقویم کشورمان به بزرگداشت عطار نیشابوری اختصاص یافته است. به همین مناسبت بخش‌هایی از خطابه زنده‌یاد جلال‌الدین همایی، پژوهشگر و استاد دانشگاه درباره عطار نیشابوری که از رادیو ایران پخش شده، بازنشر می‌شود:  آثار مسلم عطار از قبیل: «منطق‌الطیر»، «اسرارنامه» و «مصیبت‌نامه» که هر سه به‌طور منظومه مثنوی است و «مختارنامه» که همه رباعیات است و «تذکرة‌الاولیاء» در تراجم احوال عرفاء که یکی از کتب عالی عرفانی به نثر بسیار ساده فصیح شیوای فارسی نوشته شده، و دیگر منظومه‌های محقق وی حقیقا دریای پهناور بی‌کرانی است که هر قدر در آنها فحص و غور کنند لآلی گرانبهای ادب و عرفان به‌چنگ می‌آید و هنوز به‌ غور آن نرسیده‌اند.
‎اینکه آثار مسلم محقق گفتم برای این است که تذکره‌نویسان حدود ۷۰ کتاب منظوم به‌نام شیخ عطار نوشته‌اند که اکثر آنها از آن جمله منظومه‌های «اشترنامه»، «بلبل‌نامه»، «بی‌سرنامه»، «حیدری‌نامه»، «جواهر الذات»، «مفتاح‌الفتوح»، «لسان‌الغیب»، «مظهرالعجایب» و امثال آن که عموماً در رکاکت و سخافت و سستی الفاظ و معانی واقعاً مصداق همان «بی سرنامه» به‌معنی نامه‌های بی‌سروته (نه به آن معنی که ناظم سست طبع آن برای حرکت کردن و راه‌ رفتن جسم بی‌سرعطار گفته است) و مظهرالعجایب زبان فارسی شمرده می‌شوند محققاً از شیخ عطار بزرگوار نیست! و از متن اشعار مظهرالعجایب علاوه بر سستی و رکاکت صریح و واضح معلوم می‌شود که گوینده‌اش شخصی است که خود را عطار ثانی می‌گفته است: «ز آنکه من عطار ثانی آمدم/ و ز وجود خویش فانی آمدم»
‎بعضی مثل قاضی نورالله صاحب مجالس المؤمنین از آن مقدار هم تجاوز کرده و آثار عطار را به قصد تجلیل مقام او به عدد سوره‌های کلام الله مجید، یعنی ١١٤ کتاب رسانده اند. وی می‌گوید:«همان خریطه کش داروی فنا عطار/ که نظم اوست شفابخش عاشقان حزین/ مقابل عدد سوره کلام نوشت/ سفینه‌های عزیز و کتاب‌های گزین» (ای کاش لااقل به‌جای کلمه «مقابل» لفظ دیگر مثل «معادل» یا «مساوی» گفته بود که شبهه مقابله با کلام مجید در آن نرود)، و حال شیخ عطار از این جهت شبیه حکیم خیام است که شماره رباعی‌های مسلم او از صد رباعی تجاوز نمی‌کند (اگر کمتر از صد رباعی هم بگویید بنده موافقم) و تا حدود پنج‌هزار رباعی هم به او نسبت داده‌اند!
‎اما خوشبختانه هم منظومه‌های منسوب به شیخ عطار و هم رباعی‌های منتسب به حکیم خیام غالباً به‌قدری سست و با آثار اصیل آنها متباین است که در همان نظر اول و با یک مطالعه اجمالی معلوم می‌شود که از آنها نیست. اتفاقاً آثار موجود مسلم شیخ عطار که تنها منظوماتش از دیوان قصاید و غزلیات و چند مثنوی که معروفترین و برگزیده‌ترین آنها منطق‌الطیر است جمعاً به‌ حدود پنجاه‌هزار بیت بالغ می‌شود، برای اینکه او را بزرگترین و پرکارترین شاعر عرفانی قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری معرفی کند، بلکه به عقیده من تنها یکی از آثار او که همان «منطق الطیر» باشد کافی است و هیچ احتیاج ندارد که به قصد تجلیل و نشان دادن بزرگی و عظمت مقام او دروغ بر وی ببندند و منظومه‌های سخیف رکیک نظیر «بی سرنامه» و «مظهر العجایب» را به او نسبت بدهند!
‎دیگر اشخاصی که به نسبت عطار و عطاری معروف بوده‌اند
‎در رجال علم و ادب قدیم جمعی را به‌نام عطار و عطاری می‌شناسیم که مابین آنها منظور ما در این سخنرانی «شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری» است، صاحب «تذکره‌الاولیاء» منثور و منطق‌الطیر منظوم و چند منظومه عالی دیگر که علی‌الظاهر در سنوات ما بین ٥٤٠ _٥٣٠ متولد شده و در واقعه قتل عام مغولان در نیشابور که در ماه صفر از سال ۶۱۸ اتفاق افتاد، شهادت یافته است.
‎جامی در کتاب «نفحات الانس» شهادت عطار را در سنه ۶۲۷ نوشته است و مؤلفان بعد نیز به وی اقتدا کرده‌اند. در تذکره دولتشاه سمرقندی ماه و روز سنه ولادت و وفات عطار راهم ضبط می‌کند به این قرار که می‌گوید در ششم شعبان ۵۱۳ متولد شد و در دهم جمادی الاخر ٦٢٧ شهادت یافت که به‌این قرار مدت زندگانی عطار ۱۱۴ سال می‌شود که هر چند عقلا ممتنع نیست اما عادة مستبعد است، علاوه بر اینکه هیچ دلیل تاریخی بر صحت این گفتار نداریم: و بر فرض که به نوشته نفحات‌الانس اعتماد کنیم و وفات عطار را در ۶۲۷ صحیح بدانیم باز هیچ دلیلی بر اینکه ولادتش در ۵۱۳ واقع شده باشد، نداریم.
‎صاحب «کشف‌الظنون»، شیخ فریدالدین عطار را با نسبت همدانی ذکر کرده که قطعاً اشتباه است و احتمال می‌رود که او را با عطار همدانی یعنی حافظ ابوالعلاء حسن بن احمد عطار همدانی که از مشاهیر علما و ادبای قرن ششم هجری بوده و در سنه ٥٦٩ فوت شده است، اشتباه کرده باشد و این شخص یکی از همان رجال علم و ادب قدیم است که گفتیم به‌ نام و نسبت عطار شهرت داشته‌اند.
‎صاحب تاریخ گزیده وفات این عطار همدانی را در ٥٦٠ می‌نویسد و این مطلب را هم علاوه می‌کند که خاقانی در «تحفة‌العراقین» او را مدح گفته است:
‎«پیرایه دین امام حافظ/ تلقین ده اصمعی و جاحظ/ بالای جنان مدار جاهش/ شهر همدان قرار گاهش / هر جا که نه اوست حارس دین/ مدروس بود مدارس دین»
‎باز از جمله کسانی که در قدیم به‌نام عطار معروف بوده‌اند،علاء‌الدین محمد عطار بخارایی است از مشایخ صوفیه سلسله نقشبندیه که از بزرگان اصحاب خواجه بهاء‌الدین نقشبند بوده و در سنه ۸۰۲ هجری وفات یافته و شرح حالش در «نفحات‌الانس» جامی مسطور است. پسر او خواجه حسن عطار است متوفی ۸۲۵، و از کسانی که به نسبت عطاری معروفند ابو منصور اسعدی محمد بن حفده عطاری نیشابوری است متوفی ۵۷۱ یا ۵۷۳ که خاقانی برای او قصیده مرثیه ساخته است به‌مطلع
‎«آن پیر ما که صبح لقائی است خضر نام/ هر روز بوی چشمه خضر آیدش زکام»
‎یک نفر را به‌نام فریدالدین عطار تونی مشهدی هم فاضل معاصر ما آقای سعید نفیسی تحقیق کرده‌اند که در قرن نهم هجری می‌زیسته است و بعضی مثنوی‌های به منسوب شیخ عطار را از قبیل «اشترنامه» و «بلبل‌نامه» و «بی سرنامه» و «گل و هرمز» و «سی فصل» و «مظهر العجایب» را از وی دانسته‌اند.
‎شغل و کار و نمونه اخلاق و احوال شیخ عطار
‎کلمه عطار در مورد شیخ فریدالدین نیشابوری که موضوع بحث ماست اسمی با مسمی بود. زیرا به طوری که از احوال و آثار خود او ب‌طور قطع و یقین مستفاد می‌شود شغل رسمی او طبابت و داروسازی و دوافروشی بوده که این جمله را در اصطلاح قدیم عطاری و عطار می‌گفته‌اند. باقی مانده این اصطلاح و آن رسم تا زمان ما نیز بود که پاره‌ای از عطاران کهنه‌کار علاوه بر شغل دوافروشی و داروسازی از ساختن شربت‌ها و معاجین و به اصطلاح قدیم خودشان اطریفلات و تریاقات و جوارشنات (معرب گوارشن فارسی یعنی شربت یا معجونی که برای گوارش و هضم غذا نافع باشد) و امثال آن از طب و طبابت نیز سررشته داشتند و نسخه‌ای مجرب را می‌شناختند و مریضان را معالجه می‌کردند. شیخ عطار ظاهراً نه فقط از راه تجربه دوافروشی و داروسازی بلکه به‌طریق تحصیل و درس خواندن پیش اساتید طب این فن را آموخته و آن را با شغل عطاری جمع کرده بود؛ و در نیشابور داروخانه معتبری داشت که مطب او هم بود و گاهی که در همان داروخانه فراغتی برای او دست می‌داد به ساختن منظومه‌های عرفانی می‌پرداخت، از جمله منظومه‌های مسلم او «مصیبت‌نامه» و «الهی‌نامه» است که نظم هر دو را به‌قول خودش در همان داروخانه آغاز کرد، در مثنوی «خسرونامه» که آن نیز یکی از منظومه‌های مسلم اوست می‌گوید: «مصیبت‌نامه کاندوه نهانست/ الهی نامه کاسرار عیانست/ بداروخانه کردم هر دو آغاز/ چه گویم زود رستم ز این و آن باز/ بداروخانه پانصد شخص بودند/ که در هر روز نبضم می نمودند/ میان آن همه گفت و شنیدم/ سخن را به از این رویی ندیدم».
‎ همایی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «شیخ عطار یکی از مردان بزرگ ادبی و عرفانی ماست که شایستگی لقب انسان کامل را داشت؛ و روح او منبعی سرشار از حکمت و دانش و عرفان بود؛ تن و جان خود را وقف عبادت خالق و خدمت مخلوق می‌داشت؛ هم کار می‌کرد هم شعر می‌گفت و کتاب می‌نوشت؛ نه شعر و شاعری را وسیله کسب مال و جاه قرارداد و نه تصوف قلندری را دستاویز تنبلی و تن‌آسایی؛ از کار طبابت و داروخانه هم کسب معیشت می‌کرد و هم خدمت به‌ خلق؛ طبع وقاد و زبان سحرانگیز شاعرانه و قلم توانای سحار نویسندگی او همه صرف تعلیم وتربیت و تهذیب اخلاق جامعه بشری شده بود. همتی بلند و استغنای طبعی بس منیع و ارجمند داشت.
‎ظهور شعر عرفانی در زبان فارسی
‎چون در تاریخ ادبیات فارسی به‌مبحث شعر عرفانی و تجلیات تصوف و عرفان در شعر فارسی می‌رسیم معمولا این طور می‌گوییم که نوع شعر عرفانی از حکیم سنائی غزنوی گوینده معروف قرن ٦-٥ هجری شروع شده و شیخ عطار آن را پرورش داده و مولانا جلال‌الدین بلخی آن را به‌عالی‌ترین حد رونق و کمال رسانیده‌اند، و آخرین پرتو آن در شعر عراقی و خواجه حافظ شیرازی تجلی کرده است؛ و بعد از آن هر کسی که در این زمینه شعر ساخته همه تقلید و پیروی از گذشتگان است و جنبه ابداع و ابتکار ندارد.
‎عطار و مولوی
‎مولوی که به‌ حقیقت زبده عالم بشریت و از مفاخر نوع انسانی مقام شامخ آدمیت است، نسبت به‌ آثار سنائی و عطار هر دو توجه داشت و می‌گفت: «جانی که رو این سو کند با بایزید او خو کند/ یا در سنائی رو کند یا بو دهد عطار را»
‎و این شعر هم در این باره معروف است که: «عطار روح بود و سنائی دو چشم او/ ما از پی سنائی و عطار آمدیم»
‎ولیکن به‌طوری که از آثار و احوال خود مولانا و کتبی که درباره او نوشته شده است مستفاد می‌شود پیوند روحانی و رابطه معنوی و تجانس و سنخیت فکری و مسلکی که مابین وی و عطار وجود دارد و انس و علاقه‌ای که به‌ آثار عطار داشته و تأثیری که گفته‌های عطار در مثنوی و غزلیات و رباعیات مولوی و یا در کارهای منثور وی باقی گذاشته خیلی بیشتر از سنائی و دیگر شعرا و مشایخ عرفانی قدیم است: و برای احصاء این موارد و نشان دادن مواضع آن می‌توان رساله‌ای جداگانه نوشت؛ وانگهی این داستان را هم در کتب تراجم از جمله «نفحات‌الانس» و «تذکره دولتشاه» نوشته‌اند که: چون بهاء‌الدین ولد پدر جلال‌الدین مولوی با خانواده خود از بلخ مهاجرت کرد (و تاریخ این واقعه مطابق مدارکی که در دست داریم حدود سنه ٦١٦-٦١٧ هجری بوده است) در نیشابور شیخ فریدالدین عطار را دیدار کرد و در آن وقت مولوی وارد مرحله ۱۳ یا ۱۴ سالگی شده بود (برای اینکه ولادتش در ماه ربیع الاول ٦٠٤ بوده است) شیخ عطار نسختی از منظومه اسرارنامه خود را به مولوی داد و پیش‌گویی کرد که از بزرگان علم و معرفت زمان خود خواهد شد.
‎خواه این مطلب صحیح باشد با خیر آنچه مسلم است مولوی با آثار عطار بسیار مأنوس بوده و در مراحل سیروسلوک و لطایف عرفانی از آنها مستفید می‌شده است اگرچه در طی مدارج روحانی و تحقق عرفانی خود او عاقبت به‌ درجتی و مقامی رسید که از سنائی و عطار ممتاز بود و در این مقام گفته است:
‎«اگر عطار عاشق بد سنائی شاه فایق بد/ نه اینم من نه آنم من که کم کردم سر و پا را» و آنچه از زبان مولوی می‌گفتند (برای اینکه در آثار خود او نیامده است) «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم»
‎اگر واقعیتی داشته باشد مربوط به ایام سیر و سلوک مولوی قبل از رسیدن به شمس تبریزی است وگرنه همانطور است که درباره او گفته‌اند: «گرد عطار گشت مولانا/ شربت از دست شمس بودش نوش»
‎این بیت را که جزو غزلی است جامی در «نفحات الانس» به  خود مولوی نسبت می‌دهد در بعضی نسخ چاپی غزلیات مولوی نیز درج شده است اما گمان نمی‌کنم از خود مولوی باشد.
‎شیخ شبستری و عطار
‎شیخ محمود شبستری در «گلشن راز» که عصاره و چکیده حکمت و عرفان است شیخ عطار را این طور تجلیل می‌کند: «مرا از شاعری خود عار ناید/ که در صد قرن چون عطار ناید/ چه عطاری که عطار جهانست/ سخن‌های وی اندر مغز جانست»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *