یکی از شخصیتهای «بهشت تبهکاران» که میتواند برای مخاطب اصفهانی جذابیت دوچندانی داشته باشد، احمد دهقان است. او زادۀ اصفهان بود و یکی از جنجالیترین روزنامهنگاران آن روزهای پایتخت به شمار میرفت. او مدیریت یکی از تماشاخانههای تهران در خیابان لالهزار را نیز به عهده داشت و مدتی هم نمایندۀ مجلس بود.
به کزارش ایسنا. شب گذشته، فیلم «بهشت تبهکاران» همزمان با چهلودومین جشنوارۀ بینالمللی فیلم فجر و چهاردهمین جشنوارۀ فیلم فجر اصفهان، در سینما فلسطین این شهر اکران شد. مسعود جعفری جوزانی، کارگردان و نویسندۀ این فیلم است؛ فیلمی که با گشودن برگی از تاریخ ملیشدن صنعت نفت، ستم و بیداد دادگستری را در دوران پهلوی دوم بازتاب میدهد.
قلمی که بلای جان شد
حسن جعفری، پسری ۲۳ ساله، پُرشور، امیدوار، امروزی، خوشبَرورُو و شخصیت اصلی «بهشت تبهکاران» است. حسن در شرکت نفت ایران و انگلیس واقع در آبادان کار میکند. این پسر جوان، اهل خواندن روزنامه و کتاب و دوستدار ادبیات است و در کنارش خود او به ترجمۀ داستان از زبان فرانسوی دست میزند. مهمتر از همه اینکه قلم جانانهای دارد؛ قلمی شیوا و شورانگیز و دندانشکن که میتواند با آن از حقوق ملت، وطنپرستی، خائن به مردم، انگلیس استعمارگر و تیرهروزی طبقۀ کارگر بنویسد و با همین قلم کار دست خودش بدهد!
داستان از این قرار است که همزمان با جنبش ملیشدن صنعت نفت به رهبری محمد مصدق و در آستانه روز جهانی کارگر که اول ماه مه میلادی است، حسن جعفری یکی از همان یادداشتهای تمامعیار خود را در دفاع از حقوق کارگران و ملیشدن شرکت نفت مینویسد. از آنجا که معشوقش، فروغ، و دیگر دوستان و نزدیکانش به حزب تودۀ ایران گرایش دارند، مقالۀ او نیز از نگاه حکومتیها همسو با عقاید چپ تفسیر و باعث میشود که حسن را زیرنظر بگیرند. این نویسنده و مترجم، به دنبال همین یادداشتش بازداشت و حسابی شکنجه و بعد از مدتی هم آزاد میشود. اما پس از آزادی سر از ماجراهای تازهای درمیآورد. اتفاقاتی میافتد که پای حسن جعفری از آبادان گرم و پُرجنبوجوش و محروم به تهرانِ رنگارنگ و گرماگرم بازیهای سیاسی آن در آستانۀ جنبش ملیشدن نفت باز شده و تازه از اینجاست که فیلم شروع میشود.
داستانی خوب با بازیهای غیرحرفهای!
پس از پایان «بهشت تبهکاران» در سومین شب افتتاح چهاردهمین جشنوارۀ فیلم فجر اصفهان، تماشاچیان، سالن سینمای فلسطین را در میان تشویقهای خود ترک کردند، البته سالنی که نصف صندلیهایش خالی بود! بههرحال، این تشویقها یعنی یک عده «بهشت تبهکاران» را دوست داشتند و آدم و اهل این فیلم بودند. «بهشت تبهکاران» فیلمی است که به گذشته نظر دارد و گوشههایی از تاریخ سیاسی ایرانمان را روایت میکند. سینما مسیری مطلوب، پرجاذبه و هوشمندانه برای معرفی «تاریخ» هر سرزمینی است. مخصوصاً در جامعۀ ما که شاید خیلیها کتابهای تاریخی را سیاستزده و کسلکننده بدانند، سینمای تاریخی میتواند جذابیت داشته باشد و مورد توجه قرار بگیرد.
سازندگان «بهشت تبهکاران» کوشیدهاند تا صحنههایی از تاریخ ایران معاصر را در سال ۱۳۲۹ خورشیدی، سالی که میدانیم نفت ایران ملی شد، به نمایش بگذارند. اصل و تمرکز فیلم بر روی تاریخ سیاسی ملیشدن صنعت نفت نیست و برای مثال شخصیتهایی چون محمد مصدق یا حسین فاطمی را در فیلم نمیبینیم. یکی از جنبههای مثبت «بهشت تبهکاران» همین موضوع است که در روایت نفتی و جنبش کارگری خود به سراغ شخصیت «حسن جعفری»، کارمند پایینرتبۀ شرکت نفت، رفته یا در واقع شخصیت فرودستی و گمنامتری را برای معرفی به مخاطب برگزیده است.
نه فقط حسن جعفری که بیشتر شخصیتهای «بهشت تبهکاران» واقعیت تاریخی دارند و شکی نیست که بینشان برای پروراندن داستان، آدمهای خیالی و ساختگی هم اضافه شده است و مطابقت کامل با تاریخ ندارد. یکی از شخصیتهای این ساختۀ جعفری جوزانی که میتواند برای مخاطب اصفهانی جذابیت دوچندانی داشته باشد، احمد دهقان است. احمد دهقان زادۀ اصفهان بود و یکی از جنجالیترین روزنامهنگاران آن روزهای پایتخت به شمار میرفت. مدیریت یکی از تماشاخانههای تهران یا سالنهای تئاتر در خیابان معروف لالهزار را نیز به عهده داشت. و مدتی هم نمایندۀ مجلس بود. اگر هنوز احمد دهقان را به جا نیاوردهاید، باید بگویم که مدیر مجلۀ «تهران مصور» بود که برای همۀ ما نامی آشناست. خود احمد دهقان در فیلم به فارسی معیار صحبت میکند. اما مادرش، صغرا بیگم متقی، تلاش میکند که اصفهانی حرف بزند که اصلاً نتیجه نگرفته است! هرکس اصفهانی باشد یا دستکم گوشش به شنیدن این لهجۀ دلکش و شیرین عادت کرده باشد، میداند که صغرا بیگم متقی فقط دارد سعی میکند که اصفهانی حرف بزند!
اگر ضعف فیلم فقط در لهجۀ اصفهانی یکی از نقشهای فرعی داستان بود، میشد نادیده گرفت. اصلاً میشد طرحش نکرد. اما مسئله این است که دیگر شخصیتها نیز که به همان تهرانی خودشان صحبت میکنند، چندان موفق ظاهر نشدهاند! بازیها غالباً نچسب، تصنعی و دلسردکننده است. گفتن ندارد که چنین آدمهایی وقتی دیالوگی را هم بر زبان میآورند، حتی اگر دقیق و حسابشده باشد، آن را خراب میکنند! به نظرم شخصیتهای نسنجیده و ناآزموده اصلیترین خُردهای است که میتوان به این کار گرفت.
گاهی در یک اثر سینمایی شخصیتی فرعی در یکیدو دقیقه ممکن است، بیاید و برود اما تأثیری کوبنده و عمیق بر پیشبرد داستان و البته بر مخاطب بگذارد؛ در واقع شخصیتهایی زودگذر اما ماندگارند. در «شب تبهکاران»، چه نقشهای کوتاه و چه آنهایی که در بیشتر صحنههای فیلم حضور دارند، قدرتمند و پخته ظاهر نمیشوند. هرچند باز هم میگویم، تلاش عوامل فیلم برای نشاندادن گوشههایی از تاریخ این مرز و بوم، آن هم با تأکید بر واژگانی چون مردم و آزادی ستودنی است، اما درست و وزین ارائه نشده است. در این روایت تاریخی شاید بیش از همه همان مسئلۀ نابسامانی و دروغین بودن دستگاه قضایی ایران در دوران محمدرضا شاه پهلوی اهمیت داشته باشد؛ روایت دادگاههایی که به جای نشر داد و عدل در جامعه، خودشان عاملان اصلی بیدادگری بودند.
بدون دیدگاه